نامه به کلیسای طیاطیرا
نامه به هفت کلیسا
نامه به کلیسای طیاطیرا
طیاطیرا در حد فاصل شهرهای پرغامُس و ساردس واقع شده بود. به احتمال زیاد این شهر توسّط لیدیاییها با نام باستانی پلوپیا ( Pelopia ) تأسیس شده بود. این شهر بعدها در حدود سال ۲۹۰ پیش از میلاد به مستعمرة مقدونی تبدیل شد و به طیاطیرا تغییر نام داد.
طياطيرا، مركز بازرگاني در جادة شرق بود، که اكنون نام آن به"اخيسر"که شهر کوچکی میباشد تغییر کرده و دیگر اثری از آن شهر قدیمی بر جای نیست. در گذشته صنعت کوزهگری و رنگرزیِ آن بسیار شهرت داشته.
با توجّه به موقعیّت جغرافیایی هفت کلیسای نام برده شده در مکاشفه، و شرح حالی که از وضعیّت سیاسی و اجتماعی آن عصر در خصوص سه کلیسای پیشین داده شده، میتوان فهمید که شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم، میبایست در تمام این شهرها به چه صورتی بوده باشد. فقط آن چه آنان را متمایز از یک دیگر میکرد تأثیرپذیری کلیساها از جوِ حاکم و تبلورِ ایمانشان بوده که آنان را به هفت کلیسا با ویژگیهای متفاوتی از یک دیگر معرّفی میکرد.
حال میدانیم که این کلیساها با هر گذشتة تاریخی که بودند، در میان بت پرستان و مشرکان، و فشارهای حکومت رومی و تا حدودی خصومت یهودیان منطقه، به سختی در ایمان خود به پیش میرفتند و از محیط پیرامون خود تأثیرپذیری نیز داشتند.
لذا برای جلوگیری از تکرار مکرّرات از این به بعد بیشتر به متن نامهها خواهیم پرداخت تا وضعیّت این کلیساها از آن دوره تا کنون، برای ما آشکار شود و بدانیم که چه طور میتوان این هفت کلیسای برگزیدة خداوند را در میان خود تشخیص دهیم.
«18و به فرشتة کلیسای در طیاطیرا بنویس این را میگوید پسر خدا که چشمان او چون شعلة آتش و پایهای او چون برنج صیقلی است.19اعمال و محبّت و خدمت و ایمان و صبر تو را میدانم و این که اعمال آخر تو بیشتر از اوّل است.20لیکن بحثی بر تو دارم که آن زن ایزابل نامی را راه میدهی که خود را نبیّه میگوید و بندگان مرا تعلیم داده، اغوا میکند که مرتکب زنا و خوردن قربانیهای بتها بشوند.21و به او مهلت دادم تا توبه کند، امّا نمیخواهد از زنای خود توبه کند.22اینک، او را بر بستری میاندازم و آنانی را که با او زنا میکنند، به مصیبتی سخت مبتلا میگردانم اگر از اعمال خود توبه نکنند،23و اولادش را به قتل خواهم رسانید. آنگاه همة کلیساها خواهند دانست که منم امتحان کنندة جگرها و قلوب و هر یکی از شما را بر حسب اعمالش خواهم داد.24لیکن باقی ماندگان شما را که در طیاطیرا هستید و این تعلیم را نپذیرفتهاید و عمقهای شیطان را چنان که میگویند نفهمیدهاید، بار دیگری بر شما نمیگذارم،25جز آن که به آن چه دارید تا هنگام آمدن من تمسّک جویید.26و هر که غالب آید و اعمال مرا تا انجام نگاه دارد، او را بر امّتها قدرت خواهم بخشید27تا ایشان را به عصای آهنین حکمرانی کند و مثل کوزههای کوزهگر خُرد خواهند شد، چنان که من نیز از پدر خود یافتهام.28و به او ستارة صبح را خواهم بخشید. 29آن که گوش دارد بشنود که روح به کلیساها چه میگوید» ( مکاشفه 2 : 18 - 29 ).
حال نامه به فرشتة کلیسای طیاطیرا، تنها نامهای است که خداوند، خود را در آغاز آن خیلی آشکارتر از سایر نامهها معرّفی میکند"پسر خدا". کیست نداند پسر خدا همان خداوند عیسی مسیح میباشد؟ ولی لازم بود این بار او خود را خیلی واضحتر معرّفی کند.
معارفه در رمز و راز معمولاً برای کسانی است که به غیر از آنان نمیبایست کسی دیگر متوجّة آن گردد؛ و یک معارفه در شکوه و عظمت، برای آنانی است که در ضعف و ترس میباشند و نیازمندی به دلگرمی و اطمینان دارند تا به خود بیایند. امّا یک معارفة آشکار و بیپرده برای کسانی است که او را نشناختهاند و یا در گمراهی، مروّج گفتههایی بودهاند که آن شخص هرگز نگفته تا به حدی که موجب خشم او گردیده است.
حال در نامه برای کلیسای طیاطیرا، خداوند از هر پوشش بیرون آمده و آشکارا خود را معرّفی میکند"پسر خدا". خداوند عیسی مسیح، خدای مجسّم شده، آورندة عهد جدید، داور و سر کلیسا؛ او به کلیسای طیاطیرا خود را واضحاً معرّفی میکند. مانند زمانی که خود را به پولس در زمان سرکشیاش که بر ضد کلیسای خداوند جفا میکرد، در راه دمشق ظاهر ساخت و معرّفی کرد.
«3و در اثنای راه، چون نزدیک به دمشق رسید، ناگاه نوری از آسمان دور او درخشید4و به زمین افتاده، آوازی شنید که بدو گفت: ای شاؤل، شاؤل، برای چه بر من جفا میکنی؟5گفت: خداوندا تو کیستی؟ خداوند گفت: من آن عیسی هستم که تو بدو جفا میکنی» ( اعمال 9 : 3 - 5 ).
اگر به متن نامه دقّت کنید، مشخّص میشود که با کلیسایی مواجه هستیم که بخش بزرگی از آن، از عقب نبوّتهای کاذب رفتند و نام خداوند را به افترا و دروغ استفاده میکردند؛ به عبارتی ضد مسیح در آن کلیسا آشکارتر کار میکرد. پس این پسر خدا بود که مدّعی و خشمگین، آن کلیسا را مخاطب قرار داد.
خشم او از کجا فهم میگردد؟ با گفتن این که"پسر خدا که چشمان او چون شعلة آتش و پایهای او چون برنج صیقلی است"کاملاً این موضوع را به خوانندة نامه میفهماند. تقریباً"چشمانی چون شعلة آتش"یا به عبارتِ محاورهای،"چشمانی که خون گرفته"در تمام فرهنگها به چهرهای برافروخته از خشم اشاره میکند. شنیدهاید که میگویند فلانی آن قدر عصبانی است که خون چشمانش را گرفته؟ در این حالت چشمان مانند شعلة آتش میشود.
و پایهای او چون"برنج صیقلی"بود، حسب کتاب پیدایش که خدا به مار میگوید: «... او سر تو را خواهد کوبید ...» پا نشان ایستادگی، قدرت، و به وقتش کوبیدن دشمنان است. فلزِ برنج علاوه بر زیبایی خاص، در برابر خوردگی بسیار مقاوم است و دلیل استفاده آن در محصولات سخت افزاری به همین دلیل است، پوسیدگی ندارد و زنگار بر آن نمینشیند. چیز صیقلی نیز علاوه بر محافظت بیشتر از پوشش ظاهری فلز، اگر به آن خط و خشی بیفتد، کاملاً مشخّص میگردد.
حال خداوند با پایهای مانند برنج صیقلی، بدون هیچ خط و خشی آماده است تا سر ضد مسیح را بکوبد. آیة اوّل ترسیم واضح و وحشتناک از خشم خداوند است. یوحنّا نیز در ابتدای مکاشفه وقتی چنین هیبتی از خداوند دید، وحشت نمود و به خاک افتاد: «14و سر و موی او سفید چون پشم، مثل برف سفید بود و چشمان او مثل شعلة آتش،15و پایهایش مانند برنج صیقلی که در کوره تابیده شود، و آواز او مثل صدای آبهای بسیار؛16و در دست راست خود هفت ستاره داشت، و از دهانش شمشیری دو دمة تیز بیرون میآمد، و چهرهاش چون آفتاب بود که در قوّتش میتابد.17و چون او را دیدم، مثل مرده پیش پایهایش افتادم. و دست راست خود را بر من نهاده، گفت: ترسان مباش؛ من هستم اوّل و آخر و زنده،18و مرده شدم؛ و اینک، تا ابدالآباد زنده هستم؛ و کلیدهای موت و عالم اموات نزد من است» ( مکاشفه 1 : 14 - 18 ).
حال خداوند با چنین جدیّت و خشمی خود را به کلیسای طیاطیرا معرّفی و آغاز سخن میکند: «19اعمال و محبّت و خدمت و ایمان و صبر تو را میدانم و این که اعمال آخر تو بیشتر از اوّل است.» آیة دوّم نشان میدهد که کلیّت کلیسا منحرف نشدهاند و نه این که هنوز بقیّتی وفادار هستند، بلکه این گروه در ایمان و محبّت و صبر و ایمان بسیار عالی و با قوّت روز افزونی به پیش میروند، که نظر و مقبولیّت خداوند را جلب نموده و کلیسای برگزیدة او میباشند.
امّا خداوند با کلّیت کلیسا سخن دارد: «20لیکن بحثی بر تو دارم که آن زن ایزابل نامی را راه میدهی که خود را نبیّه میگوید و بندگان مرا تعلیم داده، اغوا میکند که مرتکب زنا و خوردن قربانیهای بتها بشوند.21و به او مهلت دادم تا توبه کند، امّا نمیخواهد از زنای خود توبه کند.22اینک، او را بر بستری میاندازم و آنانی را که با او زنا میکنند، به مصیبتی سخت مبتلا میگردانم اگر از اعمال خود توبه نکنند،23و اولادش را به قتل خواهم رسانید. آنگاه همة کلیساها خواهند دانست که منم امتحان کنندة جگرها و قلوب و هر یکی از شما را بر حسب اعمالش خواهم داد.»
آیة بیستم به یک زن ایزابل نامی اشاره میکند. وقتی میگوید: ایزابل"نامی"، یعنی این که او با این نام مشهور بوده و اسم حقیقی او میتواند نباشد و او را به ایزابل عهد عتیق تشبیه نموده. ایزابل زن اخاب پادشاه بود، او دختر یک بت پرست بود که به عنوان ملکه وارد قوم شد. او شروع به کشتن تمام انبیای اسرائیل نمود و رجاسات بت پرستانة بسیاری را در قوم رواج داد. حال این ایزابلِ در کلیسای طیاطیرا میتواند در عملکرد، مانند او بوده باشد.
کلام خداوند در خصوص او اشاره میکند که او خود را یک نبیّه ( یعنی یک نبیِ زن ) معرّفی میکند، با توجّه به این که نیّت از خطاب اوّلیّه به کلیساهای آن وقت در آسیا بوده، شاید بتوان گفت که او یک زن با این ویژگی در آن روزهای کلیسا بوده است، پس کمی در این خصوص تأمّل میکنیم.
اگر او یک شخص حقیقی نباشد چه طور میشود؟ میتوان گفت که او تنها یک اقتباس و مفهوم روحانی است، از انبیای کذبهای که در داخل کلیسا رخنه کردند و با نبوّتها و تعالیم کذب مانند تعلیم بلعام و نقولاویان، ترویج دهندة آموزههای منحرف بودهاند که بخش بزرگی از کلیسا را به سمت یک زناکاری روحانی بردهاند.
دانستن این که آن زن، ایزابل، آیا شخصیّتی حقیقی است یا نماد کلیسا و انبیای کذبه، در اصل موضوع تفاوتی ایجاد نمیکند، زیرا هر کدام باشد، موجب ایجاد نبوّتها و آموزههای دروغین با نام خداوند شده و به او افترا وارد کرده، تا به حدی که بسیاری را از کلام راستین خداوند منحرف ساخته.
امّا باور به این که او اگر یک زن باشد که باعث زناکاری جسمانی شده، قطعاً کوته فکرانهترین سخنی است که میتوان پذیرفت! چرا؟
1- آن زن ایزابل نام، خود را یک نبیّه معرّفی میکند، او یک نبیّة کاذب است، و یک نبی کاذب کلام خدا را جعل میکند و چون نام ایزابل بت پرست را دارد، پس منظور زنای روحانی باید باشد.
2- او کلیسا را تعلیم میدهد، یعنی در جایگاه معلّم یا بالاتر به کلیسا چیزهایی میآموزد، در حالی که زناکاری یک ترغیب به عملی جسمانی است.
3- او زنا و خوردن قربانی بتها را ترویج میدهد. زنا در سرتاسر کتبِ نبوّتیِ کتاب مقدّس، فقط مفهوم روحانی دارد. خدا در عهد عتیق خود را شوهر و اسرائیل را زوجة خود معرّفی کرده، همان گونه که امروز مسیح داماد و کلیسا عروس او میباشند. پس هرگاه قوم اسرائیل به سمت پرستش خدایان دیگر میرفتند، خدا میگفت اسرائیل زنا نموده؛ و هرگاه کلیسا به سمت نامی غیر از خداوند عیسی مسیح برود، نسبت به او زناکاری نموده است. لذا مفهوم از این زنا و خوردن قربانی بتها، تنها معنی زنای روحانی دارد.
4- وقتی در آیة 21 خداوند میگوید به او فرصت دادم تا از گناه خود توبه کند، یعنی چه؟ یعنی رفته با این زن که یک نبیّة کاذب است صحبت کرده و از او خواسته تا با مردهای دیگر زناکاری نکند و او نپذیرفت! اوووف! این نیز یکی از عجیبترین تعالیمی است که میشود از آن بیرون کشید! این تعلیم کاملاً بر ضد کتاب مقدّس است. پس نتیجه این که منظور از ایزابل انبیای کذبهای هستند که در داخل کلیسای طیاطیرا بودند، موجّه مینماید.
حال به آیة بیست و دوّم و بیست و سوّم نگاه کنید: «22اینک، او را بر بستری میاندازم و آنانی را که با او زنا میکنند، به مصیبتی سخت مبتلا میگردانم اگر از اعمال خود توبه نکنند،23و اولادش را به قتل خواهم رسانید. آنگاه همة کلیساها خواهند دانست که منم امتحان کنندة جگرها و قلوب و هر یکی از شما را بر حسب اعمالش خواهم داد.»
این بستر، برای ادامة زناکاری نیست، زیرا خداوند میخواهد آنانی که با او زنا کردهاند را نیز مجازات کند. پس این بستر فقط میتواند، بستر بیماری و ناتوانی باشد، باز این یک نماد روحانی است. خداوند با رو کردن نبوّتهای کاذب و تعالیم دروغین آنان، چنان آنها را در کلیسای خود بیاعتبار و ناتوان خواهد ساخت که در حکمت و کلام، کاملاً بیماری آنان ظاهر گردد. و به آنانی که به این نبوّتها و تعالیم کذب مجذوب و فریفته شدند فرصت خواهد داد، تا پس از روشن شدن حقایق توبه کنند.
خداوند در ادامه میگوید فرزندان این زنِ نبیّة دروغین، ایزابل را به قتل خواهم رساند. در این آیه میبینیم که او دارای فرزندان است. این فرزندان ثمرات تعالیم دروغین آنان است.
در باب 12 مکاشفه ما یک نمونه داریم، باکرههای دانا، یا همان عروس مسیح، همان پسر نرینة کلیسا است که از آن یاد شده: «5پس پسر نرینهای را زایید که همة امّتهای زمین را به عصای آهنین حکمرانی خواهد کرد؛ و فرزندش به نزد خدا و تخت او ربوده شد.6و زن به بیابان فرار کرد که در آن جا مکانی برای وی از خدا مهیّا شده است تا او را مدّت هزار و دویست و شصت روز بپرورند» ( مکاشفه 12 : 5 - 6 ). میدانید زن نماد کلیسا است. پسر نرینة او، کلیسای برگزیدة خدا میباشد.
حال تعالیم بلعام و تفکّرات نقولاوی، که حاصل نبوّتها و تعالیم کاذب است، نمادی از یک زن یا کلیسای دروغین است. ثمرة دروغهای او چه خواهد بود؟ فرزندان دروغین مانند مادر خود، این نماد فرقههای شکل گرفته در کلیسا است. خداوند در صدة اوّل مسیحیّت گفت فرزندان او را از بین خواهم برد. و چه شد؟ در صدههای اوّل مسیحیّت فرقهها شدیداً توسّط رسولان خداوند سرکوب، و توانایی قد علم کردن نداشتند.
«24لیکن باقی ماندگان شما را که در طیاطیرا هستید و این تعلیم را نپذیرفتهاید و عمقهای شیطان را چنان که میگویند نفهمیدهاید، بار دیگری بر شما نمیگذارم.» خداوند آنانی را که از این کلیسا در وفاداری کامل ماندند و منحرف نشدهاند از بسیاری تجربیّات دور نگه خواهد داشت. کلیسای طیاطیرا نمونهای از کلیسایی است که بخشی از آن به سمت هلاکت کامل رفته و بخشی دیگر در ایمان و محبّت و وفاداری عظیمی پابرجا مانده است؛ لذا از بسیاری تجربیّات دیگر معاف میگردد.
امّا آیة بیست و پنجم یک جملة بسیار جالب دارد، هر چند این سخن در نامة خداوند به این کلیسا زده شده، امّا برای همة هفت کلیسای دیگر، با توجّه به هماهنگی زمانی آنها، صدق میکند: «25جز آن که به آن چه دارید تا هنگام آمدن من تمسّک جویید.» خداوند میگوید تا آمدن من تمسّک جویید. او کِی میآید؟ او در سالهای پایانیِ روز ششم از خلقت برای بردن کلیسای خود باز میگردد، و آنان را در آسمان ملاقات میکند.
اوه! این یک پیغام است؛ برای کلیسای طیاطیرا در زمان ربودگی، اگر قبول کنیم که منظور از کلیسای طیاطیرا به یک دورة کلیسایی اشاره میکند که خیلی سالها پیش تمام شده است، آن وقت این کلام خداوند دروغ خواهد بود که از این کلیسا خواسته تا آمدنش به کلام او متمسّک باشند! این کفر به خداوند است. این آیه به ما میفهماند این کلیسا، و کلاً تمام این هفت کلیسا به صورت هم عرض و با هم تا به انتهای روز ششم و آمدن خداوند عیسی مسیح باید برقرار باشند.
«26و هر که غالب آید و اعمال مرا تا انجام نگاه دارد، او را بر امّتها قدرت خواهم بخشید27تا ایشان را به عصای آهنین حکمرانی کند و مثل کوزههای کوزهگر خرد خواهند شد، چنان که من نیز از پدر خود یافتهام.» چنین کلیسایی که در ایمان و عمل و محبّت و صبر در یک روند عالی و رو به جلو حرکت میکند، شایستة آن است تا بر دیگران قدرت یابد. و نصیب او که همیشه با تاریکی غلیظی در منازعه بود، ستارة صبح، خداوند عیسی مسیح است: «28و به او ستارة صبح را خواهم بخشید.29آن که گوش دارد بشنود که روح به کلیساها چه میگوید.» آمین.
نظرات
ارسال یک نظر