نامه به کلیسای ساردس

 

نامه به هفت کلیسا

نامه به کلیسای ساردس

 

مکاشفه، سر هفت کلیسا

 

ساردِس، واقع در بخش غربی آسیای کوچک، تا پیش از سال 546 قبل از میلاد پایتخت پادشاهی لیدی بود، که عصر درخشان این شهر به همان دوران بر می‌گردد. در همان دوران بود که برای اوّلین بار در جهان، در این شهر سکّه ضرب و مورد استفاده قرار گرفت.

بعد از آن، مقر ساتراپهای پارس شده. و بعداً توسّط کوروش کبیر فتح و تبدیل به یکی از شهرهای مهم هخامنشیان گردید. ساردس به وسیله راه شاهی به تخت جمشید نیز مرتبط بوده.

پادشاه ساردس به نام كرسوس داراي ثروت افسانه‌ای بود. ستونهاي معبد عظيم يوناني در اين شهر هنوز بر پا است که نشان از اشغال آن منطقه توسّط یونانیان دارد.

از سال 188 پیش از میلاد به ضمیمة پرغامس در آمد و بعد از سال 133 پیش از میلاد به تصرّف روم و سپس بیزانس در آمد؛ شهر ساردس ثروت فراوان خود را از طریق معبد آرتمیس به دست می‌آورد، که باعث شهرت او شده بوده. تا این که به دست مسلمانان افتاد.

«1و به فرشتة کلیسای در ساردِس بنویس این را می‌گوید او که هفت روح خدا و هفت ستاره را دارد. اعمال تو را می‌دانم که نام داری که زنده‌ای ولی مرده هستی.2بیدار شو و مابقی را که نزدیک به فنا است، استوار نما زیرا که هیچ عمل تو را در حضور خدا کامل نیافتم.3پس به یاد آور چگونه یافته‌ای و شنیده‌ای و حفظ کن و توبه نما زیرا هرگاه بیدار نباشی، مانند دزد بر تو خواهم آمد و از ساعت آمدن من بر تو مطّلع نخواهی شد.4لیکن در ساردِس اسمهای چند داری که لباس خود را نجس نساخته‌اند و در لباس سفید با من خواهند خرامید زیرا که مستحّق هستند.5هر که غالب آید به جامة سفید ملبّس خواهد شد و اسم او را از دفتر حیات محو نخواهم ساخت بلکه به نام وی در حضور پدرم و فرشتگان او اقرار خواهم نمود.6آن که گوش دارد بشنود که روح به کلیساها چه می‌گوید» ( مکاشفه 3 : 1 - 6 ).

خداوند خود را به کلیسای ساردس با عنوان کسی که هفت روح خدا و هفت ستاره را دارد، معرّفی می‌کند. پیش‌تر آموختید که در استعارات کتاب مکاشفه، هفت روح به معنی هفت کلیسای خداوند، و هفت ستاره به معنی هفت فرشته یا رسولان خداوند در این کلیساها هستند.

نکتة جالب در این آیه، جایگزینی عبارت هفت چراغدان با هفت روح می‌باشد. چرا؟ اگر به آیه دقّت کنید، خداوند به این کلیسا می‌گوید که مرده‌ای. یک مرده روح در کالبد ندارد. کلیسای مرده کلیسایی است که روح‌القدس در آن تردد ندارد.

در آیة دوّم خداوند به این کلیسا می‌گوید که «هیچ عمل تو را در حضور خدا کامل نیافتم.» از این روی است که روح‌القدس در این کلیسا حضور نمی‌یابد و این یک کلیسای مرده است.

کلیسای ساردس می‌گوید زنده‌ام، از این جهت که ایمان دارد. این چگونه می‌شود؟ چون آن کلیسای خداوند عیسی مسیح است. برای همین خداوند خود را با عنوان کسی که هفت کلیسا را دارد معرّفی می‌کند، تا آن کلیسا هنوز امیدوار باشد که در دیدگان خداوند است.

امّا نکتة جالب این جا است که به جای استفاده از عبارت هفت چراغدان به کلیسای فاقد روح، از عبارت هفت روح استفاده می‌کند تا برای آن کلیسا نوید بخش‌تر جلوه کند.

در آیة دوّم از یک مابقی که نزدیک به فنا هستند یاد شده، یعنی هنوز ایماندارانی هستند که نگاه خداوند با آنان است و در حقیقت به خاطر آنان است که این کلیسا مقبولیّت دارد. خداوند می‌خواهد پیش از آن که این کلیسا بالکل بمیرد، تازه گردد.

آیة چهارم علّت مرگ روحانی کلیسای ساردس را نشان می‌دهد. آنان نیز در وضعیّت بت پرستانة شهر و در رسوم امّتها، جامة قداست خود را نجس ساختند چیزی که خدا از آن متنفّر است، امّا با همة این وجود هنوز در آن کلیسا مقدّسینی یافت می‌شوند که شایستة این قداست می‌باشند: «4لیکن در ساردِس اسمهای چند داری که لباس خود را نجس نساخته‌اند و در لباس سفید با من خواهند خرامید زیرا که مستحّق هستند.»

فراموش نباید کرد که آن عصر، دورة فعّالیّتهای شدید بت پرستان و نقولاویان بوده. شهر و کلیسای ساردس بیشتر از سایر مناطق دست خوش جو حاکم بوده، آن شهری بسیار ثروتمند و ضد خدا بود. پس خداوند این کلیسا را به توبه فرا می‌خواند.

خداوند به کلیسا یادآور می‌شود و از آنان می‌خواهد که به ابتدا و قبل از زمان انحراف خود بازگشت کنند: «3پس به یاد آور چگونه یافته‌ای و شنیده‌ای و حفظ کن و توبه نما ...» کلیسای ساردس، همیشه باید به یاد بیاورد فیض خداوند را چگونه یافته، و با چه بشارت انجیلی شنیده است. آنگاه با توبه به هر آن چه در ابتدا بوده بازگشت نماید.

ساردس نماد کلیسایی است که خداوند را می‌شناسد امّا فشار و سیاهیهای محیط پیرامون او را از روح خدا دور می‌سازد و اگر به اوّل ایمان بازگشت نکند دچار مرگ روحانی خواهد شد.

در انتهای آیة سوّم باز با یک نشانة مهم دیگر مواجه می‌شویم که خداوند می‌خواهد به ما بفهماند که این هفت کلیسا هر کدام به یک دوره تبدیل نمی‌شوند بلکه هم عرض با هم تا به انتهای روز ششم به پیش می‌آیند: «... زیرا هرگاه بیدار نباشی، مانند دزد بر تو خواهم آمد و از ساعت آمدن من بر تو مطّلع نخواهی شد.» این ساعتی که خداوند به آن اشاره می‌کند، مانند دزد خواهد آمد، همان زمان ربودگی کلیسای برگزیدة خدا به آسمان است.

در آن زمان چه اتّفاقی خواهد افتاد؟ هر کسی که بر تمام این سیاهیها و تعالیم کذب غلبه کند، و با توبه به اصالت ایمان برگردد، شایستة جامة سفید خواهد شد و نام او همچنان در دفتر حیات مرقوم خواهد ماند: «5هر که غالب آید به جامة سفید ملبّس خواهد شد و اسم او را از دفتر حیات محو نخواهم ساخت بلکه به نام وی در حضور پدرم و فرشتگان او اقرار خواهم نمود.6آن که گوش دارد بشنود که روح به کلیساها چه می‌گوید.» آمین.

 

برگرفته از کتاب"مکاشفه، سر هفت کلیسا"نوشتة: لوک رایان

 

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

شمّاسان کلیسا

جهان در آشوب ادیان

دعای چه کسانی رد یا پذیرفته می‌شود