نامه به کلیسای افسس
نامه به هفت کلیسا
در نامه به هفت فرشتة کلیسا، هیچ نامی از آن فرشتگان یعنی رسولان آنها برده نشده؛ حتّی در ادامة کتاب و در جاهای دیگری از کتاب مقدّس نیز هیچ سرنخی که ما را به شناسایی این رسولان برساند یافت نمیشود، مگر یک مورد که رسول کلیسای افسس در زمان نگارش مکاشفه میباشد.
شاید بتوان با بررسی تاریخی، کسانی را برای این کلیساها معرّفی کرد ولی از آن جایی که خداوند نخواسته نامی از این رسولان برده شود، پس تعیین هر اسمی یک اشتباه و استناد کتاب مقدّسی نخواهد داشت. این نیز از آن جاهایی هست که خدا سکوت کرده پس ما نیز در سکوت خدا میبایست سکوت کنیم.
ولی این پرسش مطرح میگردد که چرا این رسولان معرّفی نشدند؟ چند دلیل میتوان برای آن آورد.
ü این هفت کلیسا تا انقضای روز ششم، هم عرض با یک دیگر برقرار و به پیش میرود، و چون کلیسای خداوند عیسی مسیح است لذا تا به انتها، این کلیساها همیشه تحت نظر یک رسول یا فرشتة کلیسا در همه مقاطع زمانی خواهد بود، پس در مجموع به هفت شخص در ابتدا بسنده نمیشود و هر کدام از این کلیساها در طول تاریخ رسولان دیگری به خود دیده که مکشوف کنندة مکاشفه باشند.
ü مقصود نامههای به کلیسا، برافراشتن اشخاصی به عنوان انسانهای مافوق بشری نبود، که این تفکّر برای کلیساها یک گمراهی و خواب عمیق به همراه خواهد داشت؛ کما این که متأسّفانه در این دو صدة اخیر از وقتی که برای کلیساها هفت دوره و هفت فرشتة مافوق بشری قائل شدند، به وضوح میبینید که پیروانشان از آن اشخاص، مردانی شانه به شانه مسیح و حتّی بدتر از آن، خود مسیح و کتاب مقدّس را در زیر سایة آن اشخاص بردهاند. این یک حرکت ضد کتاب مقدّسی است و در ارادة خداوند نیست.
ü مهم برای خداوند وضعیّت کلیساهای او میباشد و هدف اصلی قابل تشخیص بودن کلیساهای معتبر او در طول تاریخ، برای ایمانداران مسیحی است، نه برافراشتن اشخاصی با جایگاههای خاص. معیار فقط کلام خدا است و رسولان، غلامان مسیح هستند برای برقراری ارادة خداوند در کلیسای او.
پس به دور از شخصیّتسازی برای فرشتة هر کلیسایی، نگاهی کلّی به محتوای هر نامه میاندازیم تا ببینیم هر یک از کلیساهای منتخب خداوند چه خصوصیّاتی داشته و دارند. فقط اوّلین فرشتة کلیسای افسس را که خود کتاب مکاشفه اجازة آشکار شدنش را داده معرّفی میکنیم، فقط به آن منظور که یاد بگیرد چگونه میبایست رد یک مسئلهای را از خود کتاب مقدّس بگیرد تا به حقیقت برسد.
نامه به کلیسای افسس
افسس، مهمترين شهر ايالت رومي آسيا بود. افسس یکی از شهرهای ایونیا در آناتولی، حدوداً هشتاد کیلومتری جنوب شهر ازمیر و در سه کیلومتری جنوب شهر سلجوک از استان ازمیر در کشور ترکیه بوده، که امروزه ویرانههای آن یکی از بزرگترین مراکز گردشگری و باستان شناسی از تمدّن یونانیان قدیم در شرق مدیترانه میباشد.
افسس از حدود 144 سال قبل از میلاد مسیح زیر سلطة رومیها قرار گرفت و تقریباً از 27 سال قبل از میلاد مسیح، آن را به عنوان پایتخت آسیای صغیر معرّفی میکنند.
افسس یک نام باستانی و به معنی"ایزد بانوی مادر"میباشد. گفته میشود که افسس در زمان رومیان سوّمین شهر بزرگ آناتولی، بعد از شهرهای ساردس و اسکندریّه ترواس بوده.
معبد معروف آرتمیس که یک الهة یونانی بوده در این شهر قرار داشت. همچنین معابد معروف دیگری مانند معبد هادریان و معبد سباستوی نیز در آن جا واقع بود. وجود این معابد، این حقیقت را برای ما مسجّل میکند که افسس یک شهر بت پرست بوده است.
در حدود سال 125 میلادی، کتابخانة بزرگ سلسوس که یکی از سه کتابخانة بزرگ جهان در آن عصر بوده در این شهر ساخته شده.
همچنین افسس دارای دو آمفیتئاتر بوده که قدیمیترین آن، در زمرة بزرگترین آمفیتئاتر زمان خودش با ظرفیّت حدوداً بیست و پنج هزار نفر بوده است. در این آمفیتئاتر، ابتدا اجراهای درام انجام میشده و بعدها مبارزات گلادیاتورها و همچنین خوانش و موعظههای انجیل را هم در آن جا انجام میدادند. گفتنی است که برخی از بحثهای سیاسی، مذهبی، فلسفی و گردهماییهای دیگر هم در آن صورت میگرفته است.
پولس رسول دو سال از عمر خود را در آن شهر گذرانده بود و پس از او یوحنّای رسول نیز روزهای پایانی عمر خود را در این شهر سپری کرده.
یکی از نکات برجسته در نامه به فرشتة کلیسای افسس، دور شدن آن کلیسا از محبّت اوّلیّة خود است. از این روی این کلیسا با تمام برجستگیهایی که دارد، امّا از محبّت که رکن اساسی برای ملکوت آسمان میباشد، دور شده است.
برای فهمیدن موضوع و پیغامی که این نامه برای کلیسای افسس دارد، در ابتدا به متن این نامه نگاهی میاندازیم.
«1به فرشتة کلیسای در اَفَسُس بنویس که این را میگوید او که هفت ستاره را به دست راست خود دارد و در میان هفت چراغدان طلا میخرامد.2میدانم اعمال تو را و مشقّت و صبر تو را و این که متحمّل اشرار نمیتوانی شد و آنانی را که خود را رسولان میخوانند و نیستند آزمودی و ایشان را دروغگو یافتی3و صبر داری و به خاطر اسم من تحمّل کردی و خسته نگشتی.4لیکن بحثی بر تو دارم که محبّت نخستین خود را ترک کردهای. 5پس به خاطر آر که از کجا افتادهای و توبه کن و اعمال نخست را به عمل آور و الاّ به زودی نزد تو میآیم و چراغدانت را از مکانش نقل میکنم اگر توبه نکنی.6لیکن این را داری که اعمال نِقُولاویان را دشمن داری، چنان که من نیز از آنها نفرت دارم.7آن که گوش دارد بشنود که روح به کلیساها چه میگوید، هر که غالب آید، به او این را خواهم بخشید که از درخت حیاتی که در وسط فردوس خدا است بخورد» (مکاشفه 2 : 1 - 7 ).
با دقّت در متن نامه به فرشتة کلیسای افسس، شاید حدس زدن فرشتة اوّل کلیسای افسس در آن زمان راحتتر از همه باشد، چون شخصی بسیار برجسته و شناخته شده در کتاب مقدّس میباشد.
بنا بر شواهد و دلایل تاریخی، و با توجّه به زمان نگارش مکاشفه، فرشتة کلیسای افسس نمیتواند پولس رسول باشد. زیرا در زمانی که مکاشفه داده شده بود، پولس در قید حیات نبوده، پس نمیتوانسته دریافت کنندة مکاشفه باشد.
تاریخ گواهی میدهد که شبان آن زمان در افسس یوحنّای رسول بوده، او از رسولان اوّلینِ کلیسا و منتخب مستقیم خداوند عیسی مسیح بود.
نامة به افسس نیز کاملاً این ادّعا را تأیید میکند. نامه به افسس یک نشانة شگفت انگیز برای شناختن این فرشتة اوّل به ما میدهد. به آیة اوّل دقّت کنید! وقتی که میگوید به فرشتة کلیسای افسس بنویس، خداوند یک نشانه برای آن فرشتة خود میگذارد که او بتواند با دیدن آن نشانه، به صحّت نامه از طرف فرستنده پی ببرد. آن نشانه چه بود؟
«او که هفت ستاره را به دست راست خود دارد و در میان هفت چراغدان طلا میخرامد» وه! چه کسی خداوند را در چنین حالتی دیده بود؟ هیچ کس جز یوحنّا! این رؤیا را فقط یوحنّا دیده بود. او این مشاهدة خود را در باب 1 کتابِ مکاشفه مکتوب کرده بود. قطعاً یوحنّا وقتی به این جا رسید باید فهمیده باشد که منظور خداوند خود او است.
حال میخواهم یک حقیقت زیبا از سایر فرشتگان کلیسای افسس در طول تاریخ را بگویم. با این نشانه میبایست سایر فرشتگان کلیسای افسس مانند یوحنّا دریافت کنندة مکاشفات آسمانی باشند، و احتمالاً یک نبی نیز باشند چون فرشتة اوّلِ این کلیسا دارای این وجوهات بوده. پس هر چیزی که برای اوّلین است، برای مابقی نیز میتواند صادق باشد، به همان گونه که کلیسای افسس در طول تاریخ با چنین ویژگی به پیش آمده.
آیة دوّم نیز از مشقّات زیاد و صبر او میگوید، که در عین حال با افراد شریر نمیتواند سازش کند. این نیز علاوه بر این که از مشقّات یوحنّا در طول خدمت و خصوصاً تبعید او در جزیرة پطمس به هنگام کهولت سن، اشاره دارد، به وضعیّتِ کلّیِ کلیسای افسس در آن عصر نیز گواهی میدهد.
یوحنّا یک رسول بود لذا مدّعیان کذبة این خدمت را به خوبی میشناخت، در زمان او که دورة رسولان بود، رسولان دروغین بسیاری در جای جای آن منطقه و شهرهای دیگر قد علم کرده بودند و او به عنوان آخرین بازمانده از حواریون مسیح در مقابل انحرافات آنان ایستاد، همان گونه که پیشتر از او، سایر رسولان و پولس نیز با این گروه مدّعیان همیشه درگیر بودند.
وقتی به نامة کلیسای افسس و شرایط آن دقّت کنید، نتایج خاصی در خصوص وضعیّت آن کلیسا به دست میآید ( کلاً نامة هر کلیسا تشریح کنندة وضعیّتِ کلّیِ آن کلیسا میباشد. )
آن چه محتوای این نامه نشان میدهد، اساساً کلیسای افسس، کلیسایی بود با مکاشفات عظیم آسمانی که با هیچ ناراستی و کجروی سازش نداشت و در کاملیّت ایمان و عمل بوده. امّا به خاطر درگیریهای پیاپی با شرارتها و زیادتی جدالها، ناخواسته طبع ملایم و پر از محبّت خود را از دست داده و چهرهای خشن به خود گرفته بوده.
کلیسای افسس با وجود تمام جلوههای بزرگی که از خداوند در خود داشت، امّا هرگز موضع سلطه طلبانه بر دیگران را بر خود نگرفت و شدیداً با هر گونه افکار نقولاوی، که با سلطه طلبی، قصد منحرف کردنِ کلیسا به سمت آموزههای منحرف و بت پرستانه را داشتند مخالفت مینمود.
لذا خداوند از او میخواهد که در خصوص کم محبّتی که به او عارض شده، توبه کرده و به محبّت نخستین خود بازگشت نماید، و به این کلیسا هشدار داد که اگر چنین نکند چراغدان او، یعنی کلیسایش را از جایش منتقل خواهد نمود. «5پس به خاطر آر که از کجا افتادهای و توبه کن و اعمال نخست را به عمل آور و الاّ به زودی نزد تو میآیم و چراغدانت را از مکانش نقل میکنم اگر توبه نکنی.»
این آیه یک درس بسیار بزرگ برای کلیسا دارد که گفتن آن خالی از لطف نیست. سعی میکنم با مثالی این را توضیح دهم. فرض کنید شما، با اتومبیل در جادهای به پیش میروید که ناگاه متوجّه میگردید که در مسیری اشتباه قرار دارید و بسیار از مسیر و مقصد اصلی خود دور شدهاید، بعد از این که متوجّه شدید چه کار میکنید؟ آیا از جاده خارج میشوید و در مسیر انحرافی و زمینهای بکر، به دنبال میانبر به سمت مقصد خود تغییر مسیر میدهید؟ آیا از امنیّت این مسیر انحرافی و منطقة بکر مطمئن هستید؟ آیا اطمینان دارید خطری در این منطقة ناشناخته شما را تهدید نمیکند؟ اگر به مشکلی برخوردید آیا در آن منطقة بکر امدادگری برایتان خواهد آمد؟ آیا اصلاً این مسیر انحرافی راه به مقصد شما دارد؟
کار عاقلانه و حکیمانه چیست؟ قطعاً این که به عقب برگردید، حتّی اگر زمان بیشتری برای شما صرف شود، تا به جایی برسید که مسیر را اشتباه انتخاب کردید، آنگاه وارد راه اصلی بشوید و در سلامت به سمت مقصد حرکت کنید.
خداوند از ما میخواهد تا هر وقت در زندگی به خطا رفتیم، به جای این که به دنبال میانبر برای جبران زمان اشتباه خود باشیم به عقب و آن جایی برگردیم که در مسیر اشتباه پیچیدیم. مسیرهای انحرافی و میانبر در غالب مواقع یک مسیر اشتباه و خطرناک دیگر است. «پس به خاطر آر که از کجا افتادهای و توبه کن و اعمال نخست را به عمل آور.»
دور شدن از محبّت اوّلیّه، باید در طول تاریخ، برای کلیسای افسس، بارها اتّفاق افتاده باشد. ظاهراً به خاطر وضعیّتی که همیشه این کلیسا با آن دست به گریبان است، این امرِ بعیدی نمینماید. آیا میدانید چه طور این امر ممکن میگردد؟
کلیسا بر بنیاد رسولان و انبیا بنا شده. وقتی یک کلیسا منظور نظر خداوند است که در آن این بنیاد قرار داشته باشد. حال وقتی خداوند بخواهد کلیسایی را از جایش منتقل کند چه میکند؟ آیا مقر یا تمام اعضای آن کلیسا را کوچ میدهد؟! صد البتّه خیر. بلکه خداوند بخشش خود را از آن منطقه و اعضای بیمحبّتش میگیرد. رسولان و خادمین برگزیدة خداوند، بخششهای او برای ایمانداران مسیحی هستند. کلیسا با خادمش مفهوم مییابد و از عقب او میرود. وقتی خداوند بخواهد کلیسایش را منتقل کند، خادمش را به جایی دیگر میفرستد. کلیسا جایی است که سنگهای بنا کنندة آن باشد، کلیسا از عقب خادمش منتقل میشود.
در انتهای نامه خداوند به کلیسای افسس یک گوشزد میکند: «7آن که گوش دارد بشنود که روح به کلیساها چه میگوید: هر که غالب آید، به او این را خواهم بخشید که از درخت حیاتی که در وسط فردوس خدا است بخورد» ( مکاشفه 2 : 7 ).
این یک کلیسای نبوّتی و پر از مکاشفات است، «آن که گوش دارد بشنود که روح به کلیسا چه میگوید.» گوش برای شنیدن صدای روحالقدس است. جایی که گوش برای شنیدن باشد قطعاً صداهای بسیار دیگری نیز هستند. در کلیسای افسس باید پر باشد از روحهای نبوّتی. و حال خداوند میگوید کسی که گوش شنوا دارد صدای روحالقدس را تمیز دهد که چه میگوید؛ قطعاً در این کلیسا صداهای غیرة بسیاری میباشد. فرشتة این کلیسا با این صداهای کاذب و مدّعی پیوسته در حال جنگ بوده و همچنان تا به این عصر باید ادامه داشته باشد.
حال روح به این کلیسا میگوید: «... هر که غالب آید، به او این را خواهم بخشید که از درخت حیاتی که در وسط فردوس خدا است بخورد.» چه شد؟ پاداش کسی که گوش او فقط برای صدای روحالقدس شنوا باشد و به محبّت اوّلیّه بازگردد، و با صداهای منحرف کنندة دیگر منحرف نگردد، این را خواهد یافت تا از درخت حیات بخورد. نه مانند حوّا که صدای شیطان را تمیز نداد و به صدای او فریفته شده و از آن میوة ممنوعه به جای درخت حیات خورد.
کسی که به صدای غیر گوش میدهد، آن هم در کلیسای افسس که پر است از مکاشفات روحانی، نصیب او از درخت حیات منقطع میشود.
برگرفته از کتاب"مکاشفه، سر هفت کلیسا"نوشتة: لوک رایان
نظرات
ارسال یک نظر