وقایع شام آخر
شــام آخــر
بخش دوّم
وقایع شام آخر خداوند
وقایع شام آخر خداوند:
در آخرین موعد پسح، که خداوند عیسی مسیح با شاگردانش بود، چند اتّفاق ورای مراسم رایج در هنگام پسح افتاد. در آن شب علاوه بر انجام فریضة پسح، چون آخرین شب خداوند قبل از مصلوب شدنش بود، او سه کار انجام داد و از شاگردانش خواست تا آنان نیز بعد از آن، به همان گونه به عمل آورند، که با نام شام آخر خداوند یاد میشود.
علاوه بر سه کاری که خداوند به یادگار برجای گذاشت، چند نکتة تعلیمی را نیز آشکار نمود که ابتدا نگاهی به این تعالیم میاندازیم، و سپس به سه عملی که میبایست در شام آخر خداوند اجرا گردد، میپردازیم.
در خصوص آن چه خداوند کرده، مانند پاره کردن نان و گرداندن پیالة شراب، سه انجیل نگار، متّی و مرقس و لوقا به آن اشاره کردهاند، امّا در خصوص شستن پاها فقط یوحنّا در انجیل خود به آن اشاره کرده است. در ادامه با نگاه به هر چهار انجیل به طور هم زمان، به موارد مهم آن شب میپردازیم.
آشکارسازی:
مرقس در خصوص آن شب میگوید که: «17شامگاهان با آن دوازده آمد.18و چون نشسته غذا میخوردند، عیسی گفت: هر آینه به شما میگویم که، یکی از شما که با من غذا میخورد، مرا تسلیم خواهد کرد.19ایشان غمگین گشته، یک یک گفتن گرفتند که آیا من آنم و دیگری که آیا من هستم.20او در جواب ایشان گفت: یکی از دوازده که با من دست در قاب فرو برد!21به درستی که پسر انسان به طوری که دربارة او مکتوب است، رحلت میکند. لیکن وای بر آن کسی که پسر انسان به واسطة او تسلیم شود. او را بهتر میبود که تولّد نیافتی.» ( مرقس 14 : 17 - 21 ).
این یک نبوّت از عهد عتیق بود که خداوند علاوه بر آگاهی از آن، از افکار دل شخصی که در آن مکان و در میان دوازده شاگردش نشسته بود، خبر داشت که کدام یک از آنان میباشد، امّا با وجود اعلام خائن، نام او را نمیگوید، بلکه برای نشان دادن او نشانهای میگذارد. لوقا در خصوص آن نشانهگذاری چنین میگوید: «21لیکن اینک، دست آن کسی که مرا تسلیم میکند با من در سفره است.22زیرا که پسر انسان بر حسب آن چه مقدّر است، میرود لیکن وای بر آن کسی که او را تسلیم کند» ( لوقا 22 : 21 - 22 ). این سخن نشان میدهد که آن اتّفاق میبایست میافتاد، پس خداوند آن شخص را معرّفی نمیکند تا کار خودش را به انجام رساند، امّا به طور واضح افکار دل آن شخص و طرح خیانت او را آشکار میکند.
این یک فکر پلید از یک شریر بود که آشکار شد، امّا آیا فقط همین یک مورد آشکارسازی بوده؟ خیر! باز هم ادامه داشت. لوقا در خصوص پیشگویی خداوند نسبت به انکار نمودن پطرس اشاره میکند: «31پس خداوند گفت: ای شمعون، ای شمعون، اینک، شیطان خواست شما را چون گندم غربال کند،32لیکن من برای تو دعا کردم تا ایمانت تلف نشود؛ و هنگامی که تو بازگشت کنی برادران خود را استوار نما.33به وی گفت: ای خداوند حاضرم که با تو بروم حتّی در زندان و در موت.34گفت: تو را میگویم ای پطرس، امروز خروس بانگ نزده باشد که سه مرتبه انکار خواهی کرد که مرا نمیشناسی» ( لوقا 22 : 31 - 34 ).
و این گونه نیز واقع شد و پطرس سه مرتبه آشنایی خود با خداوند عیسی مسیح را منکر میشود و حتّی او را لعن میکند. امّا میدانیم که بعد از این اتّفاقات، توبه و بازگشت میکند و خداوند کلیسا و کلیدهای ملکوت آسمان را به او میسپارد و او وظیفة شبانی و تربیت و تعلیم کلیسا را به عهده میگیرد، پس چه لزومی داشت که خداوند این را در آن جمع اعلام کند؟ اندکی دیگر صبر کنید.
آشکارسازی افکار و اعمال فقط به این دو مورد بسنده نشد، بلکه خدا پرده از افکار همگان بر میدارد. لوقا میگوید: «24و در میان ایشان نزاعی نیز افتاد که کدام یک از ایشان بزرگتر میباشد» ( لوقا 22 : 24 ). درست در نزد سرور خود عیسی مسیح، به ناگه همگان افکار دل خود را بیرون میریزند و با یک دیگر بر سر بزرگتری مجادله میکنند. گویی به چیز وحشتناکی که آن لحظه شنیده بودند دیگر فکر نمیکردند و ذهنشان کلاً منحرف شده بود، و حال نوبت بیرون زدن افکار یکایک آنان بوده. چه کسی بزرگتر است! دقّت کردید؟ این اصلاً موضوع صحبت آن شب نبود! این تنها در فکر هر کدامشان بود. و هنگام شام چه شد؟ افکار همه بیرون ریخت.
امروزه نیز شاید در لحظة شام همه چیز بیرون نزند، امّا قطعاً طولی نمیکشد که اسرار برملا خواهد شد، مانند نیّت یهودا اسخریوطی که میخواست مسیح را بفروشد، او در جمع سخن نگفت و کاری نکرد که این قصد او برملا شود، امّا چند ساعت بعد وقتی از میان آنان خارج شد مقصودش را عملی کرد.
شایستگی در شام خداوند:
یکی از درسهایی که شام آخر خداوند به ما میدهد این است که هر کسی به ناشایستگی بر سر سفرة شام آخر یا همان پسح خداوند بنشیند، افکار او به زودی آشکار و برملا خواهد شد. نمیبایست کسی به ناشایستگی بر سر سفرة شام خداوند بنشیند. شام خداوند زمان آشکارسازی حقیقت است.
به هنگام خوردن شام خداوند که نمادی از بدن و خون مسیح است میبایست شخص در طهارت و پاکی روح و فکر قرار داشته باشد. بدن مسیح مقدّس است و هر گونه ناپاکی را محو میسازد. او با گناه و ناپاکی رفاقت ندارد.
پولس رسول در این خصوص هشدار میدهد: «26زیرا هرگاه این نان را بخورید و این پیاله را بنوشید، موت خداوند را ظاهر مینمایید تا هنگامی که بازآید.27پس هر که به طور ناشایسته نان را بخورد و پیالة خداوند را بنوشد، مجرم بدن و خون خداوند خواهد بود.28امّا هر شخص خود را امتحان کند و بدین طرز از آن نان بخورد و از آن پیاله بنوشد.29زیرا هر که میخورد و مینوشد، فتوای خود را میخورد و مینوشد اگر بدن خداوند را تمیز نمیکند.30از این سبب بسیاری از شما ضعیف و مریضاند و بسیاری خوابیدهاند» ( اوّل قرنتیان 11 : 26 - 30 ).
یهودای اسخریوطی در فکر فروختن خداوند بود و چون با این فکر از شام خداوند خورد فوراً شیطان به او داخل شد و فکر خود را به انجام رسانید. یوحنّا در خصوص نفوذ شیطان در یهودا، مینویسد: «26عیسی جواب داد: آن است که من لقمه را فرو برده، بدو میدهم. پس لقمه را فرو برده، به یهودای اسخریوطی پسر شمعون داد.27بعد از لقمه، شیطان در او داخل گشت. آنگاه عیسی وی را گفت: آن چه میکنی، به زودی بکن.28امّا این سخن را احدی از مجلسیان نفهمید که برای چه بدو گفت.29زیرا که بعضی گمان بردند که چون خریطه نزد یهودا بود، عیسی وی را فرمود تا مایحتاج عید را بخرد یا آن که چیزی به فقرا بدهد» ( یوحنّا 13 : 26 - 29 ).
خود من نیز هر ساله در شام خداوند که در کلیسا حضور داشتم، شاهد سقوط و افتادن بسیاری از ایمان و خروج از کلیسا بودم. همة آنان با افکار و اعمالی ناشایست در شام خداوند حاضر میشدند و گویی برای یک شامِ مهمانی، گرد هم جمع میشدند؛ امّا دقیقاً پس از مدّتی کوتاه، عفونت افکار آنان که با کلیسای خداوند نمیتوانست سازگاری یابد بیرون میزد و با فضاحت از کلیسای خداوند خارج میشدند و حتّی بعداً سعی در لطمه زدن به کلیسا مینمودند. دقیقاً مانند یهودای اسخریوطی.
خداوند میدانست که میبایست تسلیم و کشته گردد و از این جهت در معرّفی عامل خود دست نگه داشت، ولی در خصوص یهودا اسخریوطی یک وای وحشتناک فرمود: «21به درستی که پسر انسان به طوری که دربارة او مکتوب است، رحلت میکند. لیکن وای بر آن کسی که پسر انسان به واسطة او تسلیم شود. او را بهتر میبود که تولّد نیافتی» ( مرقس 14 : 21 ).
برخی میگویند پطرس که گناه او بزرگتر بود چون هم خداوند را سه مرتبه انکار کرد و هم دشنام داد. حقیقت امر این است که کار پطرس با توبه قابل بخشش بود. چرا؟ به یاد داشته باشید که هنوز مسیح مصلوب نشده و روحالقدس افاضه نگردیده بود تا به خاطر انکار، شخص دوباره به سیطرة شیطان درآید، هنوز نجاتِ از گناه محقّق نشده بود؛ پس هر کسی مسیح خداوند را میتوانست داشته باشد تا به موقع از فیض خداوند بهرهمند شود.
امّا یهودا اسخریوطی چه کرد؟ او منجی خود را که شناخته بود، به بهای سی سکّة نقره به شیطان فروخت. او وارد یک معاملة شیطانی شد. او با فروختن تنها راه نجات خود، روح خود را نیز به شیطان سپرد. بعد چه شد؟ وقتی از این کار خود پشیمان شد، دیگر شیطان به او مجال نداد چون او خود را به شیطان تقدیم کرده بود و شیطان نیز در وقت لزوم جان او را گرفت. از این جهت خداوند در حق او فرمود: «وای بر آن کسی که پسر انسان به واسطة او تسلیم شود. او را بهتر میبود که تولّد نیافتی.»
میدانید؟ همان گونه که یک شریر در جمعی مقدّس نمیتواند عرض اندام کند، و شرارت او برای وقتی که از آن جمع خارج شده، میباشد؛ همچنین اگر در جمعِ گروهی کاذب که در ناشایستگی و بیحرمتی، مراسم شام آخر خداوند را برگزار میکنند، حاضر باشد، هرگز بر ضد آن جمع کاری نمیکند و چیزی برملا نمیشود؛ میدانید چرا؟
در جایی که بدن خداوند را تمیز نمیدهند و بیحرمت میسازند، روحالقدس نیست تا شرارت را ملتهب کند. این اتّفاقِ بسیار تلخی است برای کسانی که با برگزاری ناشایستِ شام خداوند، و متعاقب آن، برملا نشدن افکار و اعمالشان، میپندارند که در سلامت ایمانی و رفتاری به سر میبرند. آن هم در زمانهای که روز شریر و تمام جهان در گناه خوابیده است. در این روز شریر، همیشه نبود طوفان در کلیسا را میبایست دلیلی بر استیلای شیطان دانست.
ناشایستگی در خوردن شام خداوند کمی گستردهتر از آن چه گفته شده میباشد. برخی از ناشایستگیها مربوط به چگونگی انجام دادن یکایک این مراسم است، امّا از آن جایی که هنوز در خصوص آن موارد صحبت نشده، حقایق مربوط به آنها را میگذاریم کمی جلوتر، وقتی که در خصوص هر یک از آن موارد ناگفته، صحبت خواهیم نمود.
خوردن شام کامل:
کمتر جایی دیده شده که شام آخر را به درستی و به همان شکلی که باید باشد برگزار کنند. ظاهراً اکثریّت کلیساها فراموش کردهاند که شام آخر پیوسته به پسح خداوند است و رسم بر خوردن شام میباشد. خود مسیح هیچ موعد پسح را بدون شام نگذراند حتّی در شام آخر.
تمام انجیل نگاران به موضوع خوردن شام واقعی اشاره کردند نه تنها یک عمل نمادین. متّی میگوید: «و چون ایشان غذا میخوردند، ...»؛ مرقس میگوید: «شامگاهان با آن دوازده آمد. و چون نشسته غذا میخوردند، ...»؛ لوقا میگوید: «و همچنین بعد از شام پیاله را گرفت و گفت، ...»؛ و یوحنّا میگوید: «از شام برخاست و جامة خود را بیرون کرد و دستمالی گرفته، به کمر بست. ...»؛ هر چهار انجیل نگار به خوردن مفصّل شام اشاره دارند.
به هنگام شام آخر خداوند، حتماً میبایست بساط شام مفصّل فراهم باشد. هر چند امروزه میدانیم که آن برّه پسح نمادی از خداوند عیسی مسیح بود، و خداوند در شام آخر چه کرد؟ او نان فطیر را به عنوان نمادی از بدن خود پاره کرد و به حاضرین داد تا بخورند و گفت: «26و چون ایشان غذا میخوردند، عیسی نان را گرفته، برکت داد و پاره کرده، به شاگردان داد و گفت: بگیرید و بخورید، این است بدن من.» و پس از آن یک پیالة شراب را در بین حاضرین چرخاند و گفت: «27و پیاله را گرفته، شکر نمود و بدیشان داده، گفت: همة شما از این بنوشید،» و به این گونه یک جا به جایی در عهد جدید صورت گرفت: «28زیرا که این است خون من در عهد جدید که در راه بسیاری به جهت آمرزش گناهان ریخته میشود.» ( متّی 26 : 26 - 28 ). امّا این بخشی از شام آخر خداوند بود که جایگزین برّة قربانی عهد عتیق شد، ولی سایر متعلّقات شام، پس از آن برجای خود برقرار بود.
اسم این سنّت خداوند بر روی خودش است،"شام"یعنی یک وعدة غذایی، که میبایست به هنگام شب خورده شود، نه در صبح یا ظهر و یا در عصر، بلکه فقط در شب. باید همان گونه که از زمان موسی بوده و خود خداوند نیز به همان گونه حرمت میگذاشت به انجام برسد. فقط خداوند سه مورد را به این سنّت افزود و جایگزین کرد. لذا هرگاه شام آخر را پاس میدارید، میبایست دقیقاً همان گونه که خداوند عیسی مسیح برای ما نمونه گذاشت، حرمت بدارید.
مکان خوردن شام خداوند:
در عهد عتیق برّة پسح را هر شخصی با اهل خانه و در خانة خود میخورد، و نهایتاً اگر تعدادشان برای برّه کم بود، با همسایگان خود در خانه میخورد. «3تمامی جماعت اسرائیل را خطاب کرده، گویید که در دهم این ماه هر یکی از ایشان برّهای به حسب خانههای پدران خود بگیرند، یعنی برای هر خانه یک برّهّ.4و اگر اهل خانه برای برّه کم باشند، آنگاه او و همسایهاش که مجاور خانۀ او باشد آن را به حسب شمارۀ نفوس بگیرند، یعنی هر کس موافق خوراکش برّه را حساب کند» ( خروج 12 : 3 - 4 ).
این فریضه برای هر خانه بود. در شام آخر، خداوند آن را با شاگردانش در بالاخانة یک مهمانسرا گذراند: «11و به صاحب خانه گویید، استاد تو را میگوید مهمانخانه کجا است تا در آن پِسَح را با شاگردان خود بخورم.12او بالاخانهای بزرگ و مفروش به شما نشان خواهد داد؛ در آن جا مهیّا سازید.13پس رفته چنان که به ایشان گفته بود یافتند و پِسَح را آماده کردند» ( لوقا 22 : 11 - 13 ).
کلاً چه پسح خداوند در عهد عتیق و چه شام خداوند، در خانهای که سقف پوشیده و دروازهای ورودی داشت گذرانده میشد. دلیل آن را میدانیم زیرا در عهد عتیق میبایست خون برّه بر سر در و دو قائمة ورودی خانه مالیده میشد تا فرشتة مرگ نتواند وارد خانه گردد. در انعقاد شام آخر در عهد جدید، با این که مسیح آن را در خانة خود یا هیچ یک از شاگردانش نگذراند، امّا با جمعی از شاگردانش در بالاخانهای که دروازة ورودی داشته گذراند. این به ما میآموزد که شام آخر نیز مانند پسح خداوند میبایست در خانه یا فضایی سربسته که درب وروری دارد، گذرانده بشود نه در فضای آزاد.
نکتة دیگر این که مسیح با شاگردانش آن را گذراند زیرا از پیش، آنان را برادر خود خوانده بود، یعنی با اهل خانة روحانی خود، که زیر سایة پدر آسمانی، همسایه و از یک خانه محسوب میشدند.
در کل، کتاب به ما میآموزد که شام آخر خداوند را، یا اهل هر خانه و ایمانداران میتوانند در خانههای خود بگذرانند و یا در ساختمانی دیگر مانند کلیسا. محصور بودن مکان به این دلیل است که بیگانه در آن تردد نکند، از آن روی که شام پسح خداوند برای برگزیدگانِ ایماندار است. لذا آن چه مسلّم است چون شام خداوند گذرانده میشود، به هیچ وجه در آن جمع و مکان شخصی بیایمان، و یا کسی که به هر دلیلی نمیخواهد یا نمیتواند شام آخر خداوند را بخورد، حضور نداشته باشد.
زمان خوردن شام خداوند:
آیا در هر زمانی میتوان به یاد خداوند، شام آخر را به جا آورد؟ برخی با استناد به باب دوّم از کتاب اعمال رسولان تعلیم میدهند که حتّی هر روزه میتوان شام آخر خداوند را به جا آورد. چون کتاب میگوید: «46و هر روزه در هیکل به یک دل پیوسته میبودند و در خانهها نان را پاره میکردند و خوراک را به خوشی و ساده دلی میخوردند» ( اعمال 2 : 46 ).
این قطعاً یک برداشت اشتباه و ناشیانه است. اوّلاً هیچ اشارة مستقیمی به خوردن نان به نیّت شام خداوند نشده. دوّماً آیه فقط به پاره کردن نان اشاره دارد، و اگر آن را به منظور تقسیم کردن نان فطیر در شام خداوند بدانیم، چرا هیچ سخنی از شستن پاها و نوشیدن شراب نیامده که دو رکن اصلی دیگر در شام خداوند است؟ سوّماً خود خداوند عیسی مسیح، شام آخر را که پیوسته در موعد پسح بوده در موقع مقرّر آن به جا میآورده.
پس این پاره کردن نان در اعمال رسولان باب 2 چیست؟ از دیرباز نان نمادی از قوت روزانه بوده و شامل تمام سبد خوراکی خانوار میشده. امروزه نیز وقتی میخواهند بگویند فلانی خرجکش خانه است، به او میگویند نانآور خانه است. نان در اصطلاح نماد کل سبد خانوار است. در این آیه نیز از نان به عنوان قوت روزانه اشاره شده، امّا به طور خاص میخواهد بیاموزد که ایمانداران به مسیح پس از آن، این خوراک را در یک همدلی و محبّتی و به مساواتی که از خداوند یافته بودند، در کنار یک دیگر میخوردند. حال چرا لوقا در کتاب خود به این اشاره کرد؟ زیرا تا پیش از آن در فرهنگ یهودیان زنان فاقد جایگاه و ارزش اجتماعی و حتّی در خانههایشان بودند. یهودیان زنان را با رکیکترین تمثیلها مورد اهانت و تمسخر قرار میدادند و با آمدن مسیح بود که تازه او به زنان شخصیّت و جایگاه محترمی بخشید.
این آیه به یک فضای روحانی پر از محبّت حکایت دارد، نه به شام خداوند. از سویی دیگر اگر بپذیرید که به معنی شام خداوند است، آیا آنگاه بیشتر به بزم میگساری هر روزه در خانهها شبیه نخواهد شد؟ یعنی مسیحیان هر روزه شراب میخوردند؟ از سویی دیگر، کی پسح خداوند که یک فریضة ابدی بود و هر ساله در وقتی مقرّر در قوم اجرا میشده، در مسیحیّت تبدیل به یک امر روزانه گردید که دیگر هیچ نشانی از آن در کتاب مقدّس نمیبینیم؟
شام خداوند میبایست هر ساله و فقط در شب چهاردهم از ماه نیسان، یعنی دقیقاً در شبی که خداوند عیسی مسیح با شاگردانش آن را به یادگار گذاشت، خورده شود؛ در این صورت است که به یادگار ماندن، معنی مییابد. اجرای روزانة آن با هر نیّت و بهانهای دقیقاً به این منزله است که گویی یک شخص هر روزِ سال را جشن تولّد گرفته و یا هر روز را روز ازدواج خود اعلام کند!
نظرات
ارسال یک نظر