یهوشع، رئیس کهنه
یهوشع، رئیس کهنه
«9امّا میکائیل، رئیس ملائکه، چون دربارة جسد موسی با ابلیس منازعه میکرد، جرأت ننمود که حکم افترا بر او بزند بلکه گفت: خداوند تو را توبیخ فرماید» (یهودا 1 : 9).
تا کنون هر کسی را که دیدم در خصوص این آیه تعلیم داده، برای ارائة استنادِ یهودا به منازعه بین میکائیل با ابلیس، به کتاب زکریّا باب 3 اشاره و ارجاع داده است. یقیناً در صحّت گفتة یهودا، جای شکی نیست امّا برای تأیید گفتة او، استناد به کتاب زکریّا باب 3 قطعاً اشتباه است. رؤیای مکتوب در زکریّا باب 3 کاملاً به موضوع دیگری میپردازد و اسرار دیگری را بیان میدارد نه منازعة میکائیل با ابلیس بر سر جسد موسی.
در این نوشتار قصد داریم تا به رؤیای زکریّا در خصوص یهوشع، رئیس کهنه بپردازیم، که گویی اکثر غریب به اتّفاق در خصوص آن دچار اشتباه گردیدهاند.
«1و یهُوشَعْ رئیس کهنه را به من نشان داد که به حضور فرشتة خداوند ایستاده بود و شیطان به دست راست وی ایستاده، تا با او مخاصمه نماید.2و خداوند به شیطان گفت: ای شیطان خداوند تو را نهیب نماید! خداوند که اورشلیم را برگزیده است تو را نهیب نماید. آیا این نیم سوزی نیست که از میان آتش ربوده شده است؟3و یهُوشعْ به لباس پلید ملبّس بود و به حضور فرشته ایستاده بود.4و آنانی را که به حضور وی ایستاده بودند خطاب کرده، گفت: لباس پلید را از برش بیرون کنید. و او را گفت: ببین عصیانت را از تو بیرون کردم و لباس فاخر به تو پوشانیدم.
5و من گفتم که عمامة طاهر بر سرش بگذارند. پس عمامة طاهر بر سرش گذاردند و او را به لباس پوشانیدند و فرشتة خداوند ایستاده بود.6و فرشتة خداوند یهُوشَعْ را اعلام نموده، گفت،7یهوه صوااُت چنین میفرماید: اگر به طریقهای من سلوک نمایی و ودیعت مرا نگاه داری تو نیز خانة مرا داوری خواهی نمود و صحنهای مرا محافظت خواهی کرد و تو را در میان آنانی که نزد من میایستند بار خواهم داد.
8پس ای یهُوشَعْ رئیس کَهَنه بشنو تو و رفقایت که به حضور تو مینشینند، زیرا که ایشان مردان علامت هستند. بشنوید، زیرا که اینک من بنده خود شاخه را خواهم آورد.9و همانا آن سنگی که به حضور یهُوشَع میگذارم، بر یک سنگ هفت چشم میباشد. اینک یهوه صوااُت میگوید که من نقش آن را رقم خواهم کرد و عصیان این زمین را در یک روز رفع خواهم نمود.10و یهوه صوااُت میگوید که هر کدام از شما همسایۀ خود را زیر مَوْ و زیر انجیر خویش دعوت خواهید نمود» ( زکریّا 3 : 1 - 10 ).
به آیة 1 دقّت کنید! «یهُوشَعْ رئیس کهنه»؛ این یهوشع، رئیس کهنه است، او کاهن خدای تعالی است، نه رئیس فرشتگان آسمان. رئیس فرشتگان آسمان، میکائیل است. یهوشع شخصی به غیر از میکائیل است. خود یهودا اعلام میدارد که «میکائیل، رئیس ملائکه» است. در رؤیای دانیال جبرائیل اعلام میکند که میکائیل یکی از رؤسای اوّلین است: «13امّا رئیس مملکت فارس بیست و یک روز با من مقاومت نمود و میکائیل که یکی از رؤسای اوّلین است به اعانت من آمد و من در آن جا نزد پادشاهان فارس ماندم» ( دانیال 10 : 13 ). در رده بندی نظامی، رئیس اوّل یعنی بالاترین مقام نظامی پس از فرماندة کل قوا ( خدا ) است. میکائیل یکی از این رؤسای اوّلین است.
او نمیتواند در عین حال رئیس کهنه نیز باشد، این با طریق خدا مغایرت دارد. خداوند وقتی قوم اسرائیل را از مصر بیرون آورد، یک سبطِ اسرائیل ( لاویان ) را جدا ساخت و به آنها خدمت کهانتی داد، و هارون برادر موسی را رئیس کاهنان نمود. لاویان میبایست در خدمت مذبح میبودند و از هر کار دیگری معاف بودند.
«24این است قانون لاویان که از بیست و پنج ساله و بالاتر داخل شوند تا در کار خیمۀ اجتماع مشغول خدمت بشوند.25و از پنجاه ساله از کار خدمت باز ایستند، و بعد از آن خدمت نکنند.26لیکن با برادران خود در خیمۀ اجتماع به نگاهبانی نمودن مشغول شوند و خدمتی دیگر نکنند. بدین طور با لاویان دربارۀ ودیعت ایشان عمل نما» ( اعداد 8 : 24 - 26 ).
رئیس ملائکه، نمیتواند رئیس کهنه نیز باشد. یک فرماندة نظامی اجازة پوشیدن رخت کهانت را ندارد؛ همان طور که موسی نیز این اجازه را نیافت و ریاست کاهنان به برادرش هارون رسید.
امّا با تمام این تفاصیل یک نکتة بسیار مهم دیگر نیز قابل توجّه میباشد! هیچگاه در کتاب مقدّس دیده نشده که فرشتهای عنوان ریاست کهنه و یا حتّی عضوی از کهنه، در زمین باشد. آسمان و فرشتگان حکایت خودش را دارد و زمین و انسان حکایت دیگری. رئیس کهنة زمینی حتماً میبایست انسان باشد چنان که نویسندة رسالة عبرانیان شهادت میدهد: «1زیرا که هر رئیس کَهَنه از میان آدمیان گرفته شده، برای آدمیان مقرّر میشود در امور الهی تا هدایا و قربانیها برای گناهان بگذراند» ( عبرانیان 5 : 1 ).
گناه در زمین شد و فدیة گناهان در زمین داده شد و نجات برای نسل آدم است لذا کهانت و رئیس کهنه تنها در ارتباط با نسل آدم برقرار است. امّا یهودا در ارتباط با فرشتگانی که گناه ورزیدند و جایگاه خود را در آسمان حفظ نکردند و سقوط کردند، میفرماید: «6و فرشتگانی را که ریاست خود را حفظ نکردند بلکه مسکن حقیقی خود را ترک نمودند، در زنجیرهای ابدی در تحت ظلمت به جهت قصاص یومِ عظیم نگاه داشته است» ( یهودا 1 : 6 ). برای فرشتگان فدیه دهندة گناهی نیست، آنان برای هلاکت مقرّر شدهاند، لذا برای آنان کهانت و رئیس کهنهای هرگز نبوده.
برگردیم به رؤیای زکریّا. این یهوشع رئیس کهنه، میکائیل و یا هیچ فرشتة دیگری نیست، او یک شخص در کالبد انسانی است، لذا کل این رؤیا هیچ ربطی به نزاع میکائیل با ابلیس بر سر جسد موسی ندارد. حال این یهوشع، رئیس کهنه کیست؟
در این رؤیا یهوشع، رئیس کهنه در حضور فرشتة خداوند ایستاده و شیطان در کنار دست او با او در حال منازعه است: «1و یهُوشَعْ رئیس کهنه را به من نشان داد که به حضور فرشتة خداوند ایستاده بود و شیطان به دست راست وی ایستاده، تا با او مخاصمه نماید.» در این آیه آسمان و زمین را پیوسته میبینیم، یعنی فرشتة خداوند و ابلیس که فرشته و آسمانی هستند با یهوشع که رئیس کهنه و انسان است با هم دیده میشوند، پس نتیجه گرفته میشود که این یهوشع جایگاه کهانتش در آسمان است. او متوسّط بین آسمان و زمین است. او وظیفة کهانتی خود را در خیمة آسمان ادا میکند، نه مانند یک کاهن در خیمة زمینی.
در آسمان فقط یک کاهن اعظم داریم که کار گذراندن فدیه را به عهده دارد، او از ازل بوده و تا به ابد خواهد بود. او کسی است که به خون خودش فدیة ابدی را به مکان اقدس آسمان گذرانده است: «11لیکن مسیح چون ظاهر شد تا رئیس کهنة نعمتهای آینده باشد، به خیمة بزرگتر و کاملتر و ناساخته شده به دست، یعنی که از این خلقت نیست،12و نه به خون بزها و گوسالهها، بلکه به خون خود، یک مرتبه فقط به مکان اقدس داخل شد و فدیة ابدی را یافت» ( عبرانیان 9 : 11 - 12 ).
پس چرا او ( رئیس کهنه ) با نام یهوشع معرّفی شده؟ عیسی ( به عبری یَشُوعا )؛ در گویش عبری او را یشوع، یسوع، یوشع، یهوشوع و یهوشع نیز میخوانند. این نام حقیقی او است، نامی به دور از هر ایهامی. در کمال تعجّب! در این رؤیا وقتی به نقش کهانتی خداوند عیسی مسیح اشاره دارد او را با نام حقیقیاش که در آینده مشهور خواهد شد معرّفی میکند.
این یهوشع، رئیس کهنه، خود خداوند عیسی مسیح است که در این رؤیا به او از زاویة جایگاه کهانتیاش در آسمان نگاه شده. اشتباه نکنید! او در این رؤیا رئیس کهنة آسمانی است. رؤیا به نقش و جایگاه و عملکرد خداوند عیسی مسیح به عنوان تنها کاهن اعظم خدای تعالی نگاه میکند. با دقّت در آیات بعدی این مهم بیشتر آشکار میشود.
حال در آیة 1 شاهد مخاصمة ابلیس با یهوشع هستیم. او ( ابلیس ) از ابتدا و همیشه با یهوشع ( عیسی ) سر نزاع داشت. او ( ابلیس ) در آسمان بر علیة خداوند کودتا نمود، ولی شکست خورد و سقوط کرد. او همان درخت معرفت نیک و بد که ثمرهاش مرگ است، در باغ عدن بر ضد درخت حیات ( عیسی ) که حیات بخش بود منازعه داشت.
او ( ابلیس ) در نماد قائن، پسرِ نامشروع، با عیسی در نماد هابیل، پسرِ مشروع نزاع داشت. او در تمام طول تاریخ بشری، همیشه با عیسی در حال تضاد و نزاع بود و در انتها نیز همه چیز با نزاع و مجادلة او به پایان میرسد. این رؤیا به زکریّا از این مهم خبر میدهد.
به آیة 2 دقّت کنید، چه قدر در این آیات مسیح آشکارا معرّفی میگردد! «2و خداوند به شیطان گفت: ای شیطان خداوند تو را نهیب نماید! خداوند که اورشلیم را برگزیده است تو را نهیب نماید. ...» از آیة 1 سه فرد دیده میشود: یهوشع، رئیس کهنه ( عیسی در نقش کاهن خدای تعالی )، فرشتة خداوند ( خدا به شکل فرشته - فرشتة خداوند ) و ابلیس ( مدّعی )، پس تمام مکالمات حول محور این سه تن است.
حال خداوندی که به شیطان گفت: «ای شیطان خداوند تو را نهیب نماید!» نمیتواند فرشتة خداوند که آن جا حضور دارد باشد، چون خداوندِ نهیب دهنده ( خدا )، همان فرشتة خداوند است که همیشه در عهد عتیق دیده شده. پس این متکلّم به نام خداوند، همانی است که وقتی وارد اورشلیم شد جماعت بسیاری برای استقبالش رفتند، فریاد میزدند: «38و میگفتند: مبارک باد آن پادشاهی که میآید به نام خداوند؛ سلامتی در آسمان و جلال در اعلی علیّین باد» ( لوقا 19 : 38 ). این خود یهوشع ( عیسی ) رئیس کهنه بود که ابلیس را مخاطب قرار داد.
میبینیم که در ادامة آیة 1 یهوشع با عنوان خداوند نیز معرّفی شده. چرا؟ چون یهوشع علاوه بر سِمَتِ کهانتی، خداوند نیز بود؛ یا به عبارت صحیحتر این خود یهوشع ( خداوند عیسی مسیح ) است که متوسّط بین انسان و خدا و فدیه دهندة گناهان بشر به عنوان تنها کاهن خدای تعالی در آسمان است. شاهدیم که در آیة 2 سریعاً رؤیا به ذات خداوندی یهوشع، رئیس کهنه نیز اشاره میکند. حال چرا خودش مستقیماً ابلیس را نهیب نداد؟! زیرا او در نقش رئیس کهنه ( در ارتباط با انسان ) برای خدمت کهانتی آن جا ایستاده است، و نهیب تنها در حیطة جایگاه خداوندی است. مسیح وقتی بر روی زمین به عنوان خداوند بود، ابلیس و شریران را نهیب میداد، امّا در این رؤیا او در نقش رئیس کهنه ایستاده است. این نیز گواهی دیگر است که یهوشع، رئیس کهنه خود خداوند عیسی مسیح است، نه میکائیل.
به ادامة آیه توجّه کنید: «آیا این نیم سوزی نیست که از میان آتش ربوده شده است؟» این را یهوشع به ابلیس میگوید. کدام"نیم سوزی؟"نیم سوزی از سوختن میآید، یعنی در آتش قرار دادن و سوزاندن، نیم سوزی به معنی آن چه از مذبح زمینی برگرفته شده و به آسمان ربوده شده است. اساساً"سوختنی"به هدیه و قربانیای اطلاق میشود که بر روی مذبح برای خداوند گذرانده و مقبول میگردد، است.
حال این جا یک مذبح آسمانی است، نه آن مذبحی که بر زمین برقرار بود، در مذبح آسمانی فقط یک بار و برای همیشه فدیة آمرزش گناهان بشر به خون پسر یگانة خدا، برّة بیعیب خدا، خداوند عیسی مسیح گذرانده شد؛ یک واسط بین خدا و انسان، خداوندی به شباهت انسانی. پس این نیم سوز نه فرشتة خداوند میتواند باشد و نه ابلیسِ مدّعی که آن نیم سوز را از آنِ خود میدانسته. ابلیس خود را صاحب موت و عالم اموات میدانست و برای بردن جسد قربانی بیعیب خدا ( عیسی مسیح ) در آن جا مدّعی بود. چرا؟ چون مسیح برای گناهان بشر گناهکار شد و مصلوب گردید. هر گناهکاری متعلّق به ابلیس است و او مدّعی مال خود بود.
حال یهوشع به ابلیس میگوید: «آیا این نیم سوزی نیست که از میان آتش ربوده شده است؟» یعنی این یک نیم سوز است، این هلاک نشد و به عالم اموات سپرده نشده! این یک نیم سوز است!"این از میان آتش ربوده شده"این تنها قربانی پذیرفتة خدا است، این متعلّق به خدا است، پس خود خدا تو را نهیب ( دور باد ) دهد. اوه! این رؤیا واقعاً زیبا است! این نیم سوز در آن جا که بود؟ کس دیگری نیز در این رؤیا دیده و معرّفی نشده! فقط در آن جا یهوشع، رئیس کهنه که همان خداوند عیسی مسیح است، بوده که تمام نشانههای آن نیم سوز را دارد. بله، او داشت به خودش اشاره میکرد به عنوان نیم سوزی که از میان آتش ربوده شده است.
این نیز گواهی دیگر است که این رؤیا مربوط به نزاع کاهن خدای تعالی ( عیسی - یهوشع ) با ابلیس، بر سر جسد برّة بیعیب خدا، فدیة ابدی گناهان بشر ( خداوند عیسی مسیح ) است، نه نزاع میان میکائیل و ابلیس بر سر جسد موسی. آیات بعدی نیز پیوسته به این مهم اشاره دارد.
«3و یهُوشعْ به لباس پلید ملبّس بود و به حضور فرشته ایستاده بود.» پلید، به معنی چرکین و گناه آلود است. اگر او تنها یک رئیس کهنة آسمانی بود، نمیتوانست لباس ناپاک و گناه آلود بر تن میداشت! پس چرا لباس او گناه آلود بود؟ حال که شخصیّت یهوشع، رئیس کهنه کاملاً آشکار شد، میدانید که او همان برّة بیعیب خدا و فدیة ابدی گناهان بشر است که برای نجات جهان فرستاده شد. خداوند عیسی مسیح هم فدیة ابدی خدا برای آمرزش گناهان جهان بود و هم این که اینک به عنوان کاهن اعظم خدای تعالی در آسمان در حال فدیه دادن گناهان بشر است. او که گناهی نداشت به خاطر نجات جهان از اسارت شیطان و گناه، تمام گناهان ما را به خود گرفت و گناهکار شد، لذا هنگام فدیة گناهان ما بر روی صلیب، او نیز به غایت گناهکار شد. این زمانی است که رؤیا میگوید یهوشع به لباس پلید ملبّس بود.
«4و آنانی را که به حضور وی ایستاده بودند خطاب کرده، گفت: لباس پلید را از برش بیرون کنید. و او را گفت: ببین عصیانت را از تو بیرون کردم و لباس فاخر به تو پوشانیدم.» این دیگر فرشتة خداوند است که سخن میگوید. او ( یهوشع ) که برای گناهان جهان فدیه شد و تمام گناهان را بر خود گرفت و گناهکار شد، عمل او مورد پذیرش خدا قرار گرفت و از مذبح برگرفته شد، و همان گونه که از پیش اعلام شده بود جسد او در عالم اموات نماند و رستاخیز نمود و به آسمان ربوده شد: «10زیرا جانم را در عالم اموات ترک نخواهی کرد، و قدّوس خود را نخواهی گذاشت که فساد را بیند» ( مزامیر16 : 10 ).
سپس به او لباس فاخری پوشانده شد. لباس نو حکایت از خدمتی نو دارد. لباس فاخر در عهد عتیق بر تن کاهنان میشد، این لباس فاخر همان لباس کهانت آسمانی او است.
«5و من گفتم که عمامة طاهر بر سرش بگذارند. پس عمامة طاهر بر سرش گذاردند و او را به لباس پوشانیدند و فرشتة خداوند ایستاده بود.» عمامه یا همان دستارِ بر سر، معمولاً کسانی بر سر میگذارند که نسبت به قوم حکم شیخوخیّتی دارند و تصمیم گیرنده و حکم و فتوا صادر کننده هستند.
عمامة طاهر ( سفید ) که نماد بیگناهی و عدالت ابدی است که بر سر یهوشع گذاشته شد، گویای این میباشد که او تنها کسی است که عادل میباشد و میتواند به عنوان کاهن اعظم خدای تعالی بسیاری را عادل بگرداند. این نشان ویژة ریاست کهانتی او است، این فقط بر سر رئیس کهنة آسمانی گذاشته شده است. خوب به یاد دارم در کودکی وقتی با او ملاقات داشتم او را با همین عمامة سفید بر سر، و یک لباس بسیار زیبا و فاخر نورانی در پیش روی خود دیده بودم.
در آیة بعدی خدا این اختیار را به او عطا میکند و این را اعلام میدارد: «6و فرشتة خداوند یهُوشَعْ را اعلام نموده، گفت،7یهوه صوااُت چنین میفرماید: اگر به طریقهای من سلوک نمایی و ودیعت مرا نگاه داری تو نیز خانه مرا داوری خواهی نمود و صحنهای مرا محافظت خواهی کرد و تو را در میان آنانی که نزد من میایستند بار خواهم داد.» تنها کسی که در آسمان و زمین این اختیار به او داده شده فقط خداوندمان عیسی مسیح است: «35پدر پسر را محبّت مینماید و همه چیز را به دست او سپرده است.36آن که به پسر ایمان آورده باشد، حیات جاودانی دارد و آن که به پسر ایمان نیاورد حیات را نخواهد دید، بلکه غضب خدا بر او میماند» ( یوحنّا 3 : 35 - 36 ).
این کسانی که در حضور خدا میایستند، آنانی هستند که به مسیح ایمان میآورند و در او نشانده میشوند، لذا خدا اعلام میدارد که هر کسی که در او نشانده شود برای او ثمر خواهد آورد و میوه خواهد داد. خود مسیح نیز در زمانی که بر زمین بود این وعدة پدر را به شاگردان گوشزد کرده بود: «7اگر در من بمانید و کلام من در شما بماند، آن چه خواهید بطلبید که برای شما خواهد شد.8جلال پدر من آشکارا میشود به این که میوة بسیار بیاورید و شاگرد من بشوید» ( یوحنّا 15 : 7 - 8 ).
«8پس ای یهُوشَعْ رئیس کهنه بشنو تو و رفقایت که به حضور تو مینشینند، زیرا که ایشان مردان علامت هستند. بشنوید، زیرا که اینک من بندة خود شاخه را خواهم آورد.» یهوشع و رفقایش، این رفقا پیروان مسیح هستند که با او بر تخت او مینشینند خود خداوند عیسی مسیح این را آشکار نمود: «15دیگر شما را بنده نمیخوانم زیرا که بنده آن چه آقایش میکند نمیداند؛ لیکن شما را دوست خواندهام زیرا که هر چه از پدر شنیدهام به شما بیان کردم» ( یوحنّا 15 : 15 ). اوه! این زیبا است! «... زیرا که هر چه از پدر شنیدهام به شما بیان کردم.» مسیح دارد به رؤیای زکریّا در باب 3 اشاره میکند. خدا در این جا این سخن را به یهوشع گفته بود، رفقایت ( دوستانت! ) و مسیح بر همین استناد پیروانش را دوستان میخواند.
و باز بر حسب همین کلام خدا است، که مسیح در خطاب به پیروانش وعده داده که با او بر تخت او خواهند نشست: «21آن که غالب آید، این را به وی خواهم داد که بر تخت من با من بنشیند، چنان که من غلبه یافتم و با پدر خود بر تخت او نشستم» ( مکاشفه 3 : 21 ).
در ادامه میفرماید که: «ایشان مردان علامت هستند.» دوستان مسیح همه بر خود نشان و علامتی دارند، آنان همه بر پیشانی خود مهری دارند. خداوند تمام پیروان او را از جهان علامتگذاری و مهر کرده است. آنان به مردان علامت مشهور هستند! این یعنی چه؟ این به آن معنی است که تا پیش از او کسی جزو مردان علامت نبوده و پس از او نیز هر که در او نشانده نشود نیست.
همة پیروان مسیح به روحالقدس مهر شدهاند. این نشان خداوند برای شاگردان مسیح است، روحالقدس تنها برای پیروان مسیح افاضه شده و همة مسیحیان میبایست بدان مهر شوند، چنان که پولس رسول میفرماید: «20زیرا چندان که وعدههای خدا است، همه در او بلی و از این جهت در او امین است تا خدا از ما تمجید یابد.21امّا او که ما را با شما در مسیح استوار میگرداند و ما را مسح نموده است، خدا است.22که او نیز ما را مُهر نموده و بیعانه روح را در دلهای ما عطا کرده است» ( دوّم قرنتیان 1 : 20 - 22 ).
حال «بشنوید، زیرا که اینک من بندة خود شاخه را خواهم آورد.» شاخه نمادی از درخت، زندگی، شجره نامه، نسل، ذرّیّت و حیات است. چرا شاخه گفته؟ چون این درخت به شباهت یک شاخه است، در حالی که درخت میباشد؛ با آن که میتواند به بزرگترین و گستردهترین درخت تبدیل گردد امّا مانند یک شاخه به نظر میرسد و بسیار فروتن است. ابتدا و انتهای او، اوّل و آخر او، دیروز و امروز و تا ابدالآباد آن یکی است. او مانند درخت تاک است. تاک با همة درختان دیگر حتّی به لحاظ ظاهر متفاوت است. ضعیف به نظر میرسد امّا بسیار مستحکم است. ناتوان به نظر میرسد امّا میوه و ثمرة او قابل مقایسه با هیچ درختی نیست. نارس و کالش ترش است و مفید؛ رسیدهاش شیرین است و مفید؛ پختهاش تلخ و مست کننده و مفید. هیچ مانعی بر سر راه تاک سد نمیشود، او در طول و عرض و ارتفاع رشد میکند و ثمر میدهد. ثمرات ابتدایی درخت و انتهایی درخت به یک کیفیّت هستند. این خود یهوشع ( عیسی مسیح ) است که خدا وعدة فرستادن او را به دنیا میدهد.
«9و همانا آن سنگی که به حضور یهُوشَع میگذارم، بر یک سنگ هفت چشم میباشد. اینک یهوه صوااُت میگوید که من نقش آن را رقم خواهم کرد و عصیان این زمین را در یک روز رفع خواهم نمود.» این سنگ که به حضور یهوشع ( عیسی ) گذاشته میشود، از سوی خدا به او عطا شده. این هدیة خدا به او است، این سنگی است که به دست او سپرده شده، این کلیسای خداوند است که چشمان خداوند بر آن میباشد، کلیسا به مسیح سپرده شد تا حفظ گردد و مسیح در خصوص آن فرموده: «14همچنین ارادة پدر شما که در آسمان است این نیست که یکی از این کوچکان هلاک گردد» (متّی 18 : 14).
امّا بر این سنگ هفت چشم میباشد. این همان چشمان خداوند است. چشمان خداوند همان مکاشفة آسمانی است که خدا تنها به کلیسایش عطا کرده است. مسیح در این خصوص در خلوت به شاگردانش ( کلیسا ) میفرماید: «22و به سوی شاگردان خود توجّه نموده گفت: همه چیز را پدر به من سپرده است. و هیچ کس نمیشناسد که پسر کیست، جز پدر و نه که پدر کیست، غیر از پسر و هر که پسر بخواهد برای او مکشوف سازد.23و در خلوت به شاگردان خود التفات فرموده، گفت: خوشا به حال چشمانی که آن چه شما میبینید، میبینند.24زیرا به شما میگویم بسا انبیا و پادشاهان میخواستند آن چه شما میبینید، بنگرند و ندیدند و آن چه شما میشنوید، بشنوند و نشنیدند» ( لوقا 10 : 22 - 24 ).
این هفت چشمِ بر روی یک سنگ، چشمان خداوند است که در جهان تردّد میکند. چشمان خداوند همان چراغدانهای در مکاشفه هستند؛ این از هفت کلیسا خاص نام برده شده در مکاشفه حکایت میکند که مسیحیان در آنها تردد و سلوک میکنند و در انتهای آنها تمام عصیان و گناه بر روی زمین را در یک روز ( روز خداوند ) رفع خواهد نمود.
«10و یهوه صوااُت میگوید که هر کدام از شما همسایۀ خود را زیر مَوْ و زیر انجیر خویش دعوت خواهید نمود.» آیة آخر این رؤیا، به این اشاره دارد که شاگردان و پیروان حقیقی مسیح ( یهوشع )، همسایگان خود را، بیایمانانِ از امّتهای مختلف را دعوت به فیض خداوند در خداوندمان عیسی مسیح میکنند. این به روند گسترش مژدة خوش انجیل اشاره دارد."مَوْ"نماد مستیِ از روحالقدس، و فیض خدا در عملکرد خداوندمان عیسی مسیح، و"زیر انجیر"نماد حرکت ایمانی بر اساس کلام خدا که به قوم او اسرائیل سپرده شده است، دارد.
مسیح در آخرین ملاقات خود با شاگردانش به آنها فرمود: «19پس رفته، همة امّتها را شاگرد سازید و ایشان را به اسمِ اب و ابن و روحالقدس تعمید دهید.20و ایشان را تعلیم دهید که همة اموری را که به شما حکم کردهام حفظ کنند. و اینک من هر روزه تا انقضای عالم همراه شما میباشم. آمین» ( متّی 28 : 19 - 20 ). پس از این سخن پایانی، خداوند عیسی مسیح به آسمان صعود نمود و خدمت او به عنوانِ یهوشع، رئیس کهنه، آغاز شد. و اندکی بعد کلیسای زمینی او شکل گرفت.
این حقیقتِ مفهومِ رؤیای زکریّا در باب 3 است. باز کل در کلِ همه چیز در حول خداوند عزیزمان عیسی مسیح است که او را جلال و حمد و اکرام باد تا ابدالآباد؛ آمین. حقیقتاً در تمام کلام خدا یک اتّحاد و یگانگی خارقالعاده و شگفت انگیز وجود دارد، که هر کسی را که به کنکاش در آن بپردازد متحیّر خواهد نمود.
یهوشع، رئیس کهنه ؛ نویسنده: لوک رایان
نظرات
ارسال یک نظر