ایلیا در گذر تاریخ

ایلیا در گذر تاریخ

ایلیا در گذر تاریخ

یکی از مباحث چالش برانگیز معاصر، موضوع ایلیای نبی یاد شده در کتاب ملاّکی باب چهارم است. بسیاری آن را یحیی تعمید دهنده می‌دانند و کلیساهای پیغامی معتقدند که او برادر ویلیام برانهام است. در این نوشتار قصد داریم تا با بررسی ویژگیهای ایلیای نبی عهد عتیق و یادهایی که از او در کتاب مقدّس شده، و نیز بررسی دقیق آیات باب چهارم کتاب ملاّکی نبی دریابیم که این ایلیای نبی کیست.

در ابتدا شرحی بسیار کوتاه در خصوص معرّفی خود ایلیای نبی خواهیم داد که او که بود، چه کرد، و عاقبت او چه شد، یا بهتر است بگوییم چه خواهد شد! و چگونه در طول تاریخ روح او ادامه پیدا نمود.

ایلیای تِشبی یا همان ایلیای نبی در زمان اَخاب‌ بن‌ عُمْری‌، پادشاه اسرائیل زیست می‌نمود. حسب مکتوب در کتاب اوّل پادشاهان، اَخاب در سال سی و هشتم از پادشاهی آسا که پادشاه یهود بوده برای اسرائیل به پادشاهی منصوب شد. «29و اَخاب‌ بن‌ عُمْری‌ در سال‌ سی‌ و هشتم‌ آسا، پادشاه‌ یهودا، بر اسرائیل‌ پادشاه‌ شد، و اَخاب‌ بن‌ عُمْری‌ بر اسرائیل‌ در سامره‌ بیست‌ و دو سال‌ سلطنت‌ نمود.30و اَخاب‌ بن‌ عُمْری‌ از همۀ آنانی‌ که‌ قبل‌ از او بودند در نظر خداوند بدتر کرد» ( اوّل پادشاهان 16 : 29 - 30 ).

اَخاب هفتمین پادشاه اسرائیل بود که حدوداً در ۸۷۱ تا ۸۵۲ قبل از میلاد مسیح بر اسرائیل و سامره حکومت می‌کرده. او «31... اِیزابَل‌، دختر اَتْبَعْل‌، پادشاه‌ صیدونیان‌ را نیز به‌ زنی‌ گرفت‌ و رفته‌، بَعل‌ را عبادت‌ نمود و او را سجده‌ کرد.32و مذبحی‌ به‌ جهت‌ بَعل‌ در خانۀ بَعل‌ که‌ در سامره‌ ساخته‌ بود، برپا نمود.33و اَخاب‌ اشیره‌ را ساخت‌ و اَخاب‌ در اعمال‌ خود افراط‌ نموده‌، خشم‌ یهوه‌، خدای‌ اسرائیل‌ را بیشتر از جمیع‌ پادشاهان‌ اسرائیل‌ که‌ قبل‌ از او بودند، به‌ هیجان‌ آورد» ( اوّل پادشاهان 16 : 31 - 33 ).

در دوران اَخاب، او بت پرستی را در اسرائیل رواج داد و زن او ایزابل اقدام به کشتن انبیای اسرائیل نمود و هر گونه رجاساتی را که می‌توانستند در قوم به عمل آوردند. در همین دوران بود که ایلیای نبی از سوی خداوند به سوی اَخاب و قومش فرستاده می‌شود. ( شرح کامل ماجراهای او با اَخاب و وقایع آن دوره و کارهایی که ایلیا نموده را حتماً در کتاب اوّل و دوّم پادشاهان بخوانید. )

خدمت ایلیا در دوره‌ای بود که قوم به شرک و بت پرستی و انحراف و نااطاعتی کامل از یهوه خدای اسرائیل کشیده شده بودند. او تنها نبی بازمانده در عصر خودش و یکی از بزرگ‌ترین انبیا و رسولان کل دورة عهد عتیق بود که بسیار مورد احترام است. او می‌بایست کلام خدا را در جایگاه درستش قرار می‌داد. او با قوّت عظیم روحانی و با آیات و معجزات بسیار آمده بود تا بساط شرک و انحراف را برچیند و قوم را به سمت پرستش یهوه خدای حقیقی پدرانشان بازگرداند.

به زبان کتاب مقدّسی او آمده بود تا دل پدران را به سمت پسران و دل پسران را به سمت پدران بازگرداند. حال این جا بسیاری در شناخت پدران به اشتباه رفتند و دوازده سبط اسرائیل را پدران قوم می‌دانند. این کاملاً اشتباه است! کتاب مقدّس چنین چیزی نمی‌گوید. کتاب مقدّس بارها پدران قوم اسرائیل را معرّفی نموده، مثلاً به این مکالمة موسی که خود او از سبط لاوی، یکی از دوازده سبط اسرائیل بوده، توجّه کنید.

«13موسی‌ به‌ خدا گفت‌: اینک‌ چون‌ من‌ نزد بنی‌اسرائیل‌ برسم‌، و بدیشان‌ گویم‌ خدای‌ پدران‌ شما مرا نزد شما فرستاده‌ است‌، و از من‌ بپرسند که‌ نام‌ او چیست‌، بدیشان‌ چه‌ گویم‌؟14خدا به‌ موسی‌ گفت‌: هستم‌ آن که‌ هستم‌. و گفت‌: به‌ بنی‌اسرائیل‌ چنین‌ بگو: اهْیه‌ ( هستم ‌) مرا نزد شما فرستاد. [ دقّت کنید، در ادامه خدا منظور از پدران اسرائیل را آشکار می‌کند. ]15و خدا باز به‌ موسی‌ گفت‌: به‌ بنی‌اسرائیل‌ چنین‌ بگو، یهوه‌ خدای‌ پدران‌ شما، خدای‌ ابراهیم‌ و خدای‌ اسحاق‌ و خدای‌ یعقوب‌، مرا نزد شما فرستاده‌. این‌ است‌ نام‌ من‌ تا ابدالآباد، و این‌ است‌ یادگاری من‌ نسلاً بعد نسل‌» ( خروج 3 : 13 - 15 ).

ابراهیم، آن پدر ایمان، مطیع کامل و خدا ترس. که ایمان حقیقی با او سنجش می‌شود، او علاوه بر پدر قوم اسرائیل، پدر ایمان نیز هست که چنین ایمانی به نسلهای او به میراث منتقل شده. ایلیا می‌بایست قوم را به سمت چنین ایمانی نسبت به یهوه خدای اسرائیل باز می‌گرداند. این مأموریّت ایلیا بود و می‌بایست بساط هر گونه انحراف، شرک و فرقه‌گرایی را بر می‌چید و به جای هر انحراف اعتقادی، کلام خدا را در جایگاه درستش بر می‌افراشت.

او مذبح صحیح خدا را بنا نمود، انبیای کذبه را رسوا و حد زد و به این گونه خواستة دل پدران را، که همیشه مطیع و خواستار اراده و جاری شدن کلام خداوند بوده‌اند را به جا آورد. ( به باب 18 از کتاب دوّم پادشاهان رجوع کنید. )

زندگی و کارهای ایلیا پر بود از نشانه‌ها و سایه‌هایی که می‌بایست در آینده اتّفاق بیفتد. مثلاً او بدون آن که طعم مرگ را بچشد مانند خنوخ به آسمان ربوده شد. ایلیا نیز مانند خنوخ نمادی از مسیحیانی هستند که در اطاعت کامل کلام خدا زیست می‌کنند و به آسمان ربوده شدند. این وقایع نمادی بودند از کلیسای برگزیده و مطیع کامل خدا که  باید بدون آن که طعم مرگ را بچشند به آسمان ربوده شوند.

و یا وقتی که خداوند ایلیا را در ابتدای دورة سه سال و نیم خشکی که نهرها را خشکانید و باران را بر زمین قطع نموده بود، به سمت صَرَفَه از صیدون نزد پیر ‌زنی می‌فرستد تا از او نگهداری کند. و ایلیا با آن پیر زن و پسرش تمام آن مدّت را در بیابان از تنها موجودیِ آن پیر زن که فقط یک مشت آرد در تاپو و اندکی روغن در کوزه بود، خوردند و خدا چیزی از آن در تمام آن سالها کم نکرد.

«8و کلام‌ خداوند بر وی‌ نازل‌ شده‌، گفت‌:9برخاسته‌، به‌ صَرَفَه‌ که‌ نزد صیدون‌ است‌ برو و در آن جا ساکن‌ بشو. اینک‌ به‌ بیوه ‌زنی‌ در آن جا امر فرموده‌ام‌ که‌ تو را بپرورد10پس‌ برخاسته‌، به‌ صَرَفَه‌ رفت‌ و چون‌ نزد دروازۀ شهر رسید، اینک‌ بیوه‌ زنی‌ در آن جا هیزم‌ بر می‌چید؛ پس‌ او را صدا زده‌، گفت‌: تمنّا این که‌ جرعه‌ای‌ آب‌ در ظرفی‌ برای‌ من‌ بیاوری‌ تا بنوشم‌.11و چون‌ به‌ جهت آوردن‌ آن‌ می‌رفت‌، وی‌ را صدا زده‌، گفت‌: لقمه‌ای‌ نان‌ برای‌ من‌ در دست‌ خود بیاور.12او گفت‌: به‌ حیات‌ یهوه‌، خدایت‌ قسم‌ که‌ قرص‌ نانی‌ ندارم‌، بلکه‌ فقط‌ یک‌ مشت‌ آرد در تاپو و قدری‌ روغن‌ در کوزه‌، و اینک‌ دو چوبی‌ بر می‌چینم‌ تا رفته‌، آن‌ را برای‌ خود و پسرم‌ بپزم‌ که‌ بخوریم‌ و بمیریم‌.

13ایلیا وی‌ را گفت‌: مترس‌، برو و به‌ طوری‌ که‌ گفتی‌ بکن‌. لیکن‌ اوّل‌ گِرده‌ای‌ کوچک‌ از آن‌ برای‌ من‌ بپز و نزد من‌ بیاور، و بعد از آن‌ برای‌ خود و پسرت‌ بپز.14زیرا که‌ یهوه‌، خدای‌ اسرائیل‌، چنین‌ می‌گوید که‌ تا روزی‌ که‌ خداوند باران‌ بر زمین‌ نباراند، تاپوی‌ آرد تمام‌ نخواهد شد، و کوزۀ روغن‌ کم‌ نخواهد گردید.15پس‌ رفته‌، موافق‌ کلام‌ ایلیا عمل‌ نمود. و زن‌ و او و خاندان‌ زن‌، روزهای‌ بسیار خوردند،16و تاپوی‌ آرد تمام‌ نشد و کوزۀ روغن‌ کم‌ نگردید، موافق‌ کلام‌ خداوند که‌ به‌ واسطۀ ایلیا گفته‌ بود» ( اوّل پادشاهان 17 : 8 - 16 ).

این سایه‌ای بود از سه سال و نیم پایانی روز ششم از خلقت، پس از این که عروس به آسمان ربوده می‌شود و در اسرائیل 144000 نفر یهودی به مسیح ایمان می‌آورند، در آن دورة پایانی، شیطان نیز با تمام لشکریانش که یک سوّم فرشتگان منحرف شدة با او بودند، به زمین سقوط می‌کنند، و به کلیسای برجای مانده از ربودگی یعنی باکره‌های نادان هجوم می‌آورند؛ در این زمان خداوند کلیسای وفادار و برجای ماندة خود را از سیاهی و شرارتها دور می‌کند و به مکانی امن در بیابان می‌برد و آنان را به مدّت سه سال و نیم خوراک می‌دهد و محافظت می‌کند.

«3و علامتی دیگر در آسمان پدید آمد که اینک، اژدهای بزرگِ آتشگون که او را هفت سر و ده شاخ بود و بر سرهایش هفت افسر؛4و دُمش ثلث ستارگان آسمان را کشیده، آنها را بر زمین ریخت. و اژدها پیش آن زن که می‌زایید بایستاد تا چون بزاید فرزند او را ببلعد.5پس پسر نرینه‌ای را زایید که همه امّتهای زمین را به عصای آهنین حکمرانی خواهد کرد؛ و فرزندش به نزد خدا و تخت او ربوده شد.6و زن به بیابان فرار کرد که در آن جا مکانی برای وی از خدا مهیّا شده است تا او را مدّت هزار و دویست و شصت روز بپرورند» ( مکاشفه 12 : 3 - 6 ).

آیا می‌دانید؟ زن در فرهنگ کتاب مقدّسی، در عهد عتیق به قوم برگزیدة خدا اشاره دارد و در عهد جدید نماد کلیسا است. از این روی به کلیسایی که تماماً در کلام خدا ثابت بماند و خود را با شرک و رسوم امّتهای دیگر آلوده نکند، و در پیمان خود با داماد آسمانی و زیر نام او یعنی خداوند عیسی مسیح، وفادارانه بماند، عروس باکره گفته می‌شود.

هوشیار باشید! هیچ فرقه‌ای در زمرة عروس باکرة مسیح قرار ندارد؛ این را خود خداوند در خطاب به فرقه‌های وقتِ در یهود گفته و با قرار دادن فرقه‌ها به عنوان زناکار و شریر، نفرت خود را از آنها ابراز داشته: «38آنگاه بعضی از کاتبان و فریسیان در جواب او گفتند: ای استاد می‌خواهیم از تو آیتی ببینیم.39او در جواب ایشان گفت: فرقة شریر و زناکار آیتی می‌طلبند و بدیشان جز آیت یونس نبی داده نخواهد شد» ( متّی 12 : 38 - 39 )

حال در آیة ششم وقتی می‌گوید: «6و زن به بیابان فرار کرد که در آن جا مکانی برای وی از خدا مهیّا شده است تا او را مدّت هزار و دویست و شصت روز بپرورند.» به کلیسای باکره‌ای اشاره می‌کند که از ربودگی جا مانده‌اند و اجباراً وارد دورة جفاها می‌شوند، ولی آنان نیز چون باکره وفادار به خداوند عیسی مسیح هستند، خداوند آنان را به بیابان و در مکانی از پیش تعیین شده می‌برد و به مدّت سه سال و نیم پایانی دنیا از آنان مراقبت می‌کند تا وارد سلطنت هزار ساله شوند.‌

کتاب مقدّس می‌گوید که ایلیا طعم مرگ را نچشید و به آسمان ربوده شد، امّا روح او در زمین به دفعات در کسانی دیگر نیز آشکار شد. کتاب مقدّس به گونه‌ای این اشخاص را به ما معرّفی می‌کند و خود خداوند هم به وقت مقرّر به آنها شهادت می‌دهد. این اشخاص با قوّت روح ایلیا و با خدمتی مشابه او، در هر زمانی که قوم خدا به انحرافی مانند زمان ایلیا رسیده باشند، با چنین خدمتی آشکار می‌گردند.

اوّلین شخصی که روح ایلیا بر او آشکار شد، الیشع بود که در همان عصر و شاگرد ایلیا بوده. زمانی که ایلیا به همراه الیشع به اردن رفتند، موعد صعود ایلیا به آسمان نیز فرا رسید، پس ایلیا پیش از صعود و در واپسین زمانها از الیشع پرسید که آیا می‌خواهد تا برای او کاری بکند؟

«8پس‌ ایلیا ردای‌ خویش‌ را گرفت‌ و آن‌ را پیچیده‌، آب‌ را زد که‌ به‌ این‌ طرف‌ و آن‌ طرف‌ شکافته‌ شد و هر دوی‌ ایشان‌ بر خشکی‌ عبور نمودند.9و بعد از گذشتن‌ ایشان‌، ایلیا به‌ اَلِیشَع‌ گفت‌: آن چه‌ را که‌ می‌خواهی‌ برای‌ تو بکنم‌، پیش‌ از آن که‌ از نزد تو برداشته‌ شوم‌، بخواه‌. اَلِیشَع‌ گفت‌: نصیب‌ مضاعف‌ روح‌ تو بر من‌ بشود.10او گفت‌: چیز دشواری‌ خواستی‌! امّا اگر حینی‌ که‌ از نزد تو برداشته‌ شوم‌ مرا ببینی‌، از برایت‌ چنین‌ خواهد شد و الاّ نخواهد شد.11و چون‌ ایشان‌ می‌رفتند و گفتگو می‌کردند، اینک‌ ارّابۀ آتشین‌ و اسبان‌ آتشینْ ایشان‌ را از یک دیگر جدا کرد و ایلیا در گردباد به‌ آسمان‌ صعود نمود.12و چون‌ اَلِیشَع‌ این‌ را بدید، فریاد برآورد که‌ ای‌ پدرم‌! ای‌ پدرم‌! ارّابۀ اسرائیل‌ و سوارانش‌! پس‌ او را دیگر ندید و جامۀ خود را گرفته‌، آن‌ را به‌ دو حصّه‌ چاک‌ زد.13و ردای‌ ایلیا را که‌ از او افتاده‌ بود، برداشت‌ و برگشته‌ به‌ کنارۀ اُرْدن‌ ایستاد.14پس‌ ردای‌ ایلیا را که‌ از او افتاده‌ بود، گرفت‌ و آب‌ را زده‌، گفت‌: یهوه‌ خدای‌ ایلیا کجا است‌؟ و چون‌ او نیز آب‌ را زد، به‌ این‌ طرف‌ و آن‌ طرف‌ شکافته‌ شد و اَلِیشَع‌ عبور نمود» ( دوّم پادشاهان 2 : 8 - 14 ).

در این جا بود که قوّات ایلیا بر الیشع نیز قرار گرفت. کتاب مقدّس در ادامة باب دوّم از کتاب دوّم پادشاهان از زبان شاهدان دیگری باز شهادت می‌دهد که روح ایلیا بر الیشع قرار گرفته: «15و چون‌ پسران‌ انبیا که‌ رو به روی‌ او در اریحا بودند او را دیدند، گفتند: روح‌ ایلیا بر اَلِیشَع‌ می‌باشد. و برای‌ ملاقات‌ وی‌ آمده‌، او را رو به‌ زمین‌ تعظیم‌ نمودند» ( دوّم پادشاهان 2 : 15 ).

آیا متوجّه می‌شوید؟! باز در این جا یک نماد دیگر داریم! ایلیا و الیشع؛ هر دو برگزیده، هر دو به یک ایمان، هر دو منتخب خدا، هر دو با تجربیّات روحانی یکی در قبل و یکی در بعد، یکی ربوده شد و دیگری برجای ماند؛ در این اتّفاق، ایلیا نماد کلیسای باکره‌های دانا است که به آسمان ربوده می‌شود زیرا کلیسای در خدمت و ثمرآور بوده؛ و الیشع نماد باکره‌های نادان است، زیرا با این که قوّات روح را چشیده امّا چون در این زمان کلیسای در خدمت و ثمرآور نبود برجای ماند. آیا می‌دانید وقتی عروس به آسمان ربوده شود، تنها باکره‌های نادان این را درک می‌کنند؟ زیرا آنان نیز منتظر چنین اتّفاقی هستند. وقتی که ایلیا به آسمان ربوده شد، تنها ناظر او الیشع بود.

امّا این را بدانید که الیشع ( کلیسای باکره‌های نادان ) نیز برگزیدة خداوند است و در پایان به جامة سفید طهارت، ملبّس و وارد ملکوت خداوند می‌شوند: «9و بعد از این دیدم که اینک، گروهی عظیم که هیچ کس ایشان را نتواند شمرد، از هر امّت و قبیله و قوم و زبان در پیش تخت و در حضور برّه به جامه‌های سفید آراسته و شاخه‌های نخل به دست گرفته، ایستاده‌اند10و به آواز بلند ندا کرده، می‌گویند، نجات، خدای ما را که بر تخت نشسته است و برّه را است.

11و جمیع فرشتگان در گرد تخت و پیران و چهار حیوان ایستاده بودند. و در پیش تخت به روی درافتاده، خدا را سجده کردند12و گفتند، آمین! برکت و جلال و حکمت و سپاس و اکرام و قوّت و توانایی، خدای ما را باد تا ابدالآباد. آمین.13و یکی از پیران متوجّه شده، به من گفت: این سفیدپوشان کیانند و از کجا آمده‌اند؟14من او را گفتم: خداوندا تو می‌دانی! مرا گفت: ایشان کسانی می‌باشند که از عذاب سخت بیرون می‌آیند و لباس خود را به خون برّه شستشو کرده، سفید نموده‌اند.15از این جهت پیش روی تخت خدایند و شبانه ‌روز در هیکل او وی را خدمت می‌کنند و آن تخت نشین، خیمة خود را بر ایشان برپا خواهد داشت.16و دیگر هرگز گرسنه و تشنه نخواهند شد و آفتاب و هیچ گرما بر ایشان نخواهد رسید.17زیرا برّه‌ای که در میان تخت است، شبان ایشان خواهد بود و به چشمه‌های آب حیات، ایشان را راهنمایی خواهد نمود؛ و خدا هر اشکی را از چشمانِ ایشان پاک خواهد کرد» ( مکاشفه 7 : 9 - 17 ).

این افرادی که از عذاب سخت به سلامت بیرون می‌آیند و جامة سفید را دریافت می‌کنند، همان باکره‌های نادانی هستند که در مدّت هفت سال پایانی روز ششم از خلقت، بر سر ایمان خود ایستادگی می‌کنند و آن سالهای وحشتناک را با خدمت به مسیح، پشت سر گذارده و ثمرة نیکو می‌آورند، و در نهایت وارد آرامی خداوند می‌شوند.

برگردیم به ادامة موضوعِ الیشع؛ می‌دانید که روح دیدنی نیست تا آنان با دیدن الیشع پی ببرند که روح ایلیا بر او قرار دارد، پس آنان چگونه این را فهمیدند؟ در این جا منظور از روح، روح ذی حیات ایلیا نیست؛ ایلیا مانند همة انسانها تنها دارای روح ذی حیات بوده و هنوز روح‌القدس افاضه نشده بود تا بپنداریم که منظور روح‌القدس است، پس تنها چیزی که می‌ماند، همان روح خاص یا به عبارتی ویژگی روحانی ایلیا است که همراه با قوّات بزرگ آسمانی و در جهت احقاق کلام خدا همیشه بوده. چون از الیشع کارهایی مانند ایلیا سر زد و به مانند او در احقاق کلام خدا سخن می‌گفت، فهمیدند که دارای روحیه‌ای مانند ایلیا شده.

یک پرسش! آیا چون الیشع از ایلیا طلب روح او را کرده بود و چون توانست به شرطِ مقرّر شدة ایلیا عمل کند، روحی مضاعف از او را دریافت نمود؟ قطعاً خیر! این اتّفاق تنها یک سایه بود که می‌بایست رخ می‌داد و توضیح داده شد، امّا حقیقت این اتّفاق ارادة خدا بوده. زیرا اگر به خاطر چنین شرطی الیشع چنین متبدّل می‌شد، دیگر ارادة خدا در انتخاب الیشع بی‌معنی و اساساً خدا کنار گذاشته می‌شود! گویی خدا در این انتقالِ روح هیچ نقشی ندارد! مگر چنین چیزی امکان دارد؟! پس حقیقت چیست؟

به عقب برگردید به زمانی که هنوز ایلیا، الیشع را ندیده و با او همراه نشده بود. دقیقاً در زمانی که خداوند ایلیا را به سمت بیابان دمشق می‌فرستد: «15پس‌ خداوند به‌ او گفت‌: روانه‌ شده‌، به‌ راه‌ خود به‌ بیابان‌ دمشق‌ برگرد. و چون‌ برسی‌، حَزائیل‌ را به‌ پادشاهی‌ اَرام‌ مسح‌ کن‌،16و ییهُو ابن‌ نِمْشی‌ را به‌ پادشاهی اسرائیل‌ مسح‌ نما، و اَلِیشَع‌ بن‌ شافاط‌ را که‌ از آبَل‌ مَحُولَه‌ است‌، مسح‌ کن‌ تا به‌ جای‌ تو نبی‌ بشود» ( اوّل پادشاهان 19 : 15 - 16 ). الیشع از پیش برگزیدة خدا برای چنین مهمی بوده.

با توجّه به اشخاص دیگری که در ادامه معرّفی می‌گردد، در می‌یابیم که سایر افرادی که با روحی مانند ایلیا مقرّر شدند در فاصلة زمانی زیاد از هم زیست می‌کردند و تنها الیشع است که با ایلیا هم عصر بوده؛ دلیل آن چیست؟ در انتهای این معرّفی خواهید دید که وقتی دوباره ایلیا به زمین برگردد با او یک نبی بسیار بزرگ‌تر یعنی موسی همراه است.

شخص بعدی که کتاب مقدّس به ما معرّفی می‌کند، یحیی تعمید دهنده است. مسیح در حق او، وقتی که شاگردانش به آمدن ایلیا پیش از مسیح موعود اشاره می‌کنند، چنین پاسخ می‌دهد: «11او در جواب گفت: البتّه الیاس می‌آید و تمام چیزها را اصلاح خواهد نمود.12لیکن به شما می‌گویم که الحال الیاس آمده است و او را نشناختند، بلکه آن چه خواستند با وی کردند؛ به همان طور پسر انسان نیز از ایشان زحمت خواهد دید.13آنگاه شاگردان دریافتند که دربارة یحیی تعمید دهنده بدیشان سخن می‌گفت» ( متّی 17 : 11 - 13 ). در ادامه با این آیات و سخن خداوند باز کار داریم، این آیات راز بزرگی را با خود حمل می‌کند که باید آشکار گردد! امّا فعلاً کمی به معرّفی یحیی تعمید دهنده می‌پردازیم.

پیش‌تر از این سخن خداوند عیسی مسیح، وقتی که جبرائیل به پدر یحیی ظاهر شده بود تا مژدة تولّد او را برساند، آن طفل را در روح و قوّت به ایلیا تشبیه نموده بود.

«11ناگاه فرشتة خداوند به طرف راست مذبح بخور ایستاده، بر وی ظاهر گشت.12چون زکریّا او را دید، در حیرت افتاده، ترس بر او مستولی شد.13فرشته بدو گفت: ای زکریّا ترسان مباش، زیرا که دعای تو مستجاب گردیده است و زوجه‌ات الیصابات برای تو پسری خواهد زایید و او را یحیی خواهی نامید.14و تو را خوشی و شادی رخ خواهد نمود و بسیاری از ولادت او مسرور خواهند شد.15زیرا که در حضور خداوند بزرگ خواهد بود و شراب و مُسکری نخواهد نوشید و از شکم مادر خود، پر از روح‌القدس خواهد بود.16و بسیاری از بنی‌اسرائیل را به سوی خداوند خدای ایشان خواهد برگردانید.17و او به روح و قوّت الیاس پیش روی وی خواهد خرامید، تا دلهای پدران را به طرف پسران و نافرمانان را به حکمت عادلان بگرداند تا قومی مستعّد برای خدا مهیّا سازد» ( لوقا 1 : 11 - 17 ).

جبرائیل نام کودک را یحیی خواند، نه ایلیا؛ و در وصف حالات روحی او گفت که او به روح و قوّت الیاس پیش از خداوند خواهد آمد.

کتاب مقدّس در خصوص کرامات و کارهای یحیی تعمید دهنده چیزی ننوشته، تنها به زبان تند و کوبندة او اشاره دارد و این که قوم را برای تعمیدِ توبه فراخوان می‌نمود. فقط با کمی دقّت در وقایعِ دورة او کاملاً مشهود می‌گردد که حقیقتاً او یک نبی فوق‌العاده بزرگ و پرآوازه بوده و قطعاً کارهای عظیمی باید کرده باشد که دارای چنان آوازة بزرگی در کل اسرائیل و یهودیّه شده بود.

او نیز مانند دورة ایلیا که قوم به انحراف کامل رفت و به بت پرستی کشیده شده بودند، در زمانی آمد که قوم دوباره به انحراف رفت و به فرقه‌گرایی روی آورده بودند. در زمان او فرقه‌های بسیاری در یهود شکل گرفته بود، مانند فریسیان و صدوقیان و ...؛ کاملاً مشهود است که خداوند با هر فرقه‌ای مخالف است و آن را خروج از ایمان و قومیّت خود می‌داند.

یحیی با صدای بلند به این فرقه‌های کجرو که برای تعمید به نزد او می‌آمدند نهیب می‌زد و آنان را افعی‌زادگان یعنی فرزندان شیطان خطاب می‌کرد: «7پس‌ چون‌ بسیاری از فریسیان‌ و صدوقیان‌ را دید که‌ به جهت‌ تعمید وی می‌آیند، بدیشان‌ گفت‌: ای افعی‌زادگان‌، کِه‌ شما را اعلام‌ کرد که‌ از غضب‌ آینده‌ بگریزید» ( متّی 3 : 7 )؟ هر فرقه‌ای زادة اندیشه‌های شیطانی است و یحیی به درستی آنان را با عنوان افعی‌زادگان خطاب می‌نمود.

روح ایلیا کلاً در زمانی ظاهر می‌شود که قوم خدا بالکل از راستی خارج شود و به سوی گرایشهای مشرکانه و فرقه‌ای برود، آنگاه است خداوند شخصی مانند ایلیا را برای توبیخ می‌فرستد. در دورة ایلیا و الیشع و یحیی به این گونه بود و در نوبتهای بعدی نیز این گونه خواهد بود.

امّا در وصف بزرگی یحیی تعمید دهنده می‌توان گفت که او باید خیلی بزرگ‌تر از این بوده باشد که به خاطر داشتن روحیه‌ای مانند ایلیا چنین دیده شود. خود خداوند عیسی مسیح در مدح بزرگی او نسبت به انبیای پیش‌تر از او، یا به عبارتی تمام انبیای در عهد عتیق اقرار می‌کند: «28زیرا که شما را می‌گویم از اولاد زنان نبی‌ای بزرگ‌تر از یحیی تعمید‌ دهنده نیست، لیکن آن که در ملکوت خدا کوچک‌تر است از وی بزرگ‌تر است» ( لوقا 7 : 28 ).

شهرت و آوازة کارهای یحیی به حدی بود که تمام قوم ملتهب از نام و وجود او بودند که او در حقیقت کیست؟ لذا فرقه‌های آن زمان به صرافت افتادند تا این مهم را از خود او جویا شوند، پس نمایندگانی به نزد او فرستادند. ( به باب اوّل انجیل یوحنّا نگاه کنید. )

«19و این است شهادت یحیی در وقتی که یهودیان از اورشلیم کاهنان و لاویان را فرستادند تا از او سؤال کنند که تو کیستی؛20که معترف شد و انکار ننمود، بلکه اقرار کرد که من مسیح نیستم.21آنگاه از او سؤال کردند، پس چه؟ آیا تو الیاس هستی؟ گفت: نیستم. آیا تو آن نبی هستی؟ جواب داد که نی.22آنگاه بدو گفتند، پس کیستی تا به آن کسانی که ما را فرستادند جواب بریم؟ دربارة خود چه می‌گویی؟23گفت: من صدای ندا کننده‌ای در بیابانم که راه خداوند را راست کنید، چنان که اشعیا نبی گفت» ( یوحنّا 1 : 19-23 ).

امّا یحیی به ناگه شهرت نیافت، بلکه از زمان تولّدش، همة یهودیّه در شگفت از آمدن او بودند. و حکایت چگونگی ولادت او سینه به سینه در همة مناطق نقل می‌گردید، زیرا با یک معجزة بسیار عجیب در آن زمان همراه بود: «59و واقع شد در روز هشتم چون برای ختنه طفل آمدند، که نام پدرش زکریّا را بر او می‌نهادند.60امّا مادرش ملتفت شده، گفت: نی بلکه به یحیی نامیده می‌شود.61به وی گفتند: از قبیلة تو هیچ کس این اسم را ندارد.62پس به پدرش اشاره کردند که او را چه نام خواهی نهاد؟63او تخته‌ای خواسته بنوشت که نام او یحیی است و همه متعجّب شدند.64در ساعت، دهان و زبان او باز گشته، به حمد خدا متکلّم شد.65پس بر تمامی همسایگان ایشان، خوف مستولی گشت و جمیع این وقایع در همة کوهستان یهودیّه شهرت یافت.66و هر که شنید، در خاطر خود تفکّر نموده، گفت، این چه نوع طفل خواهد بود؟ و دست خداوند با وی می‌بود» ( لوقا 1 : 59 - 66 ).

پدر او زکریّا که حدود نُه ماه زبانش بسته و لال شده بود، به خاطر تکلّم و اعتراف به نام یحیی در زمان نام‌گذاریش، به ناگه زبانش گشوده شد و این امرِ عجیب در تمام یهودیّه شهرت یافت. لوقا در انجیل خود اشاره می‌کند که «دست خداوند با وی می‌بود» و این به خواننده می‌فهماند که او در هر امری با قوّت و معجزات خداوند همراه بوده.

از سویی دیگر وقتی که دهان زکریّا گشوده شد، فوراً شروع به نبوّت نمود و در نبوّت خود به نکات بسیار مهمی برای قوم اشاره کرد: «67و پدرش زکریّا از روح‌القدس پر شده، نبوّت نموده، گفت:68خداوند خدای اسرائیل متبارک باد، زیرا از قوم خود تفقّد نموده، برای ایشان فدایی قرار داد69و شاخ نجاتی برای ما برافراشت [ شاخ نجات به مسیح موعود اشاره دارد. ]، در خانة بندة خود داوود.70چنان چه به زبان مقدّسین گفت که، از بدوِ عالم انبیای او می‌بودند،71رهایی از دشمنان ما و از دست آنانی که از ما نفرت دارند، [ این کلام به نجات دهندة قوم اشاره دارد ]72تا رحمت را بر پدران ما به جا آرد و عهد مقدّس خود را تذکّر فرماید،73سوگندی که برای پدر ما ابراهیم یاد کرد،74که ما را فیض عطا فرماید، تا از دست دشمنان خود رهایی یافته، او را بیخوف عبادت کنیم،75در حضور او به قدّوسیّت و عدالت، در تمامی روزهای عمر خود.

76و تو ای طفل، نبی حضرت اعلی خوانده خواهی شد، زیرا پیش روی خداوند خواهی خرامید، تا طرق او را مهیّا سازی،77تا قوم او را معرفت نجات دهی، در آمرزش گناهان ایشان.78به احشای رحمت خدای ما که به آن سپیده از عالم اعلی از ما تفقّد نمود،79تا ساکنان در ظلمت و ظل موت را نور دهد و پایهای ما را به طریق سلامتی هدایت نماید.80پس طفل نمو کرده، در روح قوّی می‌گشت و تا روز ظهور خود برای اسرائیل، در بیابان به سر می‌برد» ( لوقا 1 : 67 - 80 ). نبوّت زکریّا برای قوم قابل پذیرش بود زیرا او مردی بود بسیار خوش آوازه و نیکو که در تمام شریعت کامل بوده و در میان جماعت به نیکی شهرت داشته.

اگر خوب به آیة 76 نگاه کنید، این آیه، خواننده را متوجّة آن می‌کند که پس از چهارصد سال از آخرین نبی یعنی ملاّکی، خداوند دوباره به قوم تفقّد نموده و نبی‌ای بخشیده که برای خداوند نذیره است و می‌بایست کاری بزرگ پیش روی خداوند انجام دهد. مردم اسرائیل در کتاب ملاّکی نبی باب 3 دیده بودند که یک رسول پیش روی یهوه فرستاده خواهد شد تا راه را برای او هموار سازد، همچنین در کتاب اشعیای نبی نیز در خصوص این فرستاده اشاره شده بود، و اکنون شاهد رسیدن به زمان تحقّق آن وعده بودند. پس بی‌سبب نبود که یحیی همیشه مد نظر تمام اسرائیل بوده و در زمان ظهورش او را با مسیح یا ایلیا اشتباه بگیرند.

فقط با کمی تفکّر در این آیات کاملاً مشخّص می‌گردد که یحیی تعمید دهنده به حدی بزرگ بوده که قوم او را حتّی با مسیح اشتباه گرفتند، و اگر او می‌گفت مسیح است، حتّی آماده بودند تا او را بپذیرند. امّا جواب آن زمانِ یحیی دو راز مهم دیگر را برای ما آشکار می‌کند.

راز اوّل: او علاوه بر این که اقرار نمود مسیح نیست، حتّی اقرار نمود که الیاس یعنی همان ایلیا هم نیست؛ چه شد؟ اعتراف نمود ایلیا هم نیست؟! در صورتی که خداوند عیسی مسیح از او با عنوان ایلیا یاد نموده. موضوع بسیار ساده است؛ بله درست است او ایلیا نبود، روح هر شخص تنها متعلّق به خود او است، روح ایلیا نیز فقط متعلّق به خود او است؛ شخص ایلیا فقط یک نفر است، هرگز روح یک شخص از کسی به کس دیگر منتقل نمی‌شود، چون در این صورت می‌شود باور به تناسخ؛ و تناسخ یک انحراف مشرکانه است.

روح ایلیا در الیشع و یحیی داخل نشده بود. منظور از روح ایلیا در اصل نوع قوّت روحانی و روح خدمتی، یا به زبان قابل فهم‌تر همان روحیة مشابه و قوّات روحانی خدمتی در ایلیا بود. چندین نفر می‌توانند با یک روحیة مشابه به کاری مشابه مبادرت کنند و این به هیچ وجه به معنی این نیست که یک روح در چندین نفر قرار داشته باشد. هر انسانی مفرداً دارای یک روح ذی حیات در زمان تولّدش است که فقط مربوط به خود او می‌باشد.

بعد از پنطیکاست، روح‌القدس نیز بر ایمانداران افزوده شد؛ کِی؟ از روز پنطیکاست در عهد جدید. فقط یک روح اضافه شد و آن هم روح‌القدس است. برای همین یحیی نمی‌توانست بگوید که ایلیا است. هر کس دیگری که به چیزی غیر از این ایمان داشته باشد در سیاهی و گمراهی گام بر می‌دارد.

برای کسانی که در عهد جدید و در کلیسا هستند باید درک این موضوع ساده‌تر باشد. این دقیقاً به مانند دریافت عطیّه برای کسانی است که وقتی در کنار شخص صاحب عطیّه‌ای قرار می‌گیرند، احتمال دارد در هنگام بارش روح‌القدس، آنان نیز آن عطیّه را دریافت کنند. این اتّفاق بسیار افتاده، شخصی عطیّة زبان داشت و در هنگام تکلّم به زبانها بود که شخص کناری او نیز دارای عطیّة زبان شد؛ و حتّی این اتّفاق برای سایر عطایا مانند شفاها و غیره نیز افتاده است.

امّا خداوند عیسی مسیح در شرایطی گفت که او همان ایلیا بوده که با روحیه‌ای مانند او بر ضد فرقه‌ها قیام نموده بود و آنان را می‌کوبید و قوم را به توبه و بیرون آمدن از فرقه‌ها فرا می‌خواند. چنین حالتی در الیشع نیز صدق می‌کرد ولی او نیز ایلیا نبود.

راز دوّم: یحیی خود را چنین معرّفی نمود: «23گفت، من صدای ندا کننده‌ای در بیابانم که راه خداوند را راست کنید، چنان که اشعیا نبی گفت.» این خدمت خاص یحیی تعمید دهنده بود. او پیش قراول آمدن مسیح بود. برای این خدمتِ او، علاوه بر این که اشعیا نبوّت کرده بود، خداوند از زبان ملاّکی نبی در باب 3 کتاب خود نیز وعده آن را داده بود.

«1اینک‌ من‌ رسول‌ خود را خواهم‌ فرستاد و او طریق‌ را پیش‌ روی‌ من‌ مهیّا خواهد ساخت‌؛ و خداوندی‌ که‌ شما طالب‌ او می‌باشید، ناگهان‌ به‌ هیکل‌ خود خواهد آمد، یعنی‌ آن‌ رسول‌ عهدی‌ که‌ شما از او مسرور می‌باشید. هان‌ او می‌آید! قول‌ یهوه‌ صوااُت‌ این‌ است‌» ( ملاّکی 3 : 1 ).

این رسول به طور قطع باید یحیی تعمید دهنده باشد زیرا کلام می‌گوید او پیش از خداوند می‌آید تا راه را برای خداوند آماده و مهیّا سازد. این شهادت خود یحیی تعمید دهنده نیز بوده. امّا چه زمانی؟ وقتی که قوم، طالبِ آمدن خداوند بودند، خداوندی که می‌بایست با عنوان رسول عهد جدید بیاید؛ این دقیقاً به آمدن خداوند در جسم انسانی برای انعقاد عهد جدید اشاره می‌کند که برای اسیران در گناه یک نوید جشن و سرور را به همراه دارد. پس به طور قطع این رسولِ پیش روی خداوند یحیی تعمید دهنده بود که با مسیح هم عصر بوده است.

این خدمت مجزّا از روحیة ایلیا گونه در یحیی بود. درست است که او دارای روحیه‌ای مانند ایلیا در زمانی مشابه آن زمان بوده؛ ولی او برای خدمتی بسیار مهم‌تر از آن فرستاده شده بود که خود ایلیا در زمانی که بر روی زمین بوده چنین خدمت مشابه‌ای را نداشته. این به ما می‌آموزد که هر کدام از افرادی که با روحیه‌ای مشابه ایلیا آمدند، دارای خدمتهای خاص دیگری بودند، ولی چون در شرایطی مشابه ایلیا قرار گرفتند با همان روحیة ایلیا، با انحرافات و فرقه‌های عصر خود نیز جدال نمودند.

در زمان الیشع نیز داستان به همین منوال بوده، او را خدا نصب کرده بود تا بعد از ایلیا به جای او به عنوان نبی بر قوم باشد. همان گونه که ایلیا تا پیش از فرستاده شدن به نزد اَخاب و نشان دادن روحیة شرک ستیز و اصلاحگر خود، فقط در نقش نبیِ برگزیدة خدا برای قوم، از جانب خدا نبوّت می‌کرد. لذا ایمانداران می‌بایست از هر تصوّر اشتباه و عجیبی در خصوص اشخاصی که با روحی ایلیا گونه آمده‌اند خارج شوند و افرادی ماورایی از آنان نسازند.

ایلیا نبی‌ای بود که در زمان گمراهی قوم پیشروی نمود تا قوم را به اصل خود در پرستش خدای واحد حقیقی برگرداند، او می‌بایست کلام حقیقی خدا را معرّفی و نشان می‌داد. او با بنا نمودن مذبح حقیقی کتاب مقدّسی تأیید آسمانی خدا را برای کلامش گرفت و بر همگان آشکار نمود.

یحیی نیز نبی‌ای بود در فضایی مشابه پیش روی خداوند باید می‌آمد و کلام مجسّم شدة خداوند را برای قوم آشکار و معرّفی می‌نمود. این لحظه‌ای بود که می‌بایست تمام نبوّتهای عهد عتیق در خصوص مسیح و برّة قربانی خدا محقّق می‌شد و طرح چند هزار سالة خدا برای نجات بشر به ثمر می‌نشست؛ و یحیی پیش قراول و منادی این فیض عظیم خداوند بود که می‌گفت: «29... اینک، برّه خدا که گناه جهان را بر می‌دارد» ( یوحنّا 1 : 29 )!

دقّت داشته باشید که ایلیا مقدّمه‌ای بر آمدن خداوند عیسی مسیح نبود. او نمی‌بایست راه را برای خداوند هموار می‌کرد. اشعیای نبی وقتی که گفت: «1تسلّی‌ دهید! قوم‌ مرا تسلّی‌ دهید! خدای‌ شما می‌گوید:2سخنان‌ دلاویز به‌ اورشلیم‌ گویید و او را ندا کنید که‌ اجتهاد او تمام‌ شده‌ و گناه‌ وی‌ آمرزیده‌ گردیده‌، و از دست‌ خداوند برای‌ تمامی‌ گناهانش‌ دو چندان‌ یافته‌ است‌.3صدای‌ ندا کننده‌ای‌ در بیابان‌، راه‌ خداوند را مهیّا سازید و طریقی‌ برای‌ خدای‌ ما در صحرا راست‌ نمایید» ( اشعیا 40 : 1 - 3 ). منظور او یحیی تعمید دهنده بود. حسب کتاب مقدّس این مربوط به خدمت یحیی است که می‌بایست چند صد سال بعدتر بیاید.

حال می‌رسیم به ایلیای نبی در باب 4 از کتاب ملاّکی نبی: «5اینک‌ من‌ ایلیای‌ نبی‌ را قبل‌ از رسیدن‌ روز عظیم‌ و مَهیب‌ خداوند نزد شما خواهم‌ فرستاد.6و او دل‌ پدران‌ را به سوی‌ پسران‌ و دل‌ پسران‌ را به سوی‌ پدران‌ خواهد برگردانید، مبادا بیایم‌ و زمین‌ را به‌ لعنت بزنم‌» ( ملاّکی 4 : 5 - 6 ).

در این آیه به آمدن ایلیای نبی اشاره شده. اکثریّت کلیساها معتقدند این آیات به یحیی تعمید دهنده اشاره می‌کند و کلیساهای پیغامی که خود را پیروان برادر ویلیام برانهام می‌دانند معتقدند که این آیات در خصوص او می‌باشد.

در خصوص نفرات قبلی، از آن جایی که کتاب مقدّس به روشنی نشان داده هیچ جای شک و دو دستگی نیست؛ امّا در ملاّکی باب 4 اختلاف نظر شدید بین این دو نظریّه است. امّا! حقیقت چیست؟

می‌خواهم قبل از این که به باب 4 کتاب ملاّکی بپردازیم، ابتدا ببینیم کتاب مقدّس جایی دیگر در خصوص ایلیای نبی صحبت کرده؟

می‌دانید که ایلیا نمرد و به آسمان ربوده شد و دیگر او دیده نشد تا زمانی که پطرس و یوحنّا و یعقوب شهادت دادند که او را به همراه موسی، وقتی که به ملاقات خداوند عیسی مسیح آمدند، دیدند. ( به باب 17 انجیل متّی دقّت کنید. )

«1و بعد از شش روز، عیسی، پطرس و یعقوب و برادرش یوحنّا را برداشته، ایشان را در خلوت به کوهی بلند برد.2و در نظر ایشان هیأتِ او متبدّل گشت و چهره‌اش چون خورشید، درخشنده و جامه‌اش چون نور، سفید گردید.3که ناگاه موسی و الیاس بر ایشان ظاهر شده، با او گفتگو می‌کردند» ( متّی 17 : 1 - 3 ). لوقا در خصوص علّت ملاقات آن دو نبی بزرگ با خداوند می‌گوید: «31و به هیأت جلالی ظاهر شده، دربارة رحلت او که می‌بایست به زودی در اورشلیم واقع شود، گفتگو می‌کردند» ( لوقا 9 : 31 ). یعنی این که آن دو نبی سفیران خدای تعالی بودند که می‌بایست خداوند عیسی مسیح را از نزدیک شدن به زمان قربانی اعظم خبر می‌دادند.

در خصوص شرح کامل این واقعه نکات گفتنی بسیاری است که چون موضوع این نوشتار نیست از آنها عبور می‌کنیم. امّا این جا لازم است تا این نکته حتماً گفته شود که خدا عمداً این دو نبی را فرستاد، چرا؟ تا شاهدان جلال خداوند ما عیسی مسیح باشند، زمانی که چهرة او متبدّل گردید و از آسمان صدای خدا در وصف جایگاه او طنین‌انداز گردید: «5و هنوز سخن بر زبانش بود که ناگاه ابری درخشنده بر ایشان سایه افکند و اینک، آوازی از ابر در رسید که این است پسر حبیب من که از وی خشنودم. او را بشنوید»             ( متّی 17 : 5 ).

پس مازاد بر همه، نقش موسی و ایلیا به عنوان دو شاهد خداوند عیسی مسیح در این واقعه نیز مشخّص گردید که می‌بایست او را در زمین می‌دیدند. این شاهدان کی می‌بایست شهادت خود را اعلام دارند؟ کتاب مکاشفه می‌گوید که این دو سفیران خدای تعالی باز می‌بایست به روی زمین بیایند. یک شاهد می‌بایست چیزی را که می‌بیند شهادت دهد، پس لازم بود تا موسی و ایلیا بر روی زمین جلال خداوند عیسی مسیح را می‌دیدند و کلامی را که خدای پدر در حق خداوند در رود اردن و پس از تعمید او توسّط یحیی، از آسمان گفته بود را نیز می‌شنیدند تا شهادتشان برای آیندگان راست می‌آمد. به همین سادگی.

خداوند عیسی مسیح در کتاب مکاشفة خود به نقش شاهد بودن این دو نبی اشاره می‌کند: «3و به دو شاهد خود خواهم داد که پلاس در بر کرده، مدّت هزار و دویست و شصت روز نبوّت نمایند.4اینانند دو درخت زیتون و دو چراغدان که در حضور خداوند زمین ایستاده‌اند.» ( مکاشفه 11 : 3 - 4 ).

زکریّا نبی نیز به نقش این دو شاهد خداوند از خیلی قبل‌تر اشاره کرده بود: «11پس‌ من‌ او را خطاب‌ کرده‌، گفتم‌: این‌ دو درخت‌ زیتون‌ که‌ به طرف‌ راست‌ و به طرف‌ چپ‌ شمعدان‌ هستند چه‌ می‌باشند؟12و بار دیگر او را خطاب‌ کرده‌، گفتم‌ که‌: این‌ دو شاخه‌ زیتون‌ به‌ پهلوی‌ دو لوله‌ زرّینی‌ که‌ روغن‌ طلا را از خود می‌ریزد چیستند؟13او مرا جواب‌ داده‌، گفت‌: آیا نمی‌دانی‌ که‌ اینها چیستند؟ گفتم‌: نه‌ ای‌ آقایم‌.14گفت‌: اینها پسران‌ روغن‌ زیت‌ می‌باشند که‌ نزد مالِکِ تمامی‌ جهان‌ می‌ایستند» ( زکریّا 4 : 11 - 14 ).

شمعدان نماد کلیسای خداوند عیسی مسیح است؛ از کلیساها هفت تا منظور نظر خداوند بودند و مکاشفه هفت شمعدان را نشان می‌دهد و نام هفت کلیسا را می‌برد، ولی وقتی نوبت به قوم اسرائیل در هفت سال پایانی رسید فقط یک شمعدان را می‌بینید که این دو نبی، به عنوان فرشتگان آن، در دو طرف آن ایستاده‌اند؛ یعنی در زمان آخر تنها یک کلیسا برای اسرائیل مقرّر شده است.

این دو شاخة زیتون، پسران روغن زیت، همان دو نبی مسح شدة بزرگ اسرائیل موسی و ایلیا هستند که خدای تعالی آنان را زنده نگاه داشت تا در زمانهای آخر شاهدان خداوند عیسی مسیح برای بقیّتی از قوم اسرائیل، یعنی همان 144000 نفری که در هفت سال پایانی به مسیح ایمان خواهند آورد، باشند.

در آیة دهم از باب یازدهم کتاب مکاشفه صراحتاً گفته شده که این دو شاخة زیتون همان دو نبی بزرگ قوم هستند که بعداً کشته خواهند شد و جمیع دنیا در مرگ آنان شادی خواهند نمود: «10و ساکنان زمین بر ایشان خوشی و شادی می‌کنند و نزد یک دیگر هدایا خواهند فرستاد، از آن رو که این دو نبی ساکنان زمین را معذّب ساختند.» ( مکاشفه 11 : 10 ).

کتاب مکاشفه می‌گوید که آنان همان قدرتهایی را که در گذشته از خود نشان داده بودند، مجدّداً در روزهای پایانی به نمایش خواهند گذاشت، مانند کارهایی که موسی در مصر کرده بود و آب را به خون تبدیل نمود و مصر را به انواع بلایا زده بود؛ و نیز مانند ایلیا که دعا نمود تا سه سال و نیم باران نبارد و این گونه شد: «6اینها قدرت به بستن آسمان دارند تا در ایّام نبوّتِ ایشان باران نبارد و قدرت بر آبها دارند که آنها را به خون تبدیل نمایند و جهان را هرگاه بخواهند، به انواع بلایا مبتلا سازند» ( مکاشفه 11 : 6 ). که همین آیات کلام به موسی و ایلیا بودن این دو نبی شهادت می‌دهند.

حال توجّه کنید در زمانهای آخر و پیش از آمدن خداوند عیسی مسیح برای داوری و زدن زمین، ایلیا پیش از او به زمین و به نزد قوم اسرائیل باز می‌گردد. این خود ایلیای نبی است که نمرد بلکه به آسمان ربوده شده بود؛ نه این که کسی با روحیة ایلیا باشد، این خود ایلیای نبی است. او زمانی می‌آید که قوم به انحراف و فرقه‌گرایی و دوری از اراده و کلام خدا رفته باشد. او یک اصلاحگر است که می‌بایست قوم را به سمت ایمان حقیقی بازگرداند و خاطیان را مجازات نماید؛ او می‌بایست کلام خدا را در جای درستش قرار دهد، پس قطعاً در آن زمان قوم مجدّداً باید به انحراف شدید رفته باشد.

ما امروز نیز شاهد به انحراف رفتن یهود و تشکیل احزاب و فرقه‌های گوناگون در آن هستیم. رجاسات بسیاری مانند تأیید همجنس گرایان و هالووین و مراسمات ضد کتاب مقدّسی و ...، در این قوم دیده می‌شود، و اینها همه مازاد بر بی‌ایمانی آنان به خداوند عیسی مسیح است. پس خداوند در آخرین فرصتی که برای قوم خود قائل شده، مجدّداً ایلیای نبی را به سمت آنان می‌فرستد. چه زمانی؟ در آخرین زمانها پیش از رسیدن به روز عظیم و مهیب خداوند.

وقتی که مأموریّت او و موسی تمام شود چه اتّفاقی می‌افتد؟ به یک روز عظیم و مهیب خداوند می‌رسند که در آن خداوند به لعنت خواهد زد. کتاب مکاشفه از آن با عنوان"وای دوّم"یاد می‌کند. به ادامة آیات باب 11 مکاشفه اگر دقّت کنید، واضح توضیح داده شده است.

«5و اگر کسی بخواهد بدیشان اذیّت رساند، آتشی از دهانشان بدر شده، دشمنان ایشان را فرو می‌گیرد؛ و هر که قصد اذیّت ایشان دارد، بدین گونه باید کشته شود.6اینها قدرت به بستن آسمان دارند تا در ایّام نبوّتِ ایشان باران نبارد و قدرت بر آبها دارند که آنها را به خون تبدیل نمایند و جهان را هرگاه بخواهند، به انواع بلایا مبتلا سازند.

7و چون شهادت خود را به اتمام رسانند، آن وحش که از هاویه بر می‌آید، با ایشان جنگ کرده، غلبه خواهد یافت و ایشان را خواهد کُشت8و بدنهای ایشان در شارعِ عام شهر عظیم که به معنیِ روحانی، به سدوم و مصر مسمّی است، جایی که خداوند ایشان نیز مصلوب گشت، خواهد ماند.9و گروهی از اقوام و قبایل و زبانها و امّتها، بدنهای ایشان را سه روز و نیم نظاره می‌کنند و اجازت نمی‌دهند که بدنهای ایشان را به قبر سپارند.10و ساکنان زمین بر ایشان خوشی و شادی می‌کنند و نزد یک دیگر هدایا خواهند فرستاد، از آن رو که این دو نبی ساکنان زمین را معذّب ساختند.

11و بعد از سه روز و نیم، روح حیات از خدا بدیشان در آمد که بر پایهای خود ایستادند و بینندگانِ ایشان را خوفی عظیم فرو گرفت.12و آوازی بلند از آسمان شنیدند که بدیشان می‌گوید، به این جا صعود نمایید. پس در ابر، به آسمان بالا شدند و دشمنانشان ایشان را دیدند.13و در همان ساعت، زلزله‌ای عظیم حادث گشت که ده یک از شهر منهدم گردید و هفت هزار نفر از زلزله هلاک شدند و باقی ماندگان ترسان گشته، خدای آسمان را تمجید کردند.14وایِ دوّم درگذشته است. اینک، وایِ سوّم به زودی می‌آید» ( مکاشفه 11 : 5 - 14 ).

حال اگر این اتّفاقات را خوب درک کردید، برگردیم به ایلیای نبی در ملاّکی باب 4: «1زیرا اینک‌ آن‌ روزی‌ که‌ مثل‌ تنور مشتعل‌ می‌باشد، خواهد آمد و جمیع‌ متکبّران‌ و جمیع‌ بدکاران‌ کاه‌ خواهند بود. و یهوه‌ صوااُت می‌گوید: آن‌ روز که‌ می‌آید ایشان‌ را چنان‌ خواهد سوزانید که‌ نه‌ ریشه‌ و نه‌ شاخه‌ای‌ برای‌ ایشان‌ باقی‌ خواهد گذاشت‌.2امّا برای‌ شما که‌ از اسم‌ من‌ می‌ترسید، آفتاب‌ عدالت‌ طلوع‌ خواهد کرد و بر بالهای‌ وی‌ شفا خواهد بود و شما بیرون‌ آمده‌، مانند گوساله‌های‌ پرواری‌ جست‌ و خیز خواهید کرد.3و یهوه‌ صوااُت می‌گوید: شریران‌ را پایمال‌ خواهید نمود زیرا در آن‌ روزی‌ که‌ من‌ تعیین‌ نموده‌ام‌، ایشان‌ زیر کف‌ پایهای‌ شما خاکستر خواهند بود.4توراتِ بنده‌ من‌ موسی‌ را که‌ آن‌ را با فرایض‌ و احکام‌ به‌ جهت‌ تمامی‌ اسرائیل‌ در حُوریب‌ امر فرمودم‌ به یاد آورید.5اینک‌ من‌ ایلیای‌ نبی‌ را قبل‌ از رسیدن‌ روز عظیم‌ و مَهیب‌ خداوند نزد شما خواهم‌ فرستاد.6و او دل‌ پدران‌ را به سوی‌ پسران‌ و دل‌ پسران‌ را به سوی‌ پدران‌ خواهد برگردانید، مبادا بیایم‌ و زمین‌ را به‌ لعنت‌ بزنم» ( ملاّکی باب 4 ).

بسیاری از کلیساها معتقدند که ایلیای نبی در باب 4 ملاّکی، یحیی تعمید دهنده است؛ و کلیساهای پیغامی معتقدند که او برادر برانهام است.

حال با دقّت و بدون تعصّب به باب 4 کتاب ملاّکی، و باب 11 کتاب مکاشفه نگاه کنید! آیا حقیقتاً این دو از یک رخداد حکایت نمی‌کنند؟ این آیات را بررسی کنیم تا ببینیم این ایلیای نبی کیست؟

در مکاشفه می‌خوانید که وای دوّم درگذشت و وای سوّم در راه است، پس هنوز یک وای دیگر تا پایان دنیا مانده، لذا منظور انقضای روز ششم از خلقت نیست، کمی بالاتر می‌گوید که این اتّفاق بعد از این می‌افتد که موسی و ایلیا را می‌کشند و جسد آنها را برای تمام مردم دنیا به نمایش می‌گذارند، و بعد از سه روز و نیم، خدا روح حیات را به اینان داخل می‌کند و در جلوی دیدگان همه به آسمان می‌روند؛ پس با توجّه به سایر نشانه‌هایی که در کتاب مقدّس مکتوب است نتیجه گرفته می‌شود این اتّفاق باید در نیمة هفت سال پایانی روز ششم از خلقت اتّفاق بیفتد، نه خیلی قبل‌تر و نه پایان روز ششم خلقت چون می‌خوانیم که باز زندگی ادامه خواهد داشت.

حال در ملاّکی باب 4 از روزی سخن می‌گوید که‌ مثل‌ تنور مشتعل‌ است و در آن جمیع بدکاران‌ کاه‌ خواهند شد، ولی عادلان مانند گوساله‌های پرواری شادی و جست و خیز خواهند کرد؛ یعنی یک اتّفاق هولناکی خواهد افتاد که بدکاران هلاک می‌شوند و عادلان در آن زمان در امنیّت ساکن خواهند بود؛ چه زمانی این خواهد شد؟ جلوتر ملاّکی اشاره می‌کند که قبل از این که روز عظیم و مهیب خداوند از راه برسد، خداوند ایلیای نبی را برای آنان خواهد فرستاد.

کاملاً مشخّص است که ملاّکی و مکاشفه هر دو به یک زمان و مکان و شخص اشاره می‌کنند. یعنی به نیمه‌های هفت سال پایانی؛ لذا قطعاً این ایلیای نبی، یحیی تعمید دهنده نیست چون او در دو هزار سال پیش‌تر فوت نموده، از یک سوی در ملاّکی باب 3 به یحیی تعمید دهنده اشاره شده و به روشنی گفته شده که او پیش از ظهور اوّلیّة مسیح خواهد آمد «1اینک‌ من‌ رسول‌ خود را خواهم‌ فرستاد و او طریق‌ را پیش‌ روی‌ من‌ مهیّا خواهد ساخت‌؛ و خداوندی‌ که‌ شما طالب‌ او می‌باشید، ناگهان‌ به‌ هیکل‌ خود خواهد آمد، یعنی‌ آن‌ رسول‌ عهدی‌ که‌ شما از او مسرور می‌باشید. هان‌ او می‌آید! قول‌ یهوه‌ صوااُت این‌ است» ( ملاّکی 3 : 1 ). این برای دنیا یک روز شادی است نه روز عظیم و مهیب خداوند.

و از سوی دیگر ملاّکی باب 4، به آمدن ایلیای نبی در پیش از روز عظیم و مهیب خداوند اشاره می‌کند، نه پیش از آمدن ثانویّة مسیح: «5اینک‌ من‌ ایلیای‌ نبی‌ را قبل‌ از رسیدن‌ روز عظیم‌ و مَهیب‌ خداوند نزد شما خواهم‌ فرستاد.» در طول تاریخ روزهای خداوند بسیاری داریم ( برای تحقیق بیشتر کتاب"روز خداوند"را مطالعه کنید ). از این روی ایلیای نبی در ملاّکی باب چهارم هیچ ربطی به یحیی تعمید دهندة اشاره شده در باب سوّم ندارد، بلکه با باب یازدهم مکاشفه هم سو است، و چنان چه این گونه باشد، هیچ ربطی به برادر برانهام هم ندارد چون مکاشفه آشکارا به خود ایلیای نبی اشاره می‌کند نه به کسی دیگر که با قوّت ایلیا می‌آید، زیرا مخاطب کلام، قوم اسرائیل است نه امّتهای دیگر.

دلایل دیگری نیز وجود دارد که احتمال این که ایلیای نبی باب 4 ملاّکی، برادر برانهام باشد را به صفر می‌رساند.

در آیة دوّم از این باب آمده: «2امّا برای‌ شما که‌ از اسم‌ من‌ می‌ترسید، آفتاب‌ عدالت‌ طلوع‌ خواهد کرد و بر بالهای‌ وی‌ شفا خواهد بود و شما بیرون‌ آمده‌، مانند گوساله‌های‌ پرواری‌ جست‌ و خیز خواهید کرد.» اوه! چه قدر زیبا شد. دقّت کنید!

«آفتاب عدالت طلوع خواهد کرد» عدالت، عادل شمردگی، این به معنی پذیرش مسیح است زیرا می‌گوید بر بالهای او شفا خواهد بود. این عطیّة شفا نیست! این بعد از آفتاب عدالت آمده یعنی طلوع فروغ جمال مسیح، به عنوان منجی و عدالت گستر بر روی زمین که با خود شفا از نیش موت را دارد. این به پذیرش و ایمان آوردن مسیح اشاره دارد که برای پذیرفتگان او سلامتی به همراه دارد، با توجّه به زمان این رخداد، این فقط می‌تواند به قوم اسرائیل اشاره داشته باشد یعنی به زمانی که آن 144000 نفر در زمان خدمت ایلیای نبی و موسی به مسیح ایمان می‌آورند و مانند گوساله‌های‌ پرواری‌ جست‌ و خیز خواهند نمود.

در آیة چهارم خداوند بسیار واضح اشاره می‌کند که مخاطب او در این آیات قوم اسرائیل است، نه کلیسا و ایمانداران مسیحی: «4توراتِ بندة‌ من‌ موسی‌ را که‌ آن‌ را با فرایض‌ و احکام‌ به‌ جهت‌ تمامی‌ اسرائیل‌ در حُوریب‌ امر فرمودم‌ به یاد آورید.» تورات همیشه به قوم اسرائیل وقتی که از آن منحرف می‌شد یادآوری می‌گردید و قرائت می‌شد. این جا نیز منظور از یادآوری تورات، به شهادت گرفتن آن است، برای چه کسانی؟ مسیحیان؟ قطعاً نه! تورات برای اسرائیل همیشه یادآوری می‌گردید. لذا منظور از این ایلیای ملاّکی معاصر نمی‌تواند یک غیر یهودی و از خادمین خداوند در نزد امّتها مانند برادر برانهام باشد.

در آیة پنجم گفته شده: «5اینک‌ من‌ ایلیای‌ نبی‌ را قبل‌ از رسیدن‌ روز عظیم‌ و مَهیب‌ خداوند نزد شما خواهم‌ فرستاد.» فکر نکنم خداوند از این واضح‌تر می‌توانست بگوید! منظور او خود ایلیای نبی بود نه هیچ کس دیگری با روح ایلیا. خداوند هرگز از اسم شخص دیگری استفاده نکرده که منظورش کسی دیگر باشد.

وقتی الیشع با قوّت روح ایلیا، بلکه بسیار بیشتر از آن خدمت می‌کرد، هرگز خداوند او را ایلیا خطاب نکرد. وقتی یحیی با قوّتی مانند ایلیا ظاهر شد، هرگز خدا او را با نام ایلیا خطاب نکرد بلکه او را با عناوینی مانند: یحیی، رسول، صدای ندا کننده در بیابان معرّفی می‌کند که خاص خود او بود.

حتّی خود خداوند عیسی مسیح نیز هیچگاه یحیی را با نام ایلیا خطاب نکرد. حال وقت آن است به انجیل متّی بازگردیم: «10شاگردانش از او پرسیده، گفتند: پس کاتبان چرا می‌گویند که می‌باید الیاس اوّل آید؟11او در جواب گفت: البتّه الیاس می‌آید و تمام چیزها را اصلاح خواهد نمود.12لیکن به شما می‌گویم که الحال الیاس آمده است و او را نشناختند، بلکه آن چه خواستند با وی کردند؛ به همان طور پسر انسان نیز از ایشان زحمت خواهد دید.13آنگاه شاگردان دریافتند که دربارة یحیی تعمید دهنده بدیشان سخن می‌گفت» ( متّی 17 : 10 - 13 ).

کاتبان حسب کجای کتاب مقدّس می‌گفتند ایلیا می‌بایست برگردد؟ مگر در خصوص بازگشت او به غیر از ملاّکی باب 4 در جای دیگری هم اشاره شده؟ این تنها جایی است که به روشنی از بازگشت ایلیای نبی در عهد عتیق سخن گفته شده. حال جواب خداوند جالب‌تر است. او آمدن ایلیای نبی در آینده را تأیید کرد: «البتّه الیاس می‌آید.» و بعد افزوده که «لیکن ...» یعنی:"ولی."این را نیز به شما بگویم که: «الحال الیاس آمده است و او را نشناختند.» او ابتدا تأیید کرد که خود ایلیای نبی در آینده، دوباره حتماً خواهد آمد، ولی برای زمان حال این را اضافه کرد که روح او در یحیی کار می‌کرد و کسی نتوانست آن روح را بشناسد و با آن همراه شود.

آیا می‌دانستید اگر شاگردان از خداوند این پرسش را نمی‌کردند، شاید هرگز مسیح به یحیی اشاره نمی‌کرد که با روح ایلیا بوده؟

وای بر مدّعیان کاذب کلام خدا که خود را با پیغام زمان همراه می‌دانند و هیچ چیزی از پیغام و الوهیّت خدا نمی‌دانند به جز اشتیاق به نزاع و توهین و تحقیر و انحراف در کلام خدا! خدا هرگز از اسم یک شخص زنده برای مخاطب ساختن کسی دیگر استفاده نکرده.

اگر منظور خدا از ایلیای نبی باب 4 کسی دیگر بوده، مانند برادر برانهام، هرگز نام ایلیای نبی که زنده است را برای اشاره به او نمی‌آورد و مانند ملاّکی باب 3 زمانی که می‌خواست از یحیی تعمید دهنده سخن بگوید او را نیز با عنوان خدمتی او یعنی رسولش معرّفی می‌نمود آن گونه که در خصوص یحیی می‌گوید: «1اینک‌ من‌ رسول‌ خود را خواهم‌ فرستاد و او طریق‌ را پیش‌ روی‌ من‌ مهیّا خواهد ساخت‌؛ و خداوندی‌ که‌ شما طالب‌ او می‌باشید، ناگهان‌ به‌ هیکل‌ خود خواهد آمد، یعنی‌ آن‌ رسول‌ عهدی‌ که‌ شما از او مسرور می‌باشید. هان‌ او می‌آید! قول‌ یهوه‌ صوااُت این‌ است» ( ملاّکی 3 : 1 ).

و یا چنان که اشعیا نیز او را حسب خدمتش معرّفی نمود: «3صدای‌ ندا کننده‌ای‌ در بیابان‌، راه‌ خداوند را مهیّا سازید و طریقی‌ برای‌ خدای‌ ما در صحرا راست‌ نمایید»              ( اشعیا 40 : 3 ).

در هیچ کجای کتاب مقدّس نمی‌بینید که خدا کسی را با نام دیگری بخواند. حتّی شاگردان مسیح نیز جرأت چنین کاری را نداشتند. مثلاً نویسندة رسالة عبرانیان وقتی که می‌خواست به نقش کهانتی خداوند عیسی مسیح در جایگاه ملکیصدق اشاره کند، نوشت: «17زیرا شهادت داده شد که، تو تا به ابد کاهن هستی بر رتبة ملکیصدق» ( عبرانیان 7 : 17 ). بر رتبة ملکیصدق نه خودِ ملکیصدق.

حال کسی که می‌گوید ایلیای نبی باب 4 همان یحیی تعمید دهنده و یا برادر ویلیام برانهام است، دارد چنین افترایی را به خدای قادر مطلق می‌زند:"ای خدا تو دروغگو هستی، تو فریبکار هستی، تو گمراه کننده هستی، از آن روی که این ایلیای نبی نیست بلکه یحیی یا ویلیام برانهام است و به دروغ گفتی ایلیای نبی است تا بسیاری را فریب دهی."وای از مدّعیان بی‌معرفت خدا که کورانی هستند عصاکش کوران دیگر! که با هم به سمت چاه ظلالت می‌روند.

همیشه خداوند کسانی را که در آینده باید می‌آمدند و هنوز وجود نداشتند تا نام آنان شناخته شده باشد، با صفت و خدمتشان معرّفی می‌کرد نه با نام یک شخص دیگر.

و امّا آیة ششم به وظیفه‌ای که روح ایلیا دارد اشاره می‌کند: «6و او دل‌ پدران‌ را به سوی‌ پسران‌ و دل‌ پسران‌ را به سوی‌ پدران‌ خواهد برگردانید، مبادا بیایم‌ و زمین‌ را به‌ لعنت‌ بزنم.» زمانی دل یک پدر به سمت فرزند متمایل می‌شود که فرزند مطیع خواست دل پدر گردد، در این زمان گفته می‌شود که دل پدر به سمت فرزند برگشته، از آن روی که فرزند کارهای پدر را می‌کند و متقابلاً زمانی دل فرزندی به سمت پدری متمایل می‌شود که با میل درونی کارهایی که پدر می‌کرده را به انجام برساند، در این صورت می‌گویند دل فرزند به سمت پدر برگشته.

این یک ارتباط کاملاً دو طرفه است و به هیچ وجه دو نکته و تعلیم مجزّا ندارد. این عبارتی است مانند"زد و خورد". در فعل"زد، یا زدن"شخص، کس دیگری را کتک می‌زند، و در فعل"خورد یا خوردن"شخص از کس دیگری کتک می‌خورد؛ در هر دوی این اعمال یک اتّفاق، در یک زمان، بر سر یک موضوع، یعنی دعوا در حال رخ دادن است. و ایضاً است عباراتی مانند:"گفت و شنود"؛ "پرسش و پاسخ"؛ و"دل‌ پدران‌ را به سوی‌ پسران‌ و دل‌ پسران‌ را به سوی‌ پدران‌."

پس این تعلیم که گفته می‌شود"دل‌ پدران‌ را به سوی‌ پسران‌"مربوط به خدمت یحیی تعمید دهنده است، و"دل‌ پسران‌ را به سوی‌ پدران‌"مربوط به خدمت ویلیام برانهام، یکی از مضحک‌ترین سخنانی است که تا کنون زاییده شده است. به هیچ وجه!

ایلیای ملاّکی باب 4 دقیقاً و قطعاً به خود ایلیای نبی اشاره می‌کند. که در هفت سال پایانی روز ششم از خلقت خداوند به زمین باز می‌گردد و این هیچ ربطی به گفتة کلیساهای فرقه‌ای که می‌پندارند منظور یحیی تعمید دهنده است، و نیز به کلیساهای پیغامی که می‌پندارند منظور به برادر ویلیام برانهام است ندارد. هر دو گروه در اشتباه هستند.

ظاهراً اکثریّت کلیساهای پیغامی حتّی در کلام برادر برانهام نیز توجّه نمی‌کنند و آن چه خود خیال می‌کنند را رواج می‌دهند و با این گونه رفتار بیشتر باعث تخریب این برادر می‌گردند. هیچ مستند کتاب مقدّسی وجود ندارد که برادر برانهام ایلیای ملاّکی باب 4 باشد.

خود او در خصوص خدمتش که چگونه خداوند به او اعلام نموده شهادت داده که در یکی از روزهای ماه ژوئن 1933، حدود ساعت 2 بعد از ظهر هنگامی که جمعیّتی بیش از هزار نفر در اطراف رودخانة اوهایو برای گرفتن تعمید ایستاده بودند، به هنگام تعمید هفدهمین نفر در رودخانه، ستون آتشی گداخته در آسمان ظاهر شد و بر بالای سر برادر برانهام قرار گرفت. صدایی طنین افکند و چنین گفت:"همان گونه که یحیی تعمید دهنده منادیگر اوّلین آمدن مسیح بود این پیغام نیز هشدار بر دوّمین آمدن مسیح است."بسیاری به شنیدن طنین صدای خداوند بیهوش شدند. تمامی روزنامه‌های محلی در صفحۀ نخست خود این تیتر را زدند:"نوری اسرار آمیز به هنگام تعمید بر سر کشیش محلی ظاهر گشت."( برگرفته شده از قسمتهایی از موعظات 0813 - 55"خدا خودش را بر قومش آشکار می‌کند"و"ایمان داشته باشید که من قادرم این کار را انجام دهم"0820 - 50. )

همچنین در نوار شمارة 0117 - 55 از موعظۀ"چگونه آن فرشته به نزد من آمد"او چنین می‌گوید:"به کلیسای جامع در سنت آنتونیوی تگزاس رفته بودم، در آن جا یک نفر نشسته بود که بلند شد و مثل مسلسل شروع کرد به زبانها سخن گفتن و در آن پشت یک نفر بلند شد و گفت خداوند چنین می‌گوید: مردی که اکنون در حال رفتن به جایگاه است خدمتی دارد که از جانب خدای قادر مطلق مقدّر شده به همان گونه که یحیی تعمید دهنده منادی اوّلین آمدن مسیح است او نیز پیغامی دارد که بر آمدن ثانویّه مسیح است."

پیروانش اصلاً دقّت نکردند که خود او شهادت داده که با خدمتی مانند یحیی آمده، نه مانند ایلیا. این دو خدمت متفاوت است هر چند یحیی نیز دارای روحیه‌ای مانند ایلیا بوده، امّا خداوند خدمت او را به یحیی تشبیه کرده نه به ایلیا؛ توجّه کنید! خدمتی مانند یحیی، نه این که روح یحیی در او حلول کرده باشد؛ خداوند فقط خدمت او را تشبیه کرده و نگفته او با روح یحیی فرستاده شده.

ایلیا منادیگر آمدن خداوند نبود، این یحیی بود که می‌بایست از آمدن خداوند خبر می‌داد؛ حال باز باید به این شهادات بیشتر دقّت کرد! موضوع مهم پیغامی بود که برانهام داشت، اصل ماجرا آن پیغام است، او برای کلیسای معاصر دارای پیغامی بود. حال آن پیغام چیست موضوع این نوشتار نیست، چون خود او در موعظاتش به روشنی از آن سخن گفته.

فرقه‌های بسیاری به وجود آمدند و انحرافات بسیاری در کلیساها شکل گرفت و با توجّه به زبان تند و کوبندة او به سمت فرقه‌ها و رد کردن آنها، و مضافاً بر این که قوّت عظیم خداوند آن گونه که با ایلیا بوده با او نیز بود، می‌توان چنین برداشتی هم داشت، امّا به طور قطع او ایلیای ملاّکی در باب 4 نیست. آن جا منظور کلام خود ایلیای نبیِ عهد عتیق است.

حال، آیا کسان دیگری هم هستند که دارای روحیه‌ای ایلیا گونه باشند؟ قطعاً بله، لاجرم در کتب نوشته نشده. کتب تا سال 95 میلادی مکتوب گردیده، و با مکاشفة عیسی مسیح بسته شده، امّا تاریخ کلیسا پر است از مردانی که با روحیه‌ای ایلیا گونه بدون ترس و با قوّات عظیم، هر زمان که کلیسا به بی‌راه و شرک و فرقه‌گرایی رفته، و آیینهای بت پرستانه و مشرکانه را وارد کلیسا نموده‌اند، جنگیده و سعی نمودند تا کلام خدا را در جای درست خود قرار دهند.

به تمام چنین مردان خدایی که مانند ایلیا شجاعانه با هر ناراستی جنگیدند و جانشان را حتّی نثار کردند تا کلام و ارادة خدا را برافرازند، می‌توان گفت که دارای روحیه‌ای ایلیا گونه بودند.

 

 
 

این اثر تحت مجوز Creative Commons Attribution 4.0 International ( CC BY 4.0 ) منتشر شده است. استفاده از این اثر تنها در صورتی مجاز است که محتوای اصلی بدون هیچ گونه تغییری حفظ شده و منبع به دقّت ذکر گردد.

 

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

شمّاسان کلیسا

جهان در آشوب ادیان

دعای چه کسانی رد یا پذیرفته می‌شود