کاهن خدای تعالی

کاهن خدای تعالی

کاهن خدای تعالی

پیش گفتار:

در کتاب پیدایش با شخصی مواجه می‌شویم به نام ملکیصدق. کتاب مقدّس از حضور او فقط در یک جا به ما اطّلاعاتی می‌دهد و آن به هنگام بازگشت ابراهیم از نبرد با  کِدُرلاعُمِر و پادشاهانی که با او بودند، می‌باشد؛ او به همراه پادشاه سدوم به ملاقات ابراهیم آمده و با نان و شراب با او پیمان بسته و او را برکت می‌دهد، و متعاقباً ابراهیم نیز ده یک از هر چیزی که در جنگ با کِدُرلاعُمِر بازپس گرفته بود را به او می‌دهد.

«17و بعد از مراجعت وی از شکست دادن کِدُرلاعُمِر و ملوکی که با وی بودند، ملک سدوم تا به وادی شاوِه که وادی الملک باشد، به استقبال وی بیرون آمد18و ملکیصدق‌، مَلِکِ سالیم‌، نان‌ و شراب‌ بیرون‌ آورد. و او کاهن‌ خدای‌ تعالی‌ بود،19و او را مبارک‌ خوانده‌، گفت‌: مبارک‌ باد ابرام‌ از جانب‌ خدای‌ تعالی‌، مالک‌ آسمان‌ و زمین‌.20و متبارک‌ باد خدای‌ تعالی‌، که‌ دشمنانت‌ را به‌ دستت‌ تسلیم‌ کرد. و او را از هر چیز، ده ‌یک‌ داد.21ملک سدوم به اَبرام گفت: مردم را به من وا گذار و اموال را برای خود نگاه‌ دار» ( پیدایش 14 : 17 - 20 ).

به غیر از همین مقدار اطّلاعاتی که در خصوص او در کتاب پیدایش گفته شده، فقط در مزمور 110 یک اشارة کوچک به او گردیده است، که جنبة نبوّتی و مربوط به جایگاه کهانتی خداوند عیسی مسیح برای زمان آینده دارد. به غیر از این دو مورد دیگر در کتب عهد عتیق، ذکری از ملکیصدق نشده: «4خداوند قسم خورده است و پشیمان نخواهد شد که تو کاهن هستی تا ابدالآباد، به رتبة ملکیصدق» ( مزامیر 110 : 4 ).

در عهد جدید نیز فقط نویسندة عبرانیان در رسالة خود، در بابهای 5 و 6 و 7، با استناد به مزمور 110 که به جایگاه کهانتی ملکیصدق اشاره دارد، رتبة خاص او را مد نظر قرار داده تا اهمیّت نقش کهانتی خداوند عیسی مسیح را آشکارتر سازد. و دیگر چیزی از ملکیصدق در عهد جدید دیده نمی‌شود.

حال آن چه امروزه در خصوص ملکیصدق و نقش کهانتی خداوند عیسی مسیح در نزد برخی از کلیساها شنیده می‌شود و از آن تعالیمی کتاب مقدّسی بیرون می‌آورند، چندان با تمام اطّلاعاتی که در این خصوص وجود دارد، همخوانی ندارد. لذا بر آن شدیم تا فقط با نگاه کردن به همین میزان اطّلاعاتی که کتاب مقدّس به ما می‌دهد، در آن نیک تفحّص نموده و به حقیقت آن چه به ما ارائه گردیده، به دور از نظرات و تعالیم بی‌پایة مطرح شده بپردازیم.

 

ملکیصدق چه کسی بود؟:

در خصوص نسب ‌نامة شخص ملکیصدق، فقط نویسندة عبرانیان در عهد جدید سخن گفته: «3بی‌پدر و بی‌مادر و بی‌نسب ‌نامه و بدون ابتدای ایّام و انتهای حیات بلکه به شبیه پسر خدا شده، کاهن دائمی می‌ماند» ( عبرانیان 7 : 3 ). به غیر از این هیچ معرّفی دیگری از شخصیّت او در کتاب مقدّس وجود ندارد.

با نگاه کردن به عبارات آغازین این کلام، بسیاری چنین تصوّر نموده و تعلیم دادند که او می‌بایست خداوند یهوه باشد، زیرا می‌گوید: «بی‌پدر و بی‌مادر و بی‌نسب ‌نامه و بدون ابتدای ایّام و انتهای حیات» امّا به چند دلیل این قطعاً اشتباه خواهد بود.

اوّل: جایگاه کهانت فقط مختص انسان است. کاهنان از میان انسانها انتخاب می‌گردند. هیچ فرشته‌ای، هرگز در جایگاه کهانتی ننشسته زیرا برای گناهان فرشتگان سقوط کرده، فدیه‌ای مورد نظر قرار نگرفته؛ پطرس و یهودا، هر دو به این مهم شهادت داده‌اند.

«4زیرا هرگاه خدا بر فرشتگانی که گناه کردند، شفقّت ننمود، بلکه ایشان را به جهنّم انداخته، به زنجیرهای ظلمت سپرد، تا برای داوری نگاه داشته شوند» ( دوّم پطرس 2 : 4 ).

«6و فرشتگانی را که ریاست خود را حفظ نکردند بلکه مسکن حقیقی خود را ترک نمودند، در زنجیرهای ابدی در تحت ظلمت به جهت قصاص یومِ عظیم نگاه داشته است» ( یهودا 1 : 6 ).

کار کاهنان فدیه دادن برای گناهان انسانها است. گناه در نسل آدم داخل شد و حسب شریعت کاهنانی منصوب شدند تا گناهان را به حضور خدا فدیه دهند. هارون اوّلین کاهن خدا در میان قوم اسرائیل پس از اعطای شریعت به موسی بوده است.

خود نویسندة عبرانیان در باب پنجم از رسالة خود به این مهم اشاره کرده بود: «1زیرا که هر رئیس کَهَنَه از میان آدمیان گرفته شده، برای آدمیان مقرّر می‌شود در امور الهی تا هدایا و قربانیها برای گناهان بگذراند؛2که با جاهلان و گمراهان می‌تواند ملایمت کند، چون که او نیز در کم زوری گرفته شده است.3و به سبب این کم زوری، او را لازم است چنان که برای قوم، همچنین برای خویشتن نیز قربانی برای گناهان بگذراند» ( عبرانیان 5 : 1 - 3 ).

حال اگر بپنداریم ملکیصدق یهوه بوده، در این صورت این کاهن باید از جنس فرشتگان بوده باشد و نه انسان؛ که این با قوانین کهانتی خدا مغایرت خواهد داشت.

دوّم: برخی معتقداً این خداوند عیسی مسیح است. این یک برداشت و تعلیم اشتباه دیگر است زیرا در ادامة همین آیه به وضوح می‌توان دید که ملکیصدق همان خداوند عیسی مسیح نیست. به این آیه یک بار دیگر با دقّت نگاه کنید: «3بی‌پدر و بی‌مادر و بی‌نسب‌ نامه و بدون ابتدای ایّام و انتهای حیات بلکه به شبیه پسر خدا شده، کاهن دائمی می‌ماند» ( عبرانیان 7 : 3 ).

بلکه «... به شبیه پسر خدا شده ...» هر چند این آیه خداوند عیسی مسیح را مقدّم بر ملکیصدق دانسته که در ذات وجودی خداوند نیز در حقیقت این چنین است، امّا اشاره می‌کند که ملکیصدق به شباهت پسر خدا، یعنی خداوند ما عیسی مسیح شده.

این آیه ما را به یاد آدم و شباهت او به خدا می‌اندازد. خدا از ابتدا بوده و برای خود از ابتدا جسمی انسانی نیز بساخت، آنگاه آدم را به شباهت خود آفرید، یعنی آدم بر اساس خدا ساخته شد، امّا بر بشر ابتدا کدام یک آشکار شد؟ بله، ابتدا آدم و انسانها بودند و چند هزار سال بعد خدا در جسمِ انسانی یعنی پسر یگانة خود آشکار شد. آن که در ابتدا بود، بعد از نمونة خود آشکار گردید. و حال نویسندة عبرانیان با چنین نگرشی می‌گوید «بلکه به شبیه پسر خدا شده» یعنی آن که مقدّم‌تر است خدمتش بعداً آشکار می‌گردد، در صورتی که جایگاه او پیش از بنیاد عالم مشخّص گردیده بود.

لذا این ملکیصدق در زمان ابراهیم نمی‌توانسته خداوند عیسی مسیح باشد. باز از سویی دیگر وقتی که مسیح به قوم اسرائیل گفت: «56پدر شما ابراهیم شادی کرد بر این که روز مرا ببیند و دید و شادمان گردید» ( یوحنّا 8 : 56 ). به ملاقات ابراهیم با خود در بلوطستان ممری اشاره کرده بود که برای او و دو فرشتة همراه او طعام برای خوراک آورده بود و او را خداوند خواند و به خاک افتاد، نه به ملاقات ابراهیم با ملکیصدق که کاهن خدای تعالی بوده.

سوّم: اگر می‌خواهید ببینید ملکیصدق کیست، زمان آن رسیده تا دوباره و با دقّت بیشتر به کتاب پیدایش نگاه کنید: «17و بعد از مراجعت وی از شکست دادن کِدُرلاعُمِر و ملوکی که با وی بودند، ملک سدوم تا به وادی شاوِه که وادی الملک باشد، به استقبال وی بیرون آمد18و ملکیصدق‌، مَلِکِ سالیم‌، نان‌ و شراب‌ بیرون‌ آورد. و او کاهن‌ خدای‌ تعالی‌ بود،19و او را مبارک‌ خوانده‌، گفت‌: مبارک‌ باد ابرام‌ از جانب‌ خدای‌ تعالی‌، مالک‌ آسمان‌ و زمین‌.20و متبارک‌ باد خدای‌ تعالی‌، که‌ دشمنانت‌ را به‌ دستت‌ تسلیم‌ کرد. و او را از هر چیز، ده‌ یک‌ داد.21ملک سدوم به اَبرام گفت: مردم را به من وا گذار و اموال را برای خود نگاه‌ دار» ( پیدایش 14 : 17 - 21 ).

آیات 18 و 19 و 20 در خصوص اتّفاق بین ملکیصدق و ابراهیم اشاره می‌کند، هر چند این آیات یک نکتة جالب دیگر نیز دارد، و آن خوردن نان و شراب توسّط هر دو می‌باشد، که این گویای انسان بودن ملکیصدق است، امّا می‌خواهم نظر شما را به یک آیه قبل و یک آیه بعد از این اتّفاق جلب کنم.

آیة هفدهم می‌گوید «17پس از آن که اَبرام از شکست دادن کِدُرلاعُمِر و پادشاهانی که با او بودند بازگشت، پادشاه سدوم تا وادی شاوِه که وادی شاه باشد، به استقبال او بیرون آمد» و پس از روایت این صحنه، سریعاً و بدون هیچ مقدّمة دیگری ادامه می‌دهد که ملکیصدق نان و شراب را بیرون می‌آورد و بعد از گرفتن ده یک از ابراهیم، پادشاه سدوم با ابراهیم وارد صحبت می‌شود «21پادشاه سدوم به اَبرام گفت: افراد را به من بده و اموال را برای خود نگاه‌ دار.» در این صحنه پادشاه سدوم قبل و بعد از ملکیصدق در همان زمان و مکان هست و از او ذکر نام شده.

در این آیات کاملاً یک پیوستگی وقایع را شاهدیم. پادشاهِ یک منطقه هیچگاه به تنهایی جایی نمی‌رود و همیشه در رکاب او بسیاری همراه هستند. با پادشاه سدوم نیز باید بسیاری همراه بوده باشند، که یکی از آن همراهان ملکیصدق بوده است.

ملاقات بین ابراهیم و ملکیصدق در زمان و مکانِ دیگری به غیر از زمان ملاقات ابراهیم با پادشاه سدوم نیست. در آیة هفده از آمدن پادشاه سدوم و ملکیصدق اخبار می‌کند، در سه آیة بعدی از آمدن ملکیصدق به صورت مجزّا در زمان و مکانی دیگر حرفی نمی‌زند، بلکه مشخّصاً از لحظة بیرون آوردن نان و شراب اخبار می‌کند که این به ما می‌فهماند، او به همراه پادشاه سدوم آمده است، و در آیة بیست و یکم به بعد شروع به روایت از سخن گفتن پادشاه سدوم با ابراهیم می‌کند. این یک پیوستگی کامل زمانی و مکانی است.

این واقعه به روشنی می‌گوید که ملکیصدق یک انسان و شخصی شناخته شده در آن عصر بوده تا به حدی که ابراهیم نیز او را می‌شناخت و برای او احترام بسیار قائل بوده که با او از نان و شرابی که نشان عهد و به طور خاص ارتباط او با خدای تعالی بوده، می‌خورد و از او برکت می‌گیرد و ده یک از غنایم را به او واگذار می‌کند.

باور این که ملکیصدق یک شخص نامیرا و ازلی و ابدی بوده باشد، و در رکاب پادشاه سدوم آمده باشد، بسیار عجیب و بعید است. تصوّر وجود چنین شخصی چگونه می‌تواند میسّر باشد و باعث شگفتی مردم آن عصر نبوده باشد، تا به حدی که حتّی کتاب مقدّس نیز در خصوص او هیچ توضیحی ارائه نداده است؟! این یک فرضیّة باطل و کاملاً دور از واقع است. فقط تصوّر کنید شخصی از پدر و مادری زاده نشده و هیچ سال عمری نداشته باشد و باعث همهمه در عصری که بوده، نباشد و از او مثل یک انسان عادی یاد گردد! آیا این کپی کردن یک شخص دیگری مثل خداوندمان عیسی مسیح نیست که بدون دخالت ارتباط جنسی به دنیا آمده است؟ مگر به غیر از عیسی کسی دیگر در دنیا به این شکل متولّد شده؟ اگر خدا چنین کاری کرده باشد چرا او را به عنوان فدیة گناهان بشر قربانی نکرد؟ اگر چنین شخصی بوده باشد، مردم آن عصر چرا او را به عنوان خدا پرستش نکردند؟ چرا کتب مقدّس در خصوص چنین شخصی هیچ اطّلاعات بیشتری نداده؟ اصلاً امروزه این ملکیصدق کجا و به چه کار مشغول است؟

عجیب‌ترین فرضیّه آن است که کسی بگوید یک چنین شخصی فقط در طول تاریخ بشری برای این صحنة ملاقات با ابراهیم در زمین ظاهر شد و برای همیشه رفت و هیچ کس نیز واکنشی به این اتّفاق عجیب نشان نداده است، حتّی خود کتاب مقدّس.

حال با تمام این تفاسیر چرا نویسندة عبرانیان گفته: «3بی‌پدر و بی‌مادر و بی‌نسب‌ نامه و بدون ابتدای ایّام و انتهای حیات بلکه به شبیه پسر خدا شده، کاهن دائمی می‌ماند» ( عبرانیان 7 : 3 ). دو جواب برای این وجود دارد.

اوّل آن که، بپنداریم نویسندة عبرانیان در این خصوص اشتباه کرده. که در این صورت به سایر گفته‌های او نیز نمی‌توان اعتماد کرد و می‌بایست این رساله را از مجموعة کتب مقدّس حذف کرد. ولی وقتی به این رساله زیبا و بسیار حکیمانه نگاه کنیم، دشوار است نویسندة آن را چنین در اشتباه و حماقت ببینیم؛ لذا موضوع می‌بایست به شکل دیگری باشد. پس می‌توان پاسخ دوّم را ملاک قرار داد.

پاسخ صحیح می‌بایست به این گونه باشد. نویسندة عبرانیان در خصوص این که گفته ملکیصدق «3بی‌پدر و بی‌مادر و بی‌نسب ‌نامه و بدون ابتدای ایّام و انتهای حیات ...» است، هیچ استناد کتاب مقدّسی یا مرجعی برای این ارائه نداده. بر خلاف خیلی از اشخاص که در کتاب مقدّس نسب‌ نامه‌های آنان مشخّص است، او نتوانست نسب ‌نامة ملکیصدق را بیابد؛ همچنین او نتوانست سال تولّد و وفات او را نیز بیابد، زیرا در کل کتب مقدّس فقط به اندازة همان سه آیه در کتاب پیدایش و یک آیة نبوّتی از او در مزمور 110 اطّلاعات وجود دارد.

امّا برای موضوع رساله و تعلیم بی‌نظیری که می‌بایست در خصوص کهانت ابدی خداوند عیسی مسیح به رتبة ملکیصدق را بیرون می‌کشید، لازم بود تا اطّلاعاتی از او ارائه دهد، و چون هیچ اطّلاعات شخصی از نسب ‌نامه و تولّد و وفات او یافت نمی‌شد، به همین میزان بسنده کرد که او: «3بی‌پدر و بی‌مادر و بی‌نسب ‌نامه و بدون ابتدای ایّام و انتهای حیات ...» بوده، یعنی از این کاهن خاص که پیش از عهد شریعت و ذرّیّت یعقوب می‌زیسته، هیچ اطّلاعات شخصی وجود ندارد.

لذا ساختن هر شخصیّتی اساطیری به غیر از این، از ملکیصدق اشتباه می‌باشد. در ادامه و بخشهای بعدی به زوایای بیشتری در خصوص جایگاه کهانتی به رتبة ملکیصدق خواهیم پرداخت.

 

کهانت ملکیصدق چه شد؟

در ابتدا باز باید یادآور گردم که کهانت هرگز خدمتی نبوده که شخصی بتواند آن را به دست آورد و یا خود را در آن جایگاه بنشاند، یا احدی از انسانها کسی را بر این جایگاه بگمارد. در عهد عتیق وقتی خدا شریعت را به موسی داد، سِبتِ لاوی را برای خدمت در خیمة اجتماع کنار گذاشت و از آن میان هارون را برای خدمت کاهن اعظم منتصب نمود. هارون به ارادة خود بر این جایگاه ننشست، حتّی موسی جرأت نکرد او را برای این خدمت تعیین و منصوب کند، بلکه خود خدا او را برای این جایگاه انتخاب و منصوب نمود.

«1و تو برادر خود، هارون‌ و پسرانش را با وی‌ از میان‌ بنی‌اسرائیل‌ نزد خود بیاور تا برای‌ من‌ کهانت‌ بکند، یعنی‌ هارون‌ و ناداب‌ و ابیهو و العازار و ایتامار، پسران‌ هارون‌.2و رختهای‌ مقدّس‌ برای‌ برادرت‌، هارون‌، به جهت‌ عزّت‌ و زینت‌ بساز.3و تو به‌ جمیع‌ دانادلانی‌ که‌ ایشان‌ را به‌ روح‌ حکمت‌ پر ساخته‌ام‌، بگو که‌ رختهای‌ هارون‌ را بسازند برای‌ تقدیس‌ کردن‌ او تا برای‌ من‌ کهانت‌ کند» ( خروج 28 : 1 - 3 ).

نویسندة رسالة عبرانیان نیز در این خصوص می‌گوید: «1زیرا که هر رئیس کَهَنَه از میان آدمیان گرفته شده، برای آدمیان مقرّر می‌شود در امور الهی تا هدایا و قربانیها برای گناهان بگذراند؛2که با جاهلان و گمراهان می‌تواند ملایمت کند، چون که او نیز در کم زوری گرفته شده است.3و به سبب این کم زوری، او را لازم است چنان که برای قوم، همچنین برای خویشتن نیز قربانی برای گناهان بگذراند.4و کسی این مرتبه را برای خود نمی‌گیرد، مگر وقتی که خدا او را بخواند، چنان که هارون را» ( عبرانیان 5 : 1 - 4 ).

کاهن منتصب شدة خدا و اصولاً هر کسی را که خدا برای امری انتخاب و منتصب می‌کند، تا زمانی که زنده باشد در آن خدمت خواهد بود و با مرگ او، خدا کس دیگری را جایگزین وی خواهد نمود. همچنین است برای کلیسای خداوند عیسی مسیح که هر کسی از سوی خداوند برای یکی از خدمتهای کهانتی منتصب گردد، تا زمانی که زنده باشد، آن جایگاه برای او برقرار می‌باشد، و پس از مرگ او نصیب دیگری خواهد شد.

حال مزمور 110 که اشاره‌ای نبوّتی به آینده و در خصوص خداوند ما عیسی مسیح است، در حق او می‌فرماید: «4خداوند قسم خورده است و پشیمان نخواهد شد که تو کاهن هستی تا ابدالآباد، به رتبة ملکیصدق» ( مزامیر 110 : 4 ).

حسب شهادت کتاب پیدایش می‌دانیم که ملکیصدق کاهن خدای تعالی بود؛ مردی مقدّس و منتصب شده از سوی خدا برای امر کهانتِ خاصِ خدای تعالی، او یک انسان بود، اگر او ازلی و ابدی می‌بوده و در این جایگاه مقرّر شده بود، حسب طرق خدا، هرگز خدمتِ کهانتِ خدای تعالی به خداوند عیسی مسیح نمی‌رسید زیرا ملکیصدق هنوز باید زنده بوده باشد. امّا در مزمور 110 خداوند سوگند یاد نمود که وقتی نوبت به خداوند ما عیسی مسیح برسد او تا ابدالآباد کاهنی در رتبة ملکیصدق خواهد بود.

این آیه باز به ما می‌آموزد که ملکیصدق کاهنی از نسل انسانی بوده و در زمین انقضای حیات داشته که جایگاه او به خداوند عیسی مسیح رسیده. او حتّی نمی‌تواند خود مسیح بوده باشد، زیرا خدمت او بعدها به مسیح می‌رسید و از سویی دیگر هنوز خداوند از رحم باکره تولّد جسمانی نیافته بود.

زمانی هم که خداوند عیسی مسیح وارد دنیا شد و در زمین می‌زیست، هرگز نکوشید و ادّعایی برای این جایگاه کهانتی نداشت، بلکه وقتی فدیة ابدی را گذراند و بر دست راست خدا نشست، این مقام را کسب نمود و تا به امروز به عنوان کاهن خدای تعالی به رتبة ملکیصدق در جایگاه آسمانی نشسته است.

«5و همچنین مسیح نیز خود را جلال نداد که رئیس کهنه بشود، بلکه او که به وی گفت، تو پسر من هستی؛ من امروز تو را تولید نمودم.6چنان که در مقام دیگر نیز می‌گوید، تو تا به ابد کاهن هستی بر رتبة مِلکیصِدِق» ( عبرانیان 5 : 5 - 6 ).

با توجّه به این حقیقت، در این جا لازم است تا پرده از یک تعلیم اشتباه که در بین خیلی از کلیساها رواج یافته است را کنار بزنیم!

می‌گویند"وقتی مسیح کار شفاعت خود را در آسمان به اتمام برساند، جایگاه کهانتی خود را ترک نموده و برای بردن کلیسای عروس به سمت زمین خواهد آمد."این یک تعلیم اشتباه است! زیرا کتاب مقدّس در حق او می‌گوید: «تو تا به ابد کاهن هستی بر رتبة مِلکیصِدِق» او چه طور می‌تواند نافرمانی خدا را کرده و جایگاه کهانتی خود را ترک نماید؟ خدمت کهانتی او تا ابدالآباد است و هرگز تمام شدنی نیست.

دیگر، عبارتِ"پس از او"نخواهد بود، هیچ کس دیگری برای این جایگاه وجود نخواهد داشت. او این جایگاه را تا ابد در اختیار دارد. کار شفاعت او به عنوان کاهن خدای تعالی تا ابدالآباد است. لذا برای بردن کلیسای عروس خود، پس از اتمام خدمت کهانتی یک آموزة کاملاً بی‌معنی و مغایر با کتاب مقدّس است. البتّه او برای بردن عروس خود خواهد آمد، امّا در حالی که هنوز به عنوان کاهن خدای تعالی خواهد بود.

خداوند عیسی مسیح با عروج به آسمان این جایگاه را پس از ملکیصدق برای ابدالآباد در اختیار گرفته است: «20جایی که آن پیشرو برای ما داخل شد، یعنی عیسی که بر رتبة ملکیصِدِق، رئیس کَهَنَه گردید، تا ابدالآباد» ( عبرانیان 6 : 20 ).

 

رتبة ملکیصدق چیست؟

رتبة ملکیصدق به چه معنی است که چند بار در کتاب مقدّس از آن یاد شده؟ قطعاً این رتبه با رتبة کهانتی هارون و کاهنان پس از او فرق دارد.

اگر به کاهنان خدا در طول تاریخ بشری نگاه کنیم، می‌توان آنان را در سه دورة زمانی قرار داد:

1.     پیش از شریعت موسی؛

2.     به هنگام شریعت موسی؛

3.     بعد از شریعت موسی؛

پیش از شریعت موسی، برای خدمت کهانتی خدای تعالی، تنها موردی که می‌توان به آن استناد کرد، ملکیصدق است که کتاب مقدّس به آن اشاره کرده و در عهد جدید نیز نویسندة رسالة عبرانیان در خصوص آن مطالبی را ارائه نموده است.

«1زیرا این ملکیصدق، پادشاه سالیم و کاهن خدای تعالی، هنگامی که ابراهیم از شکست دادن ملوک مراجعت می‌کرد، او را استقبال کرده، بدو برکت داد.2و ابراهیم نیز از همة چیزها ده ‌یک بدو داد؛ که او اوّل ترجمه شده، پادشاه عدالت است و بعد ملک سالیم نیز، یعنی پادشاه سلامتی.» ( عبرانیان 7 : 1 - 2 ).

ظاهراً او کاهنی بوده که در میان تمام قومها دارای جایگاه و اعتبار بوده است و حتّی ابراهیم که پدر اسرائیل می‌باشد و هنوز اسباط اسرائیل در سلب او بوده و بیرون نیامده بودند هم به ملکیصدق ده یک پرداخت نموده است. امّا این که در میان کدام مردم ساکن بوده و ... اطّلاعاتی در دسترس نیست.

با این وجود آن چه در پیدایش از او نشان داده شده گویای آن است که می‌بایست خیلی بزرگ‌تر از ابراهیم و تمام ذرّیّت او بوده باشد، خصوصاً کاهنان قوم اسرائیل که بعدها خواهند آمد.

به دورة شریعت، هارون اوّلین کاهنی بوده که خدا، برای قوم اسرائیل منتصب نمود. او و کاهنان پس از او فقط برای قوم اسرائیل بودند، لذا حیطة اختیارات کهانتی در قوم اسرائیل شامل تمام اقوام دنیا نمی‌شده، کاهنان دورة شریعت تنها می‌توانستند گناهان قوم اسرائیل یعنی یک قوم از شاید هزاران اقوام دنیا را فدیه دهند، امّا آن چه از ملکیصدق موجود است، او کاهن خدای تعالی برای تمام اقوام و انسانهای روی زمین بوده و خدمت او برای همگان می‌توانست باشد.

یک نکتة جالب دیگر که در نوع کهانت ملکیصدق چشم‌نوازی می‌کند، بیرون آوردن نان و شراب بود وقتی که به استقبال ابراهیم رفته بود. نان و شراب نشان عهد در جسم و خون خداوند است مانند آن چه در شام آخر خداوند عیسی مسیح دیدیم، در صورتی که در خدمت کهانتی به هنگام شریعتِ موسی، قربانی بر مذبح گذرانده می‌شد.

اگر قربانی در شریعت موسی، فدیة گناه بوده و مشارکتی با جسم و خون خداوند که حیات ابدی است نداشت، امّا نان و شراب حکایت از پیمانی دارد که شخص به واسطة آن با گوشت و خون خداوند و منجی خود یکی می‌گردد و تضمین ابدی دارد. مانند آن چه خداوند عیسی مسیح در شام آخر انجام داد.

حال اگر عیسی کاهنی بود به رتبة هارون، هرگز نمی‌توانست گناهان تمام دنیا را فدیه دهد، لذا او می‌بایست کاهنی می‌شد به رتبة ملکیصدق، برای تمام اقوام و ملّتها، که گناهان تمام نسل آدم را فدیه دهد.

او در شام آخر صحنه‌ای مشابه آن چه ملکیصدق با ابراهیم داشت را نشان داد. او چه کرد؟ همان گونه که ملکیصدق نان و شراب را بیرون آورد و با ابراهیم خورد و او را برکت داد، او نیز با نان و شراب، رسولان خود را که بنیادهای کلیسای او در عهد جدید برای تمام امّتها بودند را شریک خود ساخت و برکت داد و همین عمل را به یادگار برای تمام کلیساها در طول تاریخ و میان تمام ملّتها مقرّر نمود.

بعد از دورة شریعتِ موسی، خدمت کهانتی در کلیسا که بدن خداوند عیسی مسیح در میان تمام اقوام و ملل دنیا است، بر بنیاد رسولان و انبیای خداوند به همان طریقی که خداوند عیسی مسیح در شام آخر نشان داد و پیش از آن نیز ملکیصدق با ابراهیم داشته برقرار گردید.

اگر کهانتِ شریعت موسی، مفید می‌بود و زوال نداشت، که نیاز به کهانتی نو نبوده! در آن کهانت فدیه بر مرده می‌شد و در این کهانت فدیه در اتّحاد با جسم و خونِ کسی است که تا به ابد زنده است.

نویسندة رسالة عبرانیان نیز به این مهم تأکید دارد: «11و دیگر اگر از کهانت لاوی کمال حاصل می‌شد ( زیرا قوم شریعت را بر آن یافتند )، باز چه احتیاج می‌بود که کاهنی دیگر بر رتبة ملکیصدق مبعوث شود و مذکور شود که بر رتبة هارون نیست؟12زیرا هرگاه کهانت تغییر می‌پذیرد، البتّه شریعت نیز تبدیل می‌یابد» ( عبرانیان 7 : 11 - 12 ).

کهانتی که پس از شریعت موسی در کلیسا برقرار گردید، در ادامة کهانت اسرائیل نیست زیرا کاهنان آن از سبط لاوی بودند. همیشه کاهنان قوم اسرائیل می‌بایست از میان لاویان می‌بودند و حال آن که خداوند ما عیسی مسیح از ذرّیّت داوود و از سبط یهودا وارد دنیا شده بود و حسب شریعت نمی‌توانست به عنوان کاهن در قوم مقرّر شود. امّا شاهدیم که او تا به امروز خدّام و کاهنان خود را از میان تمام امّتهای مختلفِ دنیا بر می‌گزیند.

نویسندة عبرانیان می‌گوید: «13زیرا او که این سخنان در حق وی گفته می‌شود، از سبط دیگر ظاهر شده است که احدی از آن، خدمت قربانگاه را نکرده است.14زیرا واضح است که خداوند ما از سبط یهودا طلوع فرمود، که موسی در حق آن سبط از جهت کهانت هیچ نگفت.15و نیز بیشتر مُبَیَّن است از این که، به مثال ملکیصدق کاهنی به طور دیگر باید ظهور نماید،16که به شریعت و احکام جسمی مبعوث نشود، بلکه به قوّت حیات غیر فانی.17زیرا شهادت داده شد که، تو تا به ابد کاهن هستی بر رتبة ملکیصدق» ( عبرانیان 7 : 13 - 17 ).

در کهانت شریعت موسی چون فدیه بر جسد مرده محسوب می‌گردید، هیچ فایده‌ای از آن برای حیات ابدی حاصل نمی‌شد، اساساً شریعت داده شده بود تا دنیا با گناه آشنا و ملزم گردد و در انتظار موعود خدا برای نجات در انتظار بماند. لذا برای فدیة ابدی گناهان نیاز به قربانیِ نیکوتر که در خود حیات داشته باشد و از طریق کهانتی به مانند ملکیصدق لازم بود تا برای تمام جهان فایده داشته باشد.

«18زیرا که حاصل می‌شود، هم نَسخ حکم سابق به علّت ضعف و عدم فایدة آن19از آن جهت که شریعت هیچ چیز را کامل نمی‌گرداند، و هم برآوردن امید نیکوتر، که به آن تقرّب به خدا می‌جوییم.20و به قدر آن که این بدون قسم نمی‌باشد.21زیرا ایشان بی‌قسم کاهن شده‌اند و لیکن این با قسم از او که به وی می‌گوید، خداوند قسم خورد و تغییر اراده نخواهد داد که تو کاهن ابدی هستی، بر رتبة ملکیصدق» ( عبرانیان 7 : 18 - 21 ).

کهانت دورة موسی، که تنها برای قوم اسرائیل بوده، با فدیة ابدی خدا برای گناهان تمام جهان، که در خون خداوند عیسی مسیح بوده به اتمام رسید؛ از آن به بعد تا به ابدالآباد کهانتی داریم بی‌زوال، از کاهنی جاودانی به رتبة ملکیصدق، برای تمام امّتهای جهان، که او این را بخشید به کلیساهای خود نیز.

«22به همین قدر نیکوتر است آن عهدی که عیسی ضامن آن گردید.23و ایشان کاهنان بسیار می‌شوند، از جهت آن که موت از باقی بودن ایشان مانع است.24لیکن وی چون تا به ابد باقی است، کهانت بی‌زوال دارد.25از این جهت نیز قادر است که آنانی را که به وسیلة وی نزد خدا آیند، نجات بی‌نهایت بخشد، چون که دائم زنده است تا شفاعت ایشان را بکند.26زیرا که ما را چنین رئیس کَهَنَه شایسته است، قدّوس و بی‌آزار و بی‌عیب و از گناهکاران جدا شده و از آسمانها بلندتر گردیده،27که هر روز محتاج نباشد به مثال آن رؤسای کَهَنَه، که اوّل برای گناهان خود و بعد برای قوم قربانی بگذراند، چون که این را یک بار فقط به جا آورد، هنگامی که خود را به قربانی گذرانید.28از آن رو که شریعت مردمانی را که کم زوری دارند کاهن می‌سازد، لیکن کلام قسم که بعد از شریعت است، پسر را که تا ابدالآباد کامل شده است» ( عبرانیان 7 : 22 - 28 ).

لذا کهانت خداوند ما عیسی مسیح از آن روی که تا ابد زنده است، بی‌زوال خواهد بود و چون زنده است خدمت او هرگز به کسی دیگر نخواهد رسید، چنان که خود خداوند در خصوص آن سوگند یاد نمود و هرگز از آن بر نخواهد گشت: «4خداوند قسم خورده است و پشیمان نخواهد شد که تو کاهن هستی تا ابدالآباد، به رتبة ملکیصدق» ( مزامیر 110 : 4 ). لذا ادّعای ربودگی پس از پایان دورة کهانت خداوند عیسی مسیح در آسمان، یک آموزة اشتباه می‌باشد.

 

کاهن خدای تعالی ؛ نویسنده: لوک رایان

 

این اثر تحت مجوز Creative Commons Attribution 4.0 International ( CC BY 4.0 ) منتشر شده است. استفاده از این اثر تنها در صورتی مجاز است که محتوای اصلی بدون هیچ گونه تغییری حفظ شده و منبع به دقّت ذکر گردد.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

شمّاسان کلیسا

جهان در آشوب ادیان

دعای چه کسانی رد یا پذیرفته می‌شود