اعمال شام آخر
شــام آخــر
بخش سوّم
اعمال شام آخر خداوند
اعمال شام آخر خداوند:
در آخرین شام پسح، که خداوند عیسی مسیح با شاگردانش، در شب قبل از مصلوب شدنش به جا آورد، سه فریضة مفهومی در عهد جدید را برای آن شب به یادگار برجای گذاشت و از تمام شاگردانش خواست تا آنها را به یادگار او به جای آورند. او امروزه نیز از ما انتظار دارد تا با همان کیفیّت و نمونهای که قرار داده، هر ساله آن را به جا آوریم.
این سه فریضه در شام خداوند عبارتند از: شستن پاها، خوردن از یک نان فطیر، نوشیدن از یک جام شراب.
شستن پاها:
در خصوص شستن پاها هنگام شام آخر خداوند، یوحنّای رسول در انجیل خود به شرح ماجرا میپردازد. شستن پاها امر غریبی در میان یهودیان نبوده، و در میان آنان مرسوم بوده که هرگاه مهمانی به خانههای آنان داخل میشده، برای حرمت گذاشتن و اکرام مهمان، صاحب خانه مبادرت به شستن پای مهمان و زدودن غبار راه مینمود.
در خیلی از مواقع، اگر میزبانی این کار را نمیکرد، حتّی جای تعجّب بود. به طور مثال دعوت یک فریسی از خداوند عیسی مسیح را به یاد بیاورید، که میزبان وظیفة میزبانی و حرمت گذاشتن خود را به عمل نیاورد.
«36و یکی از فریسیان از او وعده خواست که با او غذا خورَد. پس به خانة فریسی در آمده بنشست.37که ناگاه زنی که در آن شهر گناهکار بود، چون شنید که در خانة فریسی به غذا نشسته است، شیشهای از عطر آورده،38در پشت سر او نزد پایهایش گریان بایستاد و شروع کرد به شستن پایهای او به اشک خود و خشکانیدن آنها به موی سر خود و پایهای وی را بوسیده آنها را به عطر تدهین کرد.39چون فریسیای که از او وعده خواسته بود این را بدید، با خود میگفت که، این شخص اگر نبی بودی هر آینه دانستی که این کدام و چگونه زن است که او را لمس میکند، زیرا گناهکاری است.40عیسی جواب داده به وی گفت: ای شمعون چیزی دارم که به تو گویم. گفت: ای استاد بگو.
41گفت: طلبکاری را دو بدهکار بود که از یکی پانصد و از دیگری پنجاه دینار طلب داشتی.42چون چیزی نداشتند که ادا کنند، هر دو را بخشید. بگو کدام یک از آن دو او را زیادتر محبّت خواهد نمود.43شمعون در جواب گفت: گمان میکنم آن که او را زیادتر بخشید. به وی گفت: نیکو گفتی.
44پس به سوی آن زن اشاره نموده به شمعون گفت: این زن را نمیبینی؟ به خانة تو آمدم آب به جهت پایهای من نیاوردی، ولی این زن پایهای مرا به اشکها شست و به مویهای سر خود آنها را خشک کرد.45مرا نبوسیدی، لیکن این زن از وقتی که داخل شدم از بوسیدن پایهای من باز نایستاد.46سر مرا به روغن مسح نکردی، لیکن او پایهای مرا به عطر تدهین کرد.47از این جهت به تو میگویم، گناهان او که بسیار است آمرزیده شد، زیرا که محبّت بسیار نموده است. لیکن آن که آمرزشِ کمتر یافت، محبّتِ کمتر مینماید.48پس به آن زن گفت: گناهان تو آمرزیده شد.49و اهل مجلس در خاطر خود تفکّر آغاز کردند که این کیست که گناهان را هم میآمرزد.50پس به آن زن گفت: ایمانت تو را نجات داده است. به سلامتی روانه شو» ( لوقا 7 : 36 - 50 ).
این اتّفاق تعلیم بسیار زیبایی دارد که موضوع آن، منظور نظر این نوشتار نیست، فقط از آن جهت ذکر گردید تا بدانید که شستن پاها و حرمت نهادن به مهمانی که داخل خانهای میشد از سنّتهای رایج در نزد قوم بوده، و میبینیم که وقتی میزبان خداوند عیسی مسیح، این ادب را به جای نمیآورَد، از سوی خداوند مورد نکوهش قرار میگیرد.
حال یوحنّا میگوید در شام آخر خداوند، او: «4از شام برخاست و جامة خود را بیرون کرد و دستمالی گرفته، به کمر بست.5پس آب در لگن ریخته، شروع کرد به شستن پایهای شاگردان و خشکانیدن آنها با دستمالی که بر کمر داشت. ... 12و چون پایهای ایشان را شست، رخت خود را گرفته، باز بنشست و بدیشان گفت: آیا فهمیدید آن چه به شما کردم؟13شما مرا استاد و آقا میخوانید و خوب میگویید زیرا که چنین هستم.14پس اگر من که آقا و معلّم هستم، پایهای شما را شستم، بر شما نیز واجب است که پایهای یک دیگر را بشویید.15زیرا به شما نمونهای دادم تا چنان که من با شما کردم، شما نیز بکنید.16آمین آمین به شما میگویم غلام بزرگتر از آقای خود نیست و نه رسول از فرستندة خود.17هرگاه این را دانستید، خوشا به حال شما اگر آن را به عمل آرید» ( یوحنّا 13 : 4 - 5 و 12 - 17 ).
خداوند این سنّت رایج میان قوم را در موعد پسح، به هنگام شام آخر خود، به عنوان یکی از ارکان اجرایی در عهد جدید قرار داد، و از شاگردانش خواست تا آن را به جای آورند. و یک خوشا به حال به کسانی گفت که این کار را درک میکنند.
پس یکی از اعمالی که میبایست در شام خداوند اعمال گردد، شستن پاها است. امّا در کلیسا به چه طریقی باید انجام شود؟ و چه رازی در این کار نهفته است؟
گفتیم شستن پاها در نزد یهودیان رایج بوده، بعد از آن در کتاب مقدّس میبینیم که این عمل به طور معمول در نزد مسیحیان صدة اوّلیّه نیز رواج داشته. در نزد مسیحیان نیز همیشه میزبان و صاحب خانه پای دیگران را میشسته، و به هیچ وجه فرقی نمیکرد که میزبان مرد بوده یا زن. پولس رسول هنگامی که در خصوص بیوه زنان سفارش میکرد، گوشه اشارهای نیز به شستن پاهای مقدّسین توسّط بیوه زنان داشته: «9بیوهزنی که کمتر از شصت ساله نباشد و یک شوهر کرده باشد، باید نام او ثبت گردد،10که در اعمال صالح نیک نام باشد، اگر فرزندان را پرورده و غُرَبا را مهمانی نموده و پایهای مقدّسین را شسته و زحمتکشان را اعانتی نموده و هر کار نیکو را پیروی کرده باشد» ( اوّل تیموتاؤس 5 : 9 - 10 ).
میدانیم این امر که به طور معمول رسم بوده، به بزرگی و کوچکی شخصیّت اجتماعی یا جایگاه ویژة افراد ربطی نداشته و همیشه صاحب خانه و مکان، بزرگتر محسوب میگردیده و میبایست نسبت به مهمان خود اکرام مینمود. پس در شام خداوند که موعد پسح خداوند است، همه در زیر مکانی قرار میگیرند که بزرگ آن خداوند عیسی مسیح است، لذا این امر میبایست توسّط او انجام گیرد.
پس از صعود خداوند به آسمان دیگر او در میان ما نیست، پس تکلیف چگونه است؟ او به شاگردانش در آخرین شام گفت: «14پس اگر من که آقا و معلّم هستم، پایهای شما را شستم، بر شما نیز واجب است که پایهای یک دیگر را بشویید.15زیرا به شما نمونهای دادم تا چنان که من با شما کردم، شما نیز بکنید.16آمین آمین به شما میگویم غلام بزرگتر از آقای خود نیست و نه رسول از فرستندة خود» ( یوحنّا 13 : 14 - 16 ).
دقّت کردید؟ بعد از خداوند اگر در جمعی یکی از رسولان خداوند باشد، او میبایست به تنهایی پای همة حضّار را بشوید. و اگر رسولی نبود به همان مراتب، نبی در خدمت، اگر نبی نبود، شبان کلیسا، اگر نبود، معلّم کلیسا و ... الی آخر. زیرا هر که در خدمت بزرگتر مینماید در حقیقت در خدمتگذاری کوچکترین است.
خداوند این امر را به شاگردانش واجب اعلام نمود، شستن پاها در شام خداوند امری واجب و لازمالاجرا میباشد که میبایست توسّط بالاترین جایگاه خدمتی انجام گیرد. لذا اگر در جمعی به هنگام شام خداوند، کسی را دیدید که مدّعی رسالت یا شبانی است و پای او را دیگری میشوید، شک نکنید که او فاقد مسح آسمانی و یک خادم کاذب است؛ زیرا کدام خادم است که اعمال آقای خود را نداند؟
در کمال تأسّف امروزه با آموزههای بسیار عجیبی به هنگام شستن پاها مواجه هستیم. در کلیسایی شبان و همسرش در کنار هم مبادرت به شستن پاها مینمایند و زن و مرد را تفکیک میکنند، یعنی شبان فقط پای مردان را میشوید و همسر او پای زنان را. اوه! این نوع تفکّرِ تفکیک جنسیّتی از اسلام بیرون میآید! این هیچ ربطی به مسیحیّت ندارد.
در جایی دیگر شبانِ جمعی میگوید که حاضرین هر کدام پای شخص دیگری را دو به دو بشویند! اوه! این نیز کتاب مقدّسی نیست، هیچگاه شاگردان مسیح چنین حکم نکردند. این با مفهوم شستن پاها کاملاً مغایرت دارد. در این صورت هر کسی خود را در جایگاه بالای خدمتی مینشاند!
در خیلی از جاها هم به هنگام شام خداوند، شستن پاها را از برنامه حذف میکنند! این از همه بدتر است، زیرا با این کار، یکی از ارکان شام خداوند را که واجب میباشد، حذف میکنند.
شستن پاها در هنگام شام خداوند، در عهد جدید مقرّر شد و به مراتب در کلیسا از خداوند عیسی مسیح به رسولان و سایر خادمین کهانتی رسیده؛ و اگر در خانهای که خادمی در آن نباشد، این وظیفه با شخصی است که به عنوان سَرِ آن خانه محسوب میگردد.
لذا آن کسی که سایة سر در کلیسا یا خانهای باشد، اگر دارای برکات آسمانی باشد، آنانی که توسّط او خدمت میشوند با او نصیب میبرند، البتّه چنان چه هر کدام، به شایستگی حاضر شده باشند. پطرس نمیخواست اجازه دهد که خداوند پاهای او را بشوید، پس خداوند به او هشدار داد که اگر نگذارد، پطرس با او نصیبی نخواهد برد.
«6پس چون به شمعون پطرس رسید، او به وی گفت: ای آقا تو پایهای مرا میشویی؟7عیسی در جواب وی گفت: آن چه من میکنم الآن تو نمیدانی، لیکن بعد خواهی فهمید.8پطرس به او گفت: پایهای مرا هرگز نخواهی شست. عیسی او را جواب داد: اگر تو را نشویم تو را با من نصیبی نیست» ( یوحنّا 13 : 6 - 8 ).
در میان شاگردان مسیح، تنها یهودای اسخریوطی بود که به ناشایستگی حضور داشت. میبینید که عدم شایستگی او، از ابتدا نصیب او را با خداوند قطع نمود، با وجودی که پاهای او نیز شسته شد، امّا نصیبی از ملکوت خداوند نبرد و منقطع شد. او پیش از آن شب در اندیشة فروختن خداوند بود، لذا مهر بطالت در ابتدای حضور او بر پیشانیاش خورده بود.
سخن خداوند مبنی بر نصیب بردن با او، یک درس دیگر نیز به ما میدهد، اگر کسی در شام خداوند حاضر شود و با وجود شایستگی نیز حاضر شود، اگر اجازه ندهد تا پاهای او توسّط خادم مسح شده و مبارک شدة خداوند شسته شود، هرگز با او نصیبی در برکات نخواهد برد.
امّا بزرگترین درس خداوند برای شاگردان و خادمینش میباشد که هرگز فراموش نکنند، هر که در کلیسا بزرگتر است، در اصل کوچکترین میباشد. خادمین کلیسا، خدمتگذاران خداوند عیسی مسیح میباشند، پس باید بدانند وقتی او پاهای کوچکترینها را شست و آنان را حرمت و اکرام نمود، آنان نیز میبایست به همان نحو تمام اعضای کلیسای خداوند را حرمت و اکرام نمایند. نه تنها در انجام عملی نمادین مثل شستن پاها، بلکه در تمام طول خدمت.
خادمین میبایست همیشه در دسترس حتّی کوچکترین اعضای کلیسا باشند. گرفتن وقت ملاقات برای دیدار هیچ منصبی در کلیسا، موازی با آموزة کتاب مقدّس نیست. همان گونه که یک خدمتکار در نزد مخدومین خود میبایست یا بایستد و یا بر زمین بنشیند، خدّام کلیسا نیز وظیفه دارند کمر به خدمت بسته آماده باشند، حتّی اگر در محفلی صندلی برای نشستنِ حضّار کم باشد، خادمین اجازه نشستن ندارند بلکه اولویّت در احترام نهادن به مخدومین است.
امّا این را نیز بدانید که هرگز وظیفة خدمتگذاری نباید یک خادم را از وظیفهای که خداوند به او سپرده است، بیتوجّه کند. اگر صراحت سخن خداوند با شاگردانش، خصوصاً پطرس را دیدید، باید بدانید که خادمین در حقیقت خدمتگذاران خداوند هستند و میبایست در جهت جلب رضایت خداوند بکوشند نه اعضا، خدمت به اعضا حکم خداوند است؛ امّا اطاعت و مدارا با فردی سرکش و بینظم و ناقضِ حرمت کلیسا و کلام خدا، جایز نیست؛ چنین شخصی در زیر سایة کلیسای خداوند نمیباشد و خادمین کلیسا وظیفهای در قبال خدمترسانی به این گونه اشخاص ندارند و میبایست از کلیسای خداوند حفاظت نمایند.
خادمین فراموش نکنند"اگر خداوند جایگاهی به آنان داده به خاطر وجود کلیسایش است تا آنان را خدمت کنند."و کلیسا نیز از یاد نبرد که"خادمین بخششهای خداوند به آنان هستند."پس کل در کل همه میبایست در کمال احترام و اکرام، یک دیگر را محبّت کنند.
خوردن نان:
به هنگام شام آخر، خداوند با حرکتی نمادین در یکی از سنّتهای رایج هنگام خوردن شام پسح، علاوه بر آشکارسازی علّت روحانی آن سنّت، تعلیمی بسیار بزرگ و عمیق را ارائه میکند، که فهم آن میتواند هر شخص را در یافتن مسیر حیات قرار دهد.
رسم میبود که به هنگام"شام پسح"نان فطیر خورده میشد، از این روی همیشه به هنگام پسح نانهای فطیر بسیاری پخته و بر سفره مینهادند.
نان نماد قوت روزانه و حیات جسم است. وقتی خداوند قوم اسرائیل را به بیابان میبرد تا از آن مسیر، آنان را به سرزمین موعد برساند. برای جان آنان منِّ یعنی نان از آسمان میفرستاد. آن نان به مدّت چهل سال خوراک قوم اسرائیل بود تا به سرزمین موعود داخل شوند: «35و بنیاسرائیل مدّت چهل سال منّ را میخوردند، تا به زمین آباد رسیدند، یعنی تا به سر حد زمین کنعان داخل شدند، خوراک ایشان منّ بود» ( خروج 16 : 35 ).
آن منِّ آسمانی نمادی بود از مسیح که میبایست میآمد و به گرسنگان عدالت که جویای حیات جاویدان بودند، زندگی میبخشید. خود مسیح خیلی پیشتر از شام آخر به این مهم اشاره کرده بود که او همان منِّ آسمانیِ حقیقی است که میبایست میآمد.
«48من نان حیات هستم.49پدران شما در بیابان منّ را خوردند و مردند.50این نانی است که از آسمان نازل شد تا هر که از آن بخورد نمیرد.51من هستم آن نان زنده که از آسمان نازل شد. اگر کسی از این نان بخورد تا به ابد زنده خواهد ماند و نانی که من عطا میکنم، جسم من است که آن را به جهت حیات جهان میبخشم.52پس یهودیان با یک دیگر مخاصمه کرده، میگفتند: چگونه این شخص میتواند جسد خود را به ما دهد تا بخوریم؟
53عیسی بدیشان گفت: آمین آمین به شما میگویم اگر جسد پسر انسان را نخورید و خون او را ننوشید، در خود حیات ندارید.54و هر که جسد مرا خورد و خون مرا نوشید، حیات جاودانی دارد و من در روز آخر او را خواهم برخیزانید.55زیرا که جسد من، خوردنی حقیقی و خون من، آشامیدنی حقیقی است.56پس هر که جسد مرا میخورَد و خون مرا مینوشد، در من میماند و من در او.57چنان که پدرِ زنده مرا فرستاد و من به پدر زنده هستم، همچنین کسی که مرا بخورَد او نیز به من زنده میشود.58این است نانی که از آسمان نازل شد، نه همچنان که پدران شما منّ را خوردند و مردند؛ بلکه هر که این نان را بخورد تا به ابد زنده مانَد» ( یوحنّا 6 : 48 - 58 ).
او در ابتدای خدمتش اشاره کرده بود که بدن و خون او خوردنی، بلکه ضروری و حیاتی است برای هر کسی که جویای حیات ابدی است؛ منَّ آسمانی نمادی بود از بدن مسیح.
نان در مناسبات مذهبی که خداوند به اسرائیل امر فرموده بود جایگاه ویژهای داشت و همیشه نمادی از بدن مسیح بوده، و دستور پختن آن به این شکل بود که میبایست به صورت فطیر یعنی بدون خمیرمایه و هیچ افزودنی پخت میگردید. در موعد پسح نیز بر قومِ خدا حکم بوده که به مدّت هفت روز میبایست نان فطیر خورده میشد و در تمام این هفت روز باید خمیرمایهها از خانهها به دور انداخته میشدند و اثری از آنها در خانه یافت نمیگردید و چنان چه در طول این مدّت اگر فقط یک بار، کسی، نانی با خمیرمایه میخورد او از قوم برگزیدة خدا یعنی اسرائیل که وعدهدار سرزمین موعود بوده، منقطع میگردید.
«15هفت روز نان فطیر خورید، در روز اوّل خمیرمایه را از خانههای خود بیرون کنید، زیرا هر که از روز نخستین تا روز هفتمین چیزی خمیر شده بخورد، آن شخص از اسرائیل منقطع گردد» ( خروج 12 : 15 ).
حال به مفهوم این آیه دقّت کنید. تمام کلیساهایی که خود را منتسب به خداوند عیسی مسیح میدانند باید خوب دقّت کنند. این به حیات شما و هر ایماندار مسیحی مرتبط است.
نان فطیرِ بدون خمیرمایه، نماد بدن مسیح است، یعنی در مسیح تمام خالصیِ از خدا وجود دارد، او با هیچ خمیرمایهای از دنیا شکل نگرفته، حتّی در تولّد جسمانی او، همان گونه که جبرائیل به مریم گفت: «35فرشته در جواب وی گفت: روحالقدس بر تو خواهد آمد و قوّت حضرت اعلی بر تو سایه خواهد افکند، از آن جهت آن مولود مقدّس، پسر خدا خوانده خواهد شد» ( لوقا 1 : 35 ). میبینید که هیچ انسانی در تولّد خداوند عیسی مسیح نقش نداشته و نطفة او از روحالقدس به وجود آمده بود.
امّا مهمتر از این، افکار، کلام و اعمال مسیح نیز کاملاً فطیر بود و هیچ خمیرمایه و آموزهای به غیر از کلام خدا در او وجود نداشت، اعمال و گفتار او به این شهادت میدهند و خود او نیز بارها به این معترف بود: «30من از خود هیچ نمیتوانم کرد بلکه چنان که شنیدهام داوری میکنم و داوری من عادل است زیرا که ارادة خود را طالب نیستم بلکه ارادة پدری که مرا فرستاده است.» ( یوحنّا 5 : 30 ).
و ایضاً در جایی دیگر میفرماید: «49زآنرو که من از خود نگفتم، لیکن پدری که مرا فرستاد، به من فرمان داد که چه بگویم و به چه چیز تکلّم کنم.50و میدانم که فرمان او حیات جاودانی است. پس آن چه من میگویم چنان که پدر به من گفته است، تکلّم میکنم» ( یوحنّا 12 : 49 - 50 ).
حال خود مسیح همان نان فطیر است و در شام خداوند او یک نان فطیر را به عنوان نمادی از بدن خود برداشت: «19و نان را گرفته، شکر نمود و پاره کرده، به ایشان داد و گفت: این است جسد من که برای شما داده میشود؛ این را به یاد من به جا آرید» ( لوقا 22 : 19 ).
خوردن نان فطیر در شام خداوند به این معنی است که فراخواندگان و برگزیدگان خداوند نمیبایست هیچ خمیرمایه و آموزهای به غیر از آن چه مسیح به ما داده را در خود داشته باشند. نباید هیچ سنّت، رسم، عقیده، و باوری از مذاهب و آیینها و تفکّرات دیگر، در یک مسیحی وارد گردد.
نمیبایست هیچ سنّتی خارج از کلام خدا در کلیسا مرسوم گردد، هر رسم غیر کتاب مقدّسی مانند کریسمس، درخت کریسمس، بابانوئل، عید نوروز، والنتاین، هالووین، روشن کردن شمعها و دهها فضاحت دیگر که در کلیساها رواج یافته، در زمرة رسوم امّتها و سنّتهای مشرکانه است؛ اینها همان خمیرمایههایی هستند که نان را مخمور میکنند و نمیباید خورده شوند. هرگاه گروهی پیِ یکی از این موارد رفت، در مسیحیّت یک شاخة کفر آمیز که به آن فرقه میگویند سر برآورد.
خدا در نگه داشتن پسح گفته بود تا هفت روز در خانههای خود خمیرمایه نگه ندارید. این هفت روز به چه معنی است؟ خدا در شش روز همة آن چه در آسمان و زمین هست را آفرید و در روز هفتم آرامی گرفت. در تمام این هفت روز فقط دست خدا در کار بود و اعمال دستان او، همه چیز در خلقت خدا فطیر است. از سویی دیگر، هفت کلیسا میباشد که مورد نظر خداوند است، به قرار: اَفَسُس، اِسمیرنا، پَرغامُس، طیاطیرا، ساردِس، فیلادلفیه و لائودکیه که در کتاب مکاشفه به آنها اشاره شده. این کلیساهای برگزیده میبایست نسبت به کلام خدا کاملاً فطیر و بدون افزودنی بمانند.
خدا میگوید هر که در یکی از این روزها نان خمیرمایهدار بخورد او را منقطع میکند. تنها نان فطیر خداوند عیسی مسیح است، وقتی به تعالیم او فقط یک چیز بیافزایید و آن را باور کرده و بپذیرید، بدانید که نان خمیر شده خوردهاید و خداوند شما را منقطع خواهد کرد. هر فرقهای که در مسیحیّت سر برآورده از نانی خمیر شده خورده، و آن نانی که خوردهاند، کلام خدا نیست.
خداوند عیسی مسیح میفرماید: «18زیرا هر کس را که کلام نبوّت این کتاب را بشنود، شهادت میدهم که اگر کسی بر آنها بیافزاید، خدا بلایای مکتوب در این کتاب را بر وی خواهد افزود.19و هرگاه کسی از کلام این نبوّت چیزی کم کند، خدا نصیب او را از درخت حیات و از شهر مقدّس و از چیزهایی که در این کتاب نوشته است، منقطع خواهد کرد» ( مکاشفه 22 : 18 - 19 ). نمیتوان حتّی حرفی به کلام خدا افزود و یا از آن کاست، کسی که چنین میکند نصیبش هلاکت است. حال تمام فرقهها چه کردند؟ کلام خدا را بسیار منحرف کردند.
در شام خداوند، مسیح فقط یک نان فطیر را برداشت و آن را تکّه تکّه کرد و به هر نفر داد و گفت از آن بخورید: «19نان را گرفته، شکر نمود و پاره کرده، به ایشان داد و گفت: این است جسد من که برای شما داده میشود؛ این را به یاد من به جا آرید.» نانهای فطیر دیگری نیز آن جا بود، امّا او فقط یک نان را نمادی از بدن خود معرّفی کرد، او آن یک نان را به تعداد تمام حاضران قسمت کرد و داد تا بخورند. یک خدا، یک خداوند، یک ایمان، یک تعمید، و یک حیات فقط وجود دارد و او همان یکی را در بین همگان تقسیم کرد.
مسیح تنها نجات دهنده و فقط دارای یک بدن بود که برای همگان قربانی کرد، پس وقتی در شام خداوند نانهای دیگری توزیع میگردد به آن معنی است که آن جمع به منجی و قربانی شوندگان دیگری نیز اعتقاد دارند؛ این به معنی شرک و خروج از مسیحیّت است و همة آن جمع که از آن نانها میخورند منقطع خواهند شد.
در شام خداوند میتوانید بسیار بخورید، امّا فقط یک نان فطیر ضامن حیات شما است. هر کس در خوردن آن یک نان مشارکت کند، کلام خداوند را در خود میپذیرد. مسیح یکی است و او گفت: «این را به یاد من به جا آرید.» به یاد او، نه این که این نان شما را نجات میدهد. مسیح آن نان حقیقی است که میبایست خورده شود، به چه طریق؟ کلام او را در خود بپذیرید. کلام او را بدون کم و زیاد بخورید، کلام او را کاملاً فطیر بخورید. نان فطیر تنها نمادی از بدن مسیح است نه خود بدن مسیح.
متأسّفانه حتّی در خوردن نان فطیر شام خداوند، امروزه بسیاری از کلیساها با شکلهای عجیبی آن را به جا میآورند!
بعضی کلیساها از نانهای گرد و کوچکی به نام کوشر ( Kosher ) استفاده میکنند، به این ترتیب که کشیش در دهان هر نفر یکی از این نانها را قرار میدهد. اوه! این خود شرک است؛ این هیچ شباهتی به نان فطیر در عید پسح و شام خداوند ندارد؛ این یک آموزة شیطانی است که مفهوم نان فطیر و بدن خداوند را منحرف میکند.
بعضی کلیساها هم، به خاطر زیاد بودن تعدادشان، نانهای زیادی میپزند و آنها را بین همه توزیع میکنند؛ این نیز ضد کتاب مقدّسی و یک انحراف بزرگ است. این دیگر نماد مسیح نیست بلکه نماد منجیان بسیاری است، این نیز یک عمل مشرکانه و شیطانی است.
برخی به فطیر بودن نان اصلاً توجّه نمیکنند و نانها را از نانواییها که خمیرمایهدار میباشد تهیّه میکنند. این کار تماماً در ضدیّت با کلام خدا است.
تعداد شرکت کنندگان هر قدر هم که باشد، فقط یک عدد نان فطیر میبایست به نماد بدن خداوند عیسی مسیح برای همگان پاره و تقسیم گردد؛ به همان گونه که خود مسیح انجام داد، او یک نان را گرفته، پاره نمود و به شاگردانش داد و آنها هر کدام قطعهای از آن را برای خود گرفته و مابقی را به نفر بعدی میسپرند و به همین طریق بین همه تقسیم میشد. به غیر از این به هر شیوة دیگری آن را به جا آوردن، یک بدعت و ضدیّت با کلام خدا میباشد.
خوردن شراب:
در سوّمین کاری که خداوند در شام آخر انجام داد، یک پیاله از شراب را برداشت و آن را به عنوان نمادی از خون خود در بین حاضرین چرخاند: «27و پیاله را گرفته، شکر نمود و بدیشان داده، گفت: همة شما از این بنوشید،28زیرا که این است خون من در عهد جدید که در راه بسیاری به جهت آمرزش گناهان ریخته میشود» ( متّی 26 : 27 - 28).
همه جرعهای از همان یک پیالة شراب نوشیدند، پیش از آن نیز هر کدام شراب نوشیده بودند و حتّی بعد از آن نیز همچنین، امّا خداوند به هیچ کدام از آنها به عنوان نمادی از خون خود اشارهای نداشت و تنها در آن لحظه، آن پیالهای که گرفت و شکرگزاری کرد را به عنوان نمادی از خون خود در عهد جدید اعلام نمود تا هر کس از آن بنوشد با او سهیم شود.
این نیز مانند نان فطیر بود، نانهای بسیاری آن جا مهیّا بود، امّا فقط یک نان نماد بدن مسیح بوده؛ و آن همان نانی بود که برداشت و شکر نمود و به عنوان بدن خود پاره کرد و داد تا شاگردانش بخورند. آیا میدانید در طول تاریخ مدّعیان زیادی آمدند که خود را مسیح خداوند معرّفی کردند؟ افراد بسیاری بودند و هستند که خود را مسیر حیات معرّفی میکنند؟ حتّی بعضی نهادهای کلیسایی، معتقد به نجات دهندگان دیگری نیز هستند؟! با وجودی که خون مسیح فقط یکی هست که برای آمرزش گناهان جهان ریخته شد. تنها یک نان فطیر و یک پیالة شراب نماد بدن و خون خداوند عیسی مسیح است. و انجام هر شکل دیگری از آن به معنی پذیرش شرک است.
در شام خداوند این شراب بود که نوشیده شد و امروزه در کمال شگفتی شاهد هستیم، خیلی از مدّعیان مسیحیّت و حتّی کسانی که خود را کشیش و غیره ... معرّفی میکنند آب میوه را به جای شراب جایگزین میکنند و به خورد شرکت کنندگان در شام خداوند میدهند. بعد مدّعیاند که شراب بد آموزی دارد و شایسته نیست! اوف بر چنین اشخاصی که با چنین سخن جاهلانهای خداوند عیسی مسیح و رسولان او را افرادی ناشایست معرّفی میکنند که شراب نوشیدند، اینان مدّعی خوردن شامی هستند که از خداوند به یادگار مانده و با این وجود به خود او اهانت میکنند. بدون شک پشت این تفکّر، ضد مسیح ایستاده و معلّم آن شیطان میباشد.
بعضی از کلیساها هم در هنگام شام خداوند در داخل کلیسا آب میوه به جای شراب مینوشند و معتقدند که در کلیسا شایسته نیست در شام خداوند شراب بنوشند، ولی در خانههای خود انواع بطریهای شراب را دارند و هر روزه مینوشند! اینان اگر مسیحی هستند و معتقدند شراب ناشایست است، چرا در خانهها به آن چه معتقدند که ناشایست است رفتار میکنند؟ با چنین اعتقادی، پس بخش زیادی از زندگی خود را در ناشایستگی زندگی میکنند؟ به طور قطع کسی که این گونه میپندارد و رفتار میکند بر خودش حکم کرده و از ملکوت خدا منقطع خواهد شد.
پولس رسول میفرماید: «20به جهت خوراک کار خدا را خراب مساز. البتّه همه چیز پاک است، لیکن بد است برای آن شخص که برای لغزش میخورد.21گوشت نخوردن و شراب ننوشیدن و کاری نکردن که باعث ایذا یا لغزش یا ضعف برادرت باشد نیکو است.22آیا تو ایمان داری؟ پس برای خودت در حضور خدا آن را بدار، زیرا خوشا به حال کسی که بر خود حکم نکند در آن چه نیکو میشمارد.23لیکن آن که شک دارد اگر بخورد ملزم میشود، زیرا به ایمان نمیخورد؛ و هر چه از ایمان نیست، گناه است» ( رومیان 14 : 20 - 23 ).
مگر در عهد عتیق، در خیمة اجتماع به همراه برّة قربانی شراب نمیگذراندند؟ این حکم خدا به هنگام تقدیس کاهنان بود: «39یک برّه را در صبح ذبح کن، و برّۀ دیگر را در عصر ذبح نما.40و ده یک از آرد نرم سرشته شده با یک ربع هین روغن کوبیده، و برای هدیۀ ریختنی، یک ربع هین شراب برای هر برّه خواهد بود» ( خروج 29 : 39 - 40 ).
آیا تفکّری که شراب را به هنگام شام خداوند در هر کجا، حتّی در کلیسا منع میکند و در عوض در خانهها و مکانهای دیگر خوردن آن را جایز میداند از روح ضد مسیح و دشمن کلام خدا بر نمیآید؟ قطعاً این گونه است.
به هیچ وجه، و به هیچ بهانهای، نمیتوان در کلام خداوند دست برد و آن را با دیگری جایگزین کرد. هر تغییری در کلام خدا از آموزههای شیطان است، او از همان ابتدا در باغ عدن شروع کرد به دست بردن در کلام خدا و منحرف ساختن آن. تمامی مصیبتهای بشر به خاطر جعل کلام خدا توسّط شیطان، گریبان نسل آدم را گرفت و آن را به سمت مرگ برد. امروزه نیز هر کسی که به کلام خدا چیزی بیافزاید یا از آن کم کند، مانند حوّا عمل نموده و خود را به مرگی که حسب آموزة شیطان است سپرده.
خدا در باغ عدن یک حکم به آدم داد و گفت: «17امّا از درخت معرفت نیک و بد زنهار نخوری، زیرا روزی که از آن خوردی، هر آینه خواهی مرد» ( پیدایش 2 : 17 ). آن درخت معرفت نیک و بد همان شیطان بود، شنیدن کلام شیطان برای آدم مرگ به همراه داشت. خدا به آدم گفته بود اگر به کلام او گوش کنی"هر آینه خواهی مرد."
امّا شیطان وقتی از طریق مار با حوّا وارد صحبت شد، و وقتی حوّا این حکم خدا را به او گفت، او با دست بردن به کلام خدا آن را منحرف ساخت؛ او چه کرد؟ کلام خدا را اشتباه تعلیم داد و برای این منظور فقط یک حرفِ نفی"ن"به کلام خدا اضافه کرد و به حوّا گفت: «4... هر آینه نخواهید مرد» ( پیدایش 3 : 4 ).
امروزه شیطان از زبان کشیشان و معلّمین کذبه به همین گونه با کلیسا صحبت میکند. شیطان در باغ عدن از جسم مار استفاده کرد، امروز نیز همان کار را میکند و دارد از زبان خادمین کذبه استفاده میکند. او در عدن زن را فریب داد، زن نماد کلیسا است، او امروزه همان کار را میکند و از طریق خادمین کذبة خود کلیسا را فریب میدهد. هوشیار باشید، برای این که فریب نخورید، میبایست کلام خدا را به همان گونه که هست بپذیرید و با تمامی جان و دل بدون دستکاری بشری بخورید.
خوردن شراب در شام خداوند نمادی از خون مسیح است که برای بسیاری ریخته شد. مسیح گفت آن را بخورید، خون او در بدن کسی که او را میپذیرد، در این روزِ شریر نشانی میگذارد تا مرگ آن شخص را در بر نگیرد، همان گونه که در مصر خون برّه، نشانی بود که نگذاشت تا فرشتة مرگ بتواند داخل خانه شود.
حال این خون برّه در عهد عتیق و خون مسیح در عهد جدید، تنها یک نشانه است. خون فقط یک نشانة ملکیّتی است. این نشانة داغ خدا برای قوم خود و نشانة داغ مسیح برای کلیسای خودش است. دیدهاید شبانان برای گلّههای خود یک نشانِ مشخّص میگذارند تا با گلّة دیگری قاطی نشوند و بتوانند گلّة خود را پیدا کنند؟ خون مسیح نشان کلیسای او است.
حال مسیح گفت این شراب نشانة خون من در عهد جدید است. خون مسیح که بر صلیب ریخته شد، خونی انسانی بود که مقدار و مدّت نگهداری آن نمیتوانست برای قرنها و میلیاردها انسان در طول تاریخ به عنوان نشانهگذاری استفاده شود، پس او چه کرد، برای این که در تمام قرنهای آتی نشانی باشد، شراب که در عالم مادّه به شباهت خون مسیح است را در شام آخر خود، به عنوان نماد و نشانی از خون خود جایگزین کرد، تا هر ساله وقتی کسی آن را به شایستگی نوشیده باشد، بر او نشانی از خداوند بماند.
آیا میدانید که همیشه خدا در کلامش هست؟ مسیح نیز در کلامش حیات دارد چون او همان کلام حیات است که جسم انسانی پوشید، و حال او میگوید این شراب «... خون من در عهد جدید که در راه بسیاری به جهت آمرزش گناهان ریخته میشود.» او شراب را در شام آخر خود نشان عهد جدیدِ خود ساخت و هر کسی که این کلام را به درستی پاس بدارد، مسیح را بر حسب عهدی که او بسته در درون خویش پذیرفته و صاحب حیات او خواهد شد. پس وقتی چیز دیگری مانند آب میوه را جایگزین شراب میکنید و میخورید، این دیگر هیچ ربطی به نشانه و کلام خداوند ندارد.
هر فرد ایماندار مسیحی میبایست لااقل برای یک بار هم که شده در بدن و خون خداوند عیسی مسیح با او عهد و پیمان ببندد و او را در خود جای دهد، پیش از آن که عمر او یا انقضای زمان سر برسد.
علّت انتخاب شراب:
حال در خصوص این که چرا خداوند از شراب استفاده کرد و نه چیز دیگری مانند آب انگور یا آبِ میوة دیگری، پرسشی همگانی است. و این که چرا حتّی در عهد عتیق نیز برای این منظور شراب در نظر گرفته شده بود؟ و کلاً شراب چه شباهتی به خون خداوند عیسی مسیح دارد؟ این پرسش بیجواب برای بسیاری است.
در صورت ظاهر امر با توجّه به آموزهای که از شراب در کتاب مقدّس وجود دارد، نخوردن آن بسیار نیکوتر از خوردن آن است. امّا چرا با این وجود شراب منظور گردید؟ چه حکمت، یا شباهت، یا مفهومی در آن نهفته است؟
شاید جالب باشد اگر بدانید قدرت خون خداوند عیسی مسیح شباهت بسیاری به شراب دارد. امّا پیش از اشاره به این شباهت، برای درک بهتر موضوع با مثالی دیگر که حکمی شبیه به شراب دارد، مبحث را شروع میکنیم.
به زن و عمل آمیزش جنسی با او توجّه کنید. بر خلاف سایر موجودات که خداوند از ابتدا همه را نر و ماده آفرید، انسان را فقط نر یعنی مرد آفرید و بعد از پایان خلقت بود که زن را از درون آدم بیرون آورد و او را بساخت: «21و خداوند خدا، خوابی گران بر آدم مستولی گردانید تا بخفت، و یکی از دندههایش را گرفت و گوشت در جایش پر کرد.22و خداوند خدا آن دنده را که از آدم گرفته بود، زنی بنا کرد و وی را به نزد آدم آورد.23و آدم گفت: همانا این است استخوانی از استخوانهایم و گوشتی از گوشتم، از این سبب"نسا" نامیده شود زیرا که از انسان گرفته شد» ( پیدایش 2 : 21 - 23 ).
زن خلقت اوّلیّه نبود بلکه محصولی جانبی و از دل آدم بیرون کشیده شده بود. چرا؟ با این که تعالیم شگفت انگیز بسیاری دارد امّا موضوع صحبت این نوشتار نیست. زن خلق شده بود تا به عنوان معاونِ آدم باشد و از سویی دیگر وقتی به فیزیک مرد و زن نگاه کنیم آنان نیز مانند سایر موجودات دارای آلت تناسلی برای آمیزش و باروری هستند، یعنی در ارادة خدا بوده که آنان نکاح کنند.
امّا در اوّلین آمیزش جنسیِ زن میدانید که مرگ و سلطة شیطان نصیب تمام بشر شد. زنی که زندگی و حیات و شادی برای انسانهای بسیاری را در بر دارد و باعث پدیداری زندگی در انسانها میباشد، از سویی دیگر مرگ را نیز با خود به همراه دارد.
کمی واضحتر صحبت میکنم. هرگاه کسی با زنی ازدواج و آمیزش کند، از زندگی لذّت خواهد بُرد و حتّی باعث ازدیاد زندگی در نوع بشر میگردد و از سوی خدا هم برای او جرم و گناهی محسوب نمیگردد، زیرا او در پیمانِ نکاح شوهر خود است. آدم اوّل انسان بود و جسمانی و یک شوهر، حوّا زوجه و عروس او.
آدم ثانی خدا بود و روحانی، یعنی خداوند عیسی مسیح. آدم اوّل سایهای بود از آدم ثانی یعنی خداوند عیسی مسیح که بدون دخالت هیچ نطفة بشری باید میآمد، و حوّا که زن بود و از درون آدم بیرون آمد برای زندگی، نمادی بود از کلیسا که زوجه و عروس مسیح است و پیش از بنیاد عالم برای مسیح و در او قرار داشت و با آمدن مسیح و کشته شدن او بر روی صلیب، از درون مسیح بیرون آمد و در جهان شکل گرفت، یک محصول جانبی.
حال، اگر یک زن خارج از پیمان ازدواج با مردی آمیزش کند چه میشود؟ اوه! آنها زناکار، مجرم و گناهکار و محکوم به مرگ خواهند بود. این همان اتّفاقی هست که در باغ عدن افتاد و حوّا خارج از پیمان ازدواجی که با آدم داشت با مار وارد آمیزش جنسی شد و مرگ را برای تمام نسل بشر به ارمغان آورد. این گوشزدی است به کلیساهای فرقهای که از پیمانِ با شوهر قانونی خود، یا به عبارتی همان داماد آسمانی که خداوند عیسی مسیح است، خارج شدند و با پذیرش آموزههای شیطان، همان گونه که در مار بود، با دیگری وارد آمیزش شدند و مرگ را برای خود به ارمغان گرفتند.
میبینید آمیزش با زن در عهد و پیمان ازدواج بسیار نیکو، تا جایی که حتّی پولس رسول ازدواج را یکی از شروط لازم برای اسقفان و کشیشان و شمّاسان میداند: «2پس اسقف باید بیملامت و صاحب یک زن و هوشیار و خردمند و صاحب نظام و مهماننواز و راغب به تعلیم باشد» ( اوّل تیموتاؤس 3 : 2 ). و در خارج از عهد و پیمان ازدواج، زناکاری و گناهی مهلک محسوب میشود.
حال نوشیدن شراب نیز دقیقاً مانند آمیزش با زن است، خدا در خصوص این هر دو هشدار میدهد که. «11زنا و شراب و شیره دل ایشان را میرباید» ( هوشع 4 : 11 ).
وارد مبحث شراب نمیشویم، در خصوص شراب از دیدگاه کتاب مقدّس در کتابی دیگر مفصّل صحبت شده که خواندن آن را برای تمام ایمانداران سفارش میکنم. در این مجال با در نظر گرفتن شباهت حکم آن به مانند زن، که هر دو، دو سوی نیک و مهلک دارند، به شباهت بین شراب و خون مسیح میپردازیم.
آیا میدانید خون خداوند عیسی مسیح نیز دو سوی حیات و هلاکت دارد؟ پولس رسول در نامة اوّل قرنتیان با اشاره به شام خداوند و تعلیمی که از آن ارائه میکند، به این موضوع مهم نیز واضحاً اشاره میکند. با توجّه به آن چه تا کنون خواندهاید فکر کنم دیگر متوجّة بسیاری از حرفهای پولس خواهید شد و نیاز به توضیح اضافه ندارد.
«17لیکن چون این حکم را به شما میکنم، شما را تحسین نمیکنم، زیرا که شما نه از برای بهتری بلکه برای بدتری جمع میشوید.18زیرا اوّلاً هنگامی که شما در کلیسا جمع میشوید، میشنوم که در میان شما شقاقها روی میدهد و قدری از آن را باور میکنم.19از آن جهت که لازم است در میان شما بدعتها نیز باشد تا که مقبولان از شما ظاهر گردند.
( در این جا پولس در خصوص شام خداوند سرزنش نمیکرد، بلکه موضوع صحبت او در خصوص گردهماییهایی بود که در کلیسا برگزار میشد و در آن گردهماییها به هنگام خوردن شام، هر کسی از دیگری سبقت میگرفت تا بیشتر و بهتر بخورد و در این میان به بعضیها جفا میشد؛ از این روی پولس با مثال آوردن از شام آخر خداوند، یک سری حقایق را به کلیسا گوشزد نمود. )
20پس چون شما در یک جا جمع میشوید، ممکن نیست که شام خداوند خورده شود،21زیرا در وقت خوردن هر کس شام خود را پیشتر میگیرد و یکی گرسنه و دیگری مست میشود.22مگر خانهها برای خوردن و آشامیدن ندارید؟ یا کلیسای خدا را تحقیر مینمایید و آنانی را که ندارند شرمنده میسازید؟ به شما چه بگویم؟ آیا در این امر شما را تحسین نمایم؟ تحسین نمینمایم!
23زیرا من از خداوند یافتم، آن چه به شما نیز سپردم که عیسی خداوند در شبی که او را تسلیم کردند، نان را گرفت24و شکر نموده، پاره کرد و گفت: بگیرید بخورید. این است بدن من که برای شما پاره میشود. این را به یادگاری من به جا آرید.25و همچنین پیاله را نیز بعد از شام و گفت: این پیاله عهد جدید است در خون من. هرگاه این را بنوشید، به یادگاری من بکنید.
( دقیقاً پولس بعد از این هشدار جدی در خصوص دو سویِ بودن خون خداوند عیسی مسیح هشدار میدهد که همان گونه که حیات میبخشد، به همان گونه نیز کشنده است برای آنانی که بدن او را تمیز نمیدهند و به ناشایستی از آن میخورند. )
26زیرا هرگاه این نان را بخورید و این پیاله را بنوشید، موت خداوند را ظاهر مینمایید تا هنگامی که باز آید.27پس هر که به طور ناشایسته نان را بخورد و پیاله خداوند را بنوشد، مجرم بدن و خون خداوند خواهد بود.28امّا هر شخص خود را امتحان کند و بدین طرز از آن نان بخورد و از آن پیاله بنوشد.29زیرا هر که میخورد و مینوشد، فتوای خود را میخورد و مینوشد اگر بدن خداوند را تمیز نمیکند.30از این سبب بسیاری از شما ضعیف و مریضاند و بسیاری خوابیدهاند.
31امّا اگر بر خود حکم میکردیم، حکم بر ما نمیشد.32لیکن هنگامی که بر ما حکم میشود، از خداوند تأدیب میشویم مبادا با اهل دنیا بر ما حکم شود.33لهذا ای برادرانِ من، چون به جهت خوردن جمع میشوید، منتظر یک دیگر باشید.34و اگر کسی گرسنه باشد، در خانه بخورد، مبادا به جهت عقوبت جمع شوید. و چون بیایم، مابقی را منتظم خواهم نمود» ( اوّل قرنتیان 11 : 17 - 34 ).
پولس این مهم را چگونه فهمید؟ خود خداوند پیشتر با انتخاب کردن شراب به عنوان نماد خون خود این مهم را گوشزد کرده بود؛ فقط کافی است در خصوص شراب بیشتر بدانید. همان گونه که شراب در مراسم مذهبی و عروسیها استفاده میشد، به همان میزان نیز فریبنده و اغواگر است تا به حدی که میتواند باعث هلاکت کسانی که جنبة آن را ندارند بشود.
سلیمان حکیم میگوید: «31به شراب نگاه مکن وقتی که سرخفام است، حینی که حبابهای خود را در جام ظاهر میسازد، و به ملایمت فرو میرود؛32امّا در آخر مثل مار خواهد گزید، و مانند افعی نیش خواهد زد.33چشمان تو چیزهای غریب را خواهد دید، و دل تو به چیزهای کج تنطّق خواهد نمود،34و مثل کسی که در میان دریا میخوابد خواهی شد، یا مانند کسی که بر سر دکل کشتی میخسبد؛35و خواهی گفت: مرا زدند لیکن درد را احساس نکردم، مرا زجر نمودند لیکن نفهمیدم. پس کی بیدار خواهم شد؟ همچنین معاودت میکنم و بار دیگر آن را میطلبم» ( امثال 23 : 31 - 35 ).
شراب هم برای معدة انسان مفید و مانند دارو است، و هم میتواند جام زهر در معده باشد. شراب هم شادی و سرمستی میآورد، و هم میتواند عقل را زایل و تباه سازد. شراب هم درد و رنج را از انسان بر میگیرد، و هم بدن را به بدترین دردها مبتلا میسازد. شراب دنیا دوستی را از شخص دور میکند، و همان قدر شخص را مشتاق خود میکند که یک دنیا میخواهد تا خرج آن کند. شراب سنگ مصادمی است در پیش پای همگان چنان که کتاب مقدّس به ما میآموزد.
خون مسیح همان گونه که حیات میبخشد، برای رد کنندگان و جایگزین کنندگان آن، هلاکت ابدی دارد. یوحنّا میگوید: «16زیرا خدا جهان را این قدر محبّت نمود که پسر یگانه خود را داد تا هر که بر او ایمان آورد، هلاک نگردد بلکه حیات جاودانی یابد.17زیرا خدا پسر خود را در جهان نفرستاد تا بر جهان داوری کند، بلکه تا به وسیلة او جهان نجات یابد.18آن که به او ایمان آرد، بر او حکم نشود؛ امّا هر که ایمان نیاورد الآن بر او حکم شده است، به جهت آن که به اسم پسر یگانه خدا ایمان نیاورده» ( یوحنّا 3 : 16 - 18 ).
کسی که شام خداوند را رد کند و به جای نیاورد، در عمل معترف است که بدن مسیح را نپذیرفته و آن کسی هم که حکمی از آن را تغییر و جایگزین نماید، بدن مسیح را تمیز نداده و در ناشایستگی رفتار نموده، لذا همان خون مسیح او را محکوم و پاره میکند.
هیچ کس نمیتواند اعتقاد و رسوم پوسیدة خارج از کلام خدا را داخل کلیسا کند، زیرا خون خداوند عیسی مسیح مانند شراب نویی است که هر تفکّر کهنه و پوسیده را پاره میکند. حال وقتی کسی تفکّر و باور کهنه و پوسیده از امّتی دیگر را با خود دارد، پاره خواهد گردید: «17و شراب نو را در مَشکهای کهنه نمیریزند و الاّ مَشکها دریده شده، شراب ریخته و مشکها تباه گردد. بلکه شراب نو را در مشکهای نو میریزند تا هر دو محفوظ باشد» ( متّی 9 : 17 ).
در شام آخر، خداوند عیسی مسیح با انتخاب نان فطیر و شراب به عنوان نمادی از خون خود خواست تا این مفهوم را به کلیسای خود بفهماند که بکوشند تا بدن او را تمیز دهند و در شایستگیای به مانند او رفتار کنند. حال وقتی کسی همین یادگار و آموزة واضح خداوند را حتّی در صورت ظاهر آن نفهمد و نپذیرد، از بنیاد در گمراهی و ضلالت افتاده است.
موعد پسح و شام آخر:
برّة قربانی پسح سایهای بود از شام آخر خداوند، و این هر دو، سایهای بودند از برگزیدگان خداوند در انتهای روز ششم از خلقت، برای آزادی از اسارت مرگ تا ابدیّت.
برای بعضیها که کتاب مقدّس را کمی موشکافانهتر میخوانند همیشه این پرسش وجود دارد که"اگر مسیح همان برّه پسح است که موجب آزادی قوم اسرائیل از اسارات مصر گردیده و هم زمانی موعد پسح با مصلوب شدن مسیح گواهی دیگر بر این مدّعا است، پس چرا برّة پسح در چهاردهم ماه نیسان ذبح و خورده میشد، در حالی که مسیح در یک روز بعد یعنی پانزدهم ماه نیسان مصلوب شد؟"
در صورتِ ظاهر شاید این برای بسیاری تناقض به نظر برسد! امّا در حقیقت خداوند عیسی مسیح در شام آخر خود هر تناقضی را از بین برد. حال قدم به قدم، به دو روز چهاردهم و پانزدهم ماه نیسان که موعد قربانی برّه پسح و آزادی قوم اسرائیل از مصر، و شام آخر و مصلوب شدن مسیح و آزادی از اسارت شیطان است، میپردازیم تا حقیقت آشکار شود.
ابتدا به عهد عتیق در زمان موسی نگاه کنید. در روز چهاردهم ماه نیسان قرار بود هر خانهای از قوم یک برّة یک سالة نرینه را قربانی کرده و خون آن را بر سردر و دو قائمة خانة خود به عنوان نشانه بمالند تا وقتی فرشتة مرگ برای کشتن نخست زادگان در مصر میآید با دیدن این نشانة خون، وارد آن خانهها نگردد و نخست زادگان آن خانهها از مرگ در امان بمانند؛ ساکنان خانه نیز میبایست گوشت آن برّه را کباب کرده و تا صبح تمام آن را بخورند و تا پیش از سپیدة صبح چیزی از آن زیاد نیاید."یعنی بدن و خون آن برّه از ساکنان آن خانه محافظت نموده تا وارد روز دیگر که پانزدهم ماه نیسان بوده، میشدند."
در روز پانزدهم فرعون مصر، به اجبار تمام قوم اسرائیل، یعنی تمام کسانی که نخست زادههای آنان به خاطر خون برّة قربانی در امان مانده بودند را آزاد و اجازة خروج از مصر داد. حتّی اجازه داد تا هر چه میخواهند از مصر بگیرند و با خود ببرند."پس روز پانزدهم ماه نیسان، یعنی موعد پسح، روز آزادی اسرائیل از اسارت و بندگی فرعون بود."
حال به عهد جدید نگاه کنید. ابتدا به روز پانزدهم ماه نیسان بنگرید. مسیح همان برّة بیعیب خدا، که مقرّر بود تا گناه را از جهان بردارد. او با دادن جان خود، مانند آن برّة قربانی پسح، میتواند هر کسی که او را بپذیرد و به او ایمان آورد را از اسارت شیطان برای همیشه رهایی دهد. و چه شد؟ دقیقاً در لحظهای که مصلوب شد، تمام قبرهای مقدّسین شکافت و همة آنانی که در اسارت شیطان و در عالم اموات بودند آزاد شدند و بسیاری این صحنه را دیدند و تاریخ نیز شهادت داده.
آزادی هر کس از اسارت شیطان و عالم اموات فقط به بهای خون و جان مسیح است که امکانپذیر میگردد، پس مسیح میبایست حسب کتاب مقدّس در زمانی که سایة آن خیلی پیشتر در عهد عتیق زده شده بود، کشته میگردید، که این گونه هم شد.
اگر مسیح مانند برّة قربانی پسح در روز چهاردهم ماه نیسان قربانی میشد، در ارتباط بین آزادی اسرائیل از اسارت فرعون که نمادی از آزادی مسیحیان از اسارت شیطان بوده، یک اختلاف تاریخی و مفهومی رخ میداد. امّا این معمّای مهم نیز باید حل میشد!
خون برّه در شبِ قبل بر سردرِ خانهها نشانهگذاری و گوشت آن تا پیش از سپیدة صبح باید خورده میشد. خداوند عیسی مسیح برای حل مسئله چه کار کرد؟ او که همان برّة قربانی خدا در عهد عتیق بود، بدنش خوردنی و خون او برای هر فرد مسیحی نشانه است.
پس او که همان کلام خدا است و همة جهان حسب کلام او آفریده شده، متکلّم گردید و در شب چهاردهم ماه نیسان یک نان فطیر را برداشت و گفت این است بدن من: «26و چون ایشان غذا میخوردند، عیسی نان را گرفته، برکت داد و پاره کرده، به شاگردان داد و گفت، بگیرید و بخورید، این است بدن من» ( متّی 26 : 26 ). او آن برّة حقیقی بود که باید خورده میشد، لذا او در عهد جدید نان فطیر را به عنوان نمادی از بدن خود در شام آخر، جایگزین گوشت برّة پسح در عهد عتیق نمود.
او به عوض خون خود که میبایست بر روی تمام مسیحیان، تا انتهای زمان قرار گیرد، یک پیالة شراب را برداشت و با کلام خود آن را به عنوان نشانة خون خود داد تا هر که از آن بنوشد، این نشانه را تا ابد با خود داشته باشد: «27و پیاله را گرفته، شکر نمود و بدیشان داده، گفت، همة شما از این بنوشید،28زیرا که این است خون من در عهد جدید که در راه بسیاری به جهت آمرزش گناهان ریخته میشود» ( متّی 26 : 27 - 28 ).
خداوند در عهد عتیق یک برّة یک سالة نرینه را به نشان و نماد وجود خود به قوم اسرائیل داد تا در چهاردهم ماه نیسان بخوردند، تا هر کسی که حسب کلام او این کار را بکند، نشانة او بر آن شخص قرار گیرد و با خون و بدن مسیح متّحد گردد.
و در عهد جدید یک نان فطیر و یک پیالة شراب را به نشان و نماد وجود خود به کلیسا داد تا در چهاردهم ماه نیسان خورده شود، تا هر کسی که حسب کلام او این کار را بکند، نشانة او بر آن شخص قرار گیرد و با خون و بدن مسیح متّحد گردد.
این گونه بود که وقایع چهاردهم و پانزدهم ماه نیسان در موعد پسحِ عهد عتیق و شام آخر خداوند در عهد جدید، همسان و برابر گردید و کلام محقق شد. آمین.
نظرات
ارسال یک نظر