خدا یک است
خدا یک است
سرتاسر کتاب مقدّس وقتی از خدا سخن میگوید یک خدای واحد را به ما معرّفی میکند. خدا نامی مفرد است به معنی"آن که از خودش میآید."بزرگترین صفت خدا آفرینندگی او است. اساساً وقتی گفته میشود خدا، اوّلین خصیصهای که از او به ذهن هر بشری میرسد آفریننده بودن او در تمام جهان هستی است. کتاب مقدّس به وضوح اعلام میکند که خدا واحد است و غیر از او هیچ خدای دیگری وجود ندارد و قویاً اعلام میدارد که او پدید آورنده و آفرینندة همه چیز است.
خالق جهان هستی هیچ شریک و خدایی دیگر را در جایگاه خدایی از روز ازل تا کنون قائل نبوده و نیست بلکه به وضوح اعلام میکند که نه قبل از او و نه بعد از او خدایی نبوده و نیست. او در اوّلین آیه از اوّلین کتابِ کتب مقدّس صریحاً به واحد بودن خودش در ازل اشاره دارد وقتی که اقدام به خلقت جهان هستی نمود: «در ابتدا خدا آسمانها و زمین را آفرید.» و با قاطعیّت وجودِ هر خدایی دیگر را با خود رد و باطل اعلام میکند. تمام کتب مقدّس با چنان صراحتی به یکتا بودن خدا اعتراف دارد که جای هیچ گونه تفسیر و تحلیلی باقی نمیگذارد. آن چنان خدا در کتاب مقدّس در خصوص یگانه بودنش به روشنی سخن گفته که گویی میدانست در آینده، بسیاری به انحراف و شرک کشیده میشوند.
لذا از آن جا که این مبحث از الوهیّت بسیار آشکار و واضح است به حدی که نمیتوان برای آن هیچ تفسیر و توضیحی آورد، در زیر به تعدادی از آیات اشاره میشود که بسیار واضح و روشن به واحد بودن خدا اشاره دارد:
ü «4ای اسرائیل بشنو، یهوه، خدای ما، یهوه واحد است» ( تثنیّه 6 : 4 ).
ü «22بنابراین ای یهوه خدا، تو بزرگ هستی زیرا چنان که به گوشهای خود شنیدهایم، مثل تو کسی نیست و غیر از تو خدایی نیست» (دوّم سموئیل 7 : 22).
ü «5من يهوه هستم و ديگري نيست و غير از من خدايي ني. من كمر تو را بستم هنگامي كه مرا نشناختي.6تا از مشرق آفتاب و مغرب آن بدانند كه سواي من احدي نيست. من يهوه هستم و ديگري ني.7پديد آورندة نور و آفرينندة ظلمت، صانع سلامتي و آفرينندة بدي. من يهوه صانع همة اين چيزها هستم» ( اشعیا 45 : 5 - 7 ).
ü «21پس اعلان نموده، ایشان را نزدیک آورید تا با یک دیگر مشورت نمایند. کیست که این را از ایّام قدیم اعلان نموده و از زمان سلف اخبار کرده است؟ آیا نه من که یهوه هستم و غیر از من خدایی دیگر نیست؟ خدای عادل و نجات دهنده و سوای من نیست.22ای جمیع کرانههای زمین به من توجّه نمایید و نجات یابید زیرا من خدا هستم و دیگری نیست» ( اشعیا 45 : 21 - 22 ).
ü «24خداوند که ولیِ تو است و تو را از رحم سرشته است چنین میگوید: من یهوه هستم و همه چیز را ساختم. آسمانها را به تنهایی گسترانیدم و زمین را پهن کردم؛ و با من که بود» ( اشعیا 44 : 24 )؟
ü «6خداوند پادشاه اسرائیل و یهوه صوااُت که ولیِ ایشان است چنین میگوید: من اوّل هستم و من آخر هستم و غیر از من خدایی نیست» ( اشعیا 44 : 6 ).
ü «8ترسان و هراسان مباشید. آیا از زمان قدیم تو را اخبار و اعلام ننمودم و آیا شما شهود من نیستید؟ آیا غیر از من خدایی هست؟ البتّه صخرهای نیست و احدی را نمیشناسم» ( اشعیا 44 : 8 ).
ü «10یهوه میگوید که شما و بندة من که او را برگزیدهام شهود من میباشید. تا دانسته به من ایمان آورید و بفهمید که من او هستم و پیش از من خدایی مصوّر نشده و بعد از من هم نخواهد شد.11من، من یهوه هستم و غیر از من نجات دهندهای نیست» ( اشعیا 43 : 10 - 11 ).
ü «10آیا جمیع ما را یک پدر نیست و آیا یک خدا ما را نیافریده است؟ پس چرا عهد پدران خود را بیحرمت نموده، با یک دیگر خیانت میورزیم» ( ملاّکی 2 : 10 )؟
ü «29عیسی او را جواب داد که اوّل همة احکام این است که بشنو ای اسرائیل، خداوند خدای ما خداوند واحد است» ( مرقس 12 : 29 ).
ü «44شما چگونه میتوانید ایمان آرید و حال آن که جلال از یک دیگر میطلبید و جلالی را که از خدای واحد است طالب نیستید» ( یوحنّا 5 : 44 )؟
ü «3و حیات جاودانی این است که تو را خدای واحد حقیقی و عیسی مسیح را که فرستادی بشناسند» ( یوحنّا 17 : 3 ).
ü «30زیرا واحد است خدایی که اهل ختنه را از ایمان و نامختونان را به ایمان عادل خواهد شمرد» ( رومیان 3 : 30).
ü «4پس دربارة خوردن قربانیهای بتها، میدانیم که بت در جهان چیزی نیست و این که خدایی دیگر جز یکی نیست» ( اوّل قرنتیان 8 : 4 ).
ü «16كه تنها لايموت و ساكن در نوري است كه نزديك آن نتوان شد و احدي از انسان او را نديده و نميتواند ديد. او را تا ابدالآباد اكرام و قدرت باد. آمين» ( اوّل تیموتاؤس 6 : 16 ).
ü «25یعنی خدای واحد و نجات دهندة ما را جلال و عظمت و توانایی و قدرت باد، الآن و تا ابدالآباد. آمین» ( یهودا 1 : 25 ).
ü و آیات بسیار دیگری ...
تمام کتاب مقدّس شهادت به واحد بودن خدا میدهد، امّا متأسّفانه امروزه بسیاری با ادّعای مسیحی بودن، بر ضد کتاب مقدّس و کلام خدا رفتار نموده و شرک را وارد کلیساها نمودند و بسیاری را به گمراهی کشاندند. در ادامه به جهت آشکارسازی، نگاهی کوتاه بر پوچ بودن فرضیّة این مدّعیان خواهیم انداخت.
پس از دورة رسولان اوّلیّه مسیح و قوت گرفتن کلیسای سیاسی رومی و ایجاد اختلاف بین مسیحیان و یهودیان، از آن جایی که مسیحیان یهودیان را مسبّب اصلی مصلوب شدن مسیح میدانستند، نزاع و تنفّری در نزد مسیحیان بر ضد یهودیان شکل گرفت که نهایتاً موجب جدا شدن کتب عهد عتیق از کتب عهد جدید شد. این امر باعث ایجاد انحرافات بسیار بزرگی در امور تعلیمی کتاب مقدّس و خصوصاً شناخت الوهیّت شد، از آن جایی که کتب عهد عتیق بود که در خصوص یگانگی خدا به وضوح سخن میگفت. ایجاد این خلا باعث شد تا برخی روشنفکر نماها که از آموزههای کتاب مقدّس بیبهره بودند دست به زایش عقایدی بزنند که هیچ پایه و جایگاه کتاب مقدّسی نداشته.
این افراد به دلیل عدم درک و فهم کتاب مقدّس، وقتی با عبارات پدر، پسر و روحالقدس در عهد جدید مواجه شدند و نتوانستند این سه را هضم کنند، با رجوع به اعتقادات سایر اقوام و تأثیرپذیری از خدایان سهگانة یونان باستان، برای مسیحیّت نیز سه خدا: خدای پدر، خدای پسر و خدای روحالقدس را ساختند! یعنی خدایان یونان باستان را وارد مسیحیّت نمودند. سه خدایی که امروز با نام تثلیث اقدس معروف است و جمعیّت کثیری از مسیحیان به آن اعتقاد دارند.
تاریخ مکتوب کلیسا دقیقاً از چگونگی شکلگیری این اعتقاد به ما اخبار مینماید. این اعتقاد از زمان شکلگیری تا به امروز، هرگاه با تفسیر مخالفین مواجه شد، از آن جا که چیزی برای گفتن و اثباتِ فرضیّة خود نداشت، پیوسته در حال تغییر بود و با هر تغییری، یک فرقه از میان آن بیرون زد. امروزه فرقههای بسیاری در مسیحیّت به وجود آمده که هر کدام در خصوص تثلیث نظری متفاوت از دیگری ارائه میدهند.
در این مجال به نظرات آنان کاری نداریم، ولی از آن جایی که بسیاری را با خود به گمراهی کشاندند، لازم دیدم تا نظر عزیزانی که در این گمراهی گرفتار شدند را به چند نکتة کلیدی جلب کنم.
اوّل از همه باید بدانیم که کلام خدا و کتب مقدّس تنها مرجع هر فرد مسیحی است. عیسی مسیح به ما میگوید: «کتب را تفتیش کنید.» خود او بارها برای اثبات کلامش به کتاب مقدّس رجوع نمود. او حتّی در مواجه با شیطان، برای دادن پاسخ به او، به کتاب مقدّس استناد نمود و خارج از کتاب چیزی به او نگفت. تمام کتب به الهام خدا نوشته شده چنان که پولس رسول میفرماید: «16تمامی کتب از الهام خدا است و به جهت تعلیم و تنبیه و اصلاح و تربیت در عدالت مفید است،17تا مرد خدا کامل و به جهت هر عمل نیکو آراسته بشود» ( دوّم تیموتاؤس 3 : 16 - 17 ).
عیسی مسیح، کلمة خدا که جسم پوشید و فرستندة کتاب مکاشفه است با قدرت اعلام میدارد: «18زیرا هر کس را که کلام نبوّت این کتاب را بشنود، شهادت میدهم که اگر کسی بر آنها بیافزاید، خدا بلایای مکتوب در این کتاب را بر وی خواهد افزود.19و هرگاه کسی از کلام این نبوّت چیزی کم کند، خدا نصیب او را از درخت حیات و از شهر مقدّس و از چیزهایی که در این کتاب نوشته است، منقطع خواهد کرد» ( مکاشفه 22 : 18 - 19 ).
هیچ کس اجازه ندارد حتّی کلمهای به کتب مقدّس اضافه یا از آن کم کند. نمیتوانیم چیزی که در کتاب مقدّس نیست را به هر عنوانی به آن بیافزاییم و یا آن چه مکتوب است را از آن کم کنیم. کتاب مقدّس ملاک، مرجع و معیار هر فرد مسیحی است.
حال در کلیساهای فرقهای ما عبارات تثلیث اقدس، خدای پدر، خدای پسر و خدای روحالقدس را داریم و این را برای کلیساها یک آموزة بنیادی ساختند! اوه، عجب! کجای کتب مقدّس از عهد عتیق تا عهد جدید حتّی یک بار عبارات تثلیث اقدس، خدای پسر و خدای روحالقدس مکتوب گردیده؟ حتّی یک مورد از این عبارات در کتاب مقدّس وجود ندارد. این افزودن به کلام خدا است. این یک بدعت و انحراف است. این دست بردن در کلام خدا است. این ضدیّت و دشمنی با خدا است. و نهایتاً آن دیگری ( شیطان ) را بندگی کردن. همیشه کتاب مقدّس وقتی پسر را مخاطب قرار داده با عنوان پسر خدا و پسر انسان و خداوند عیسی مسیح خطاب کرده، نه خدای پسر. و نیز همیشه در عهد جدید وقتی روح خدا را مخاطب قرار داده با عنوان روحالقدس بوده بدون هیچ پسوند و پیشوندی، و نه خدای روحالقدس.
اعتقاد به بیش از یک خدا دقیقاً خود شرک و کفر به خدای واحد حقیقی است. شرک مصدر واژههایی مانند اشتراک، مشارکت، شراکت و ... است که به بیش از یکی بودن اشاره دارد. وقتی جماعتی قائل به خدایان میباشند، یعنی در امر خلقت و حیات برای خدا شریک و هم رتبه قائل شدهاند.
حال با هر تفسیر، توضیح و توجیهای، آنان که خدایانی دیگر مانند خدای پسر و خدای روحالقدس ساختند و در کنار خدای واحد حقیقی قرار دادهاند، یک بدعت دروغینِ کفر آمیز ساختند و شرک را وارد کلیسا کردهاند و کلیسا را به سمت شرک بردند.
عبارت تثلیث یک واژة عربی است از مصدر ثلث، ثلث عدد سوّم در زبان عرب است. تثلیث یعنی سه، سه تا، سهگانه، بدون هیچ فشاری به ذهن کاملاً واضح و آشکار است که این عدد حتّی در معنیِ تحتالفظی خود در ارتباط با ذات الوهی خدا، یعنی شرک؛ اعتقاد به تثلیث نه تنها ربطی به مسیحیّت ندارد، بلکه با توجّه به شهادت تمام کتب که به وحدانیّت خدا شهادت میدهند، نماد کامل شرک و خروج از مسیحیّت است.
شما نمیتوانید یک آموزه به نام تثلیث را وارد مسیحیّت کنید در حالی که حتّی یک بار با چنین واژهای در کتاب مقدّس مواجه نمیشوید. وقتی عباراتی مانند تثلیث که حتّی معنی لغوی آن بوی شرک میدهد و در همین ابتدا، عنوان آن در ضدیّت با خدا آشکار است پس پرداختن به توضیح و هر تفسیری نسبت به آن باطل و کاذب و دروغ است. وقتی در کلام خدا حتّی یک بار با عبارت خدای پسر و خدای روحالقدس مواجه نمیشوید پس پرداختن به هر توضیح و تفسیری در خصوص آن باطل و کاذب و دروغ است.
میبینید؟ خروج از کلام خدا حتّی برای یک لحظه شرک و انحراف به همراه میآورد. عیسیِ خداوند، کلام مجسّم شدة خدا، در این خصوص میفرماید: «31... اگر شما در کلام من بمانید، فیالحقیقه شاگرد من خواهید شد،32و حق را خواهید شناخت و حق شما را آزاد خواهد کرد» ( یوحنّا 8 : 31 - 32 ).
از آن جایی که تثلیث یک انحراف در مسیحیّت است، لذا پرداختن به آن بیش از این فاقد ارزش است. کشمکشِ با بطالت مصداق گام برداشتن در بطالت است. این مختصر برای آگاهی عزیزانی نوشته شد که ناآگاهانه در این انحراف بزرگ گرفتار شدند. امّا هدف این کتاب آشکارسازی الوهیّت از دیدگاه کتاب مقدّس است. لذا وقتی واحد بودن خدا آشکار گردد دیگر باطل بودن هر چیزی غیر از آن مشخّص میشود. چون خدا یکی است، پس دو یا سه نمیتواند باشد. وقتی کتاب مقدّس پیوسته میگوید واحد پس تثلیث نمیتواند باشد.
با قدرت و کاملیّتی که کلام خدا بر یگانه بودنش در کتاب مقدّس ارائه داده، این قسمت که در ظاهر میبایست طولانی میشد، در عوض بسیار کوتاه نوشته شد چون قاطعیّت کلام خدا در معرّفی خودش جای هیچ گونه بحث و کنکاشی را باقی نمیگذارد. گویی در تمام اعصار این یکی از مهمترین نکات برای خدا بود. این قاطعیّت یک هشدار و زنگ خطر برای تمام مدّعیان مسیحیّت است تا از این روشنایی عظیم و آشکار به سمت تاریکی نروند، پس از آن که یک بار با شنیدن مژدة خوش انجیل منوّر شدند. آمین.
نظرات
ارسال یک نظر