نامهای عیسی مسیح

نامهای عیسی مسیح در کتاب مقدّس

الوهیت 2 - شناخت عیسی مسیح

در کتاب مقدّس با چندین نام و صفت و اصطلاح که مربوط به خداوند عیسی مسیح است مواجه می‌شویم. از این میان تنها سه نام است که به خداوند عیسی مسیح اشاره دارد و مابقی توصیفاتِ در خصوص او می‌باشد. در ادامه تنها به این سه نامِ بسیار مهم که دارای اهمیّت و ویژگی خاصی است اشاره می‌کنیم.

 

عیسی/ یَشُوعا ( ישוע ، Ιησούς ، Jesus ):

عیسی ( به عبری یَشُوعا ישוע ، به یونانی هیشُوش Ιησούς ، به انگلیسی جیزِس Jesus )؛ در گویش عبری او را یشوع، یسوع، یوشع، یهوشع و یهوشوع نیز می‌خوانند. یشوعا بزرگ‌ترین و مشهورترین نام خداوند است که همگان با آن آشنا هستند. از آن جایی که بیشتر مسیحیانِ پارسی زبان با برگردان نام یشوعا، یعنی عیسی آشناتر هستند، لذا از نام عیسی در این کتاب استفاده شده است. امّا مستحضر باشید که هر کجا نام عیسی آمد، منظور نامِ عبری و صحیح آن یعنی یَشُوعا است.  

عیسی به معنی"خدا نجات می‌دهد"است. جبرائیل وقتی در خواب بر یوسف ظاهر شد در خصوص نام او چنین گفت: «21و او پسری خواهد زایید و نام او را عیسی خواهی نهاد، زیرا که او امّت خویش را از گناهانشان خواهد رهانید» ( متّی 1 : 21 ). این"زیرا که"آشکار کنندة نام عیسی است که به معنی"خدا نجات می‌دهد"است.

این نام برای اوّلین بار وقتی جبرائیل بر مریمِ باکره ظاهر شد و به او وعدة به دنیا آمدن فرزندی از روح‌القدس را داد، به او اعلام شد تا بر روی کودک بگذارند: «30فرشته بدو گفت: ای مریم ترسان مباش زیرا که نزد خدا نعمت یافته‌ای.31و اینک حامله شده، پسری خواهی زایید و او را عیسی خواهی نامید» ( لوقا 1 : 30 - 31 ).

و در روز هشتم از ولادت عیسی بود که نام او را رسماً اعلام نمودند: «21و چون روز هشتم وقت ختنة طفل رسید، او را عیسی نام نهادند، چنان که فرشته قبل از قرار گرفتن او در رحم، او را نامیده بود» ( لوقا 2 : 21 ).

اگر خوب دقّت کنید، نام عیسی را خود خدا مقرّر نمود و آنها اجازه نداشتند نامی دیگر بر او بگذارند. هر چند در طول تاریخِ قوم، خدا اشخاص دیگری را نیز نام‌گذاری کرده بود و حتّی کسان دیگری نیز نام عیسی را داشتند و هنوز نیز بر خود می‌گذارند، امّا نام عیسی یک ویژگی بسیار خاصی داشت. این یک نام بسیار خاص بود! با ورود و آشکار شدن عیسی در دنیا، در واقع خدا نام حقیقی خود را که هرگز اعلام نکرده بود، مجسّم و آشکار ساخت.

وجود خداوند عیسی مسیح در دنیا، در حقیقت آشکار کنندة نام خدای واحد حقیقی بود. عیسی نام اعظم پدر سرمدی، خدای خالق جهان هستی است. خداوند عیسی مسیح از ابتدا و آشکارا به قوم گفته بود که: «43من به اسم پدر خود آمده‌ام و مرا قبول نمی‌کنید، ...» ( یوحنّا 5 : 43 ). این نام را خدا به او داده بود و این فقط یک نام عامیانه نبود، بلکه نام خاصِ خود خدا بود.

نام هر کس معرّف او است، هویّت او است، هر چند در دنیا نامهای مشابهِ بسیاری وجود دارد، امّا وقتی یک نام، هر چند هم که بسیاری آن را داشته باشند، با شخصِ خاصی پیوند می‌خورد، یک هویّتِ شخصیّتی پیدا می‌کند و او را از سایرین متمایز می‌کند. این هویّت شخصیّتی امکان ندارد با شخصی دیگر و با نام مشابة دیگری یکی شود، به طور مثال، نام یک ورزشکار حرفه‌ای و سرشناس علاوه بر آن که نام او است می‌تواند نام اشخاص بسیار دیگری نیز باشد؛ امّا امکان ندارد کس دیگری هم که با او هم نام است، خود آن ورزشکار باشد، او شخص دیگری است و تنها در تشابه نام با او مشترک می‌باشد؛ و یا یک پزشک و یا هر شخصیّت دیگری نیز نسبت به نام خود این چنین است. این شخصیّتها است که به یک فرد دارای نامی هویّت می‌بخشد.

نام خدا نیز تنها وقتی با وجود خودِ خدا همراه باشد قوّتهای خداوندی در آن آشکار خواهد شد و هویّت الوهی خواهد گرفت. این نام به همراه هیچ مدّعیِ دیگری قدرت ندارد. همان گونه که خدایان بسیاری در جهان خوانده می‌شوند، امّا هیچ کدام کوچک‌ترین قدرت خداوندی با آنان نیست، آنان خدایان دروغین هستند. اسم بسیاری در دنیا عیسی است امّا هیچ کدام خداوند عیسی مسیح نیستند، آنان اشخاصی دیگر هستند. لذا وقتی در کسی قدرت خداوندی آشکار شود و نام خداوند را نیز بر خود داشته باشد، امکان ندارد او هیچ کسی غیر از خود خدا باشد.

یقیناً او خود خدا است که خود را آشکار نموده، او که به نام خداوند بیاید و قدرتهای خداوندی را داشته باشد بدون شک خود خداوند است. خداوند عیسی مسیح، تنها کسی بود که نام خدا را بر خود داشت و قدرت خداوندی نیز در او آشکار بود. او در این خصوص که آمده بود تا نام خدا را آشکار سازد چنین گفته است: «6اسم تو را به آن مردمانی که از جهان به من عطا کردی ظاهر ساختم. از آنِ تو بودند و ایشان را به من دادی و کلام تو را نگاه داشتند» ( یوحنّا 17 : 6 ).

دقّت کنید او نمی‌تواند خدا نبوده باشد و چنین ادّعا کند و باز هم قدرتهای خداوندی را همراه خود داشته باشد. او اسم خدا را به مردمان جهان آشکار نمود. چه طور؟ چه طور یک نام آشکار می‌شود؟ تبلورِ شخصیّت خدا در وجود جسمانی، با خصوصیّات و قدرتهای خداوندی و نیز داشتن نام خدا، آشکار کنندة بصری جلال خدای واحد حقیقی بود. خداوند عیسی مسیح به عنوان پسر یگانة خدا، یکی از ده طریق ارتباطی خدا با بشر بود.

عیسی در وهلة اوّل ما را با نام خدا آشنا می‌کند! نام خدا عیسی است، این نام اعظم خدا است، این سِرِ مخفی خدا بود. با ورود عیسی به دنیا، این راز بزرگ به چشم آمد و آشکار شد: «27زیرا که پسر انسان خواهد آمد در جلال پدر خویش به اتّفاق ملائکة خود و در آن وقت هر کسی را موافق اعمالش جزا خواهد داد.28هر آینه به شما می‌گویم که بعضی در این جا حاضرند که تا پسر انسان را نبینند که در ملکوت خود می‌آید، ذائقة موت را نخواهند چشید» ( متّی 16 : 27 - 28 ).

زمانی که خداوند عیسی مسیح بر روی صلیب جان داد، زبانها در اعتراف به خداوندی او باز شد و قبرهای مقدّسین شکافته شد و مقدّسین از قبرها بیرون آمدند، پردة هیکل که پوشش بصریِ بین خدا و قوم بود تا کسی نتواند روی خدا را ببیند، از وسط دو پاره شد و خدای مخفی در پشت پردة قدس‌الاقداس، بیرون آمد و آشکار شد. خداوند عیسی مسیح بر روی صلیب آن مانع بزرگ گناه که حد فاصلِ بین خدا و انسان بود را برداشت. او آشکار کنندة تمام نبوّتهایی بود که خدا از پیش اعلام کرده بود: «10یهوه‌ می‌گوید که‌، شما و بندة‌ من‌ که‌ او را برگزیده‌ام‌ شهود من‌ می‌باشید. تا دانسته‌ به‌ من‌ ایمان‌ آورید و بفهمید که‌ من‌ او هستم‌ و پیش‌ از من‌ خدایی‌ مصوّر نشده‌ و بعد از من‌ هم‌ نخواهد شد.11من‌، من‌ یهوه‌ هستم‌ و غیر از من‌ نجات دهنده‌ای‌ نیست» ( اشعیا 43 : 10 - 11 ).

این نام، عیسی ( یشوعا )، بسیار بزرگ، عجیب و پر قدرت است و اساس جلد دوّم کتاب شناخت الوهیّت در خصوص همین نام است که در بخشهای دیگر همین کتاب به آن خواهیم پرداخت.

 

امانوئیل ( עמנואל ):

در کتاب اشعیای نبی حدود هفتصد سال قبل از میلاد مسیح این نام در معرّفی نام منجی به قوم آمده: «14بنابراین‌ خود خداوند به‌ شما آیتی‌ خواهد داد: اینک‌ باکره‌ حامله‌ شده‌، پسری‌ خواهد زایید و نام‌ او را امانوئیل‌ خواهد خواند» ( اشعیا 7 : 14 ). می‌دانید که در دنیا فقط یک کودک بود که از دختر باکره به دنیا آمد و آن عیسی بود، لذا بدون کوچک‌ترین شکی این آیه دارد به آمدن خداوند عیسی مسیح از رحم یک دختر باکره اشاره می‌کند و نام او را امانوئیل اعلام می‌کند.

امانوئیل از دو کلمه تشکیل شده: امانو + ئیل. امانو ( עמנו ) در عبری به معنی "مردم ما"می‌باشد، و ال ( אל ) که وقتی در پایان کلمه بیاید به صورت ئل نوشته می‌شود که به معنی"خدا"است، لذا امانوئیل به معنی"خدای مردمِ ( قومِ ) ما"می‌باشد. در عهد عتیق این تنها نامی است که مستقیم به خداوند عیسی مسیح اشاره می‌کند و در سایر آیات نبوّتی در هنگام اشاره به خداوند عیسی مسیح از واژه‌های صفتی استفاده شده است.

خیلی بعدتر زکریّای نبی نیز در خصوص آمدن همین پسر ( امانوئیل - عیسی ) به وضوح می‌گوید او یهوه است: «10ای‌ دختر صهیون‌ ترنّم‌ نما و شادی‌ کن‌ زیرا یهوه می‌گوید که‌ اینک‌ می‌آیم‌ و در میان‌ تو ساکن‌ خواهم‌ شد» ( زکریّا 2 : 10 ). نام یهوه در کتاب مقدّسِ عبری آمده که در ترجمه به زبانهای دیگر، عنوان"خداوند"جایگزین آن شده. امّا از کجا بدانیم منظور این آیه که به یهوه اشاره دارد همان امانوئیل، خداوند عیسی مسیح است؟

یهوه پادشاه قوم بود، او این را بارها اعلام کرده و در کتب مقدّس مکتوب است، در صحف نبوّتی وقتی به پادشاه اسرائیل اشاره می‌شود منظور یهوه خدا است، کمی جلوتر زکریّا با نشانه‌ای بسیار دقیق در خصوص ظهور امانوئیل - عیسی می‌گوید: «9ای‌ دختر صهیون‌ بسیار وجد بنما و ای دختر اورشلیم‌ آواز شادمانی‌ بده‌! اینک‌ پادشاه‌ تو نزد تو می‌آید. او عادل‌ و صاحب‌ نجات‌ و حلیم‌ می‌باشد و بر الاغ‌ و بر کُرّه‌ بچّة‌ الاغ‌ سوار است»    ( زکریّا 9 : 9 ). نبوّت شده بود که پادشاه یهود یعنی یهوه الوهیم، سوار بر کرّة الاغ در شکوه شاهانه وارد اورشلیم خواهد شد. و دقیقاً حدود 500 سال بعد امانوئیل - عیسی در شکوهی شاهانه سوار بر کرّة الاغ وارد اورشلیم شد. تماماً آن گونه که نبوّت شده بود.

متّی در انجیل خود وقوع این اتّفاق را ثبت نمود و به صحیفة زکریّای نبی ارجاع داده: «7و الاغ را با کرّه آورده، رخت خود را بر آنها انداختند و او بر آنها سوار شد.8و گروهی بسیار، رختهای خود را در راه گسترانیدند و جمعی از درختان شاخه‌ها بریده، در راه می‌گستردند.9و جمعی از پیش و پس او رفته، فریادکنان می‌گفتند: هوشیعانا پسر داوودا، مبارک باد کسی که به اسم خداوند می‌آید! هوشیعانا در اعلی علیّین» ( متّی 21 : 7 - 9).

چرا در کتاب اشعیا مستقیم به نام عیسی ( یشوعا ) اشاره نشد؟ لااقل دو دلیل محکم می‌توان برایش آورد: اوّل این که خدا خواست تا به قوم خاصِ خود بفهماند، آن کسی که از دختری باکره به دنیا خواهد آمد، تنها یک انسان معمولی و یا یک نبی نیست! بلکه او را با"ال"معرّفی کرد تا همة قوم بدانند که خود یهوه، خدای قوم است که وارد دنیا خواهد شد، تا در آینده برگزیدگان خدا دچار لغزش نشوند. و دوّم این که، اگر در اشعیا به نام خاص خدا، عیسی ( یشوعا ) اشاره می‌شد و خدا نیز با همان نام وارد دنیا می‌شد بدون شک شیطان او را می‌شناخت و این در حالی بود که خداوند می‌بایست مصلوب می‌شد.

به راستی اگر ابلیس می‌دانست عیسی خودِ خدای مجسّم شده است آیا او را مصلوب می‌کرد؟ یقیناً نه! او می‌دانست که عیسی کلام خدا برای آن زمان است. او دانسته بود که او بزرگ‌ترین نبی‌ای است که تا کنون در قوم آمده امّا نمی‌دانست که او خود خدا است. او در بیابان سه بار با ترفندی زیرکانه سعی کرد تا عیسی را با این جمله که «اگر پسر خدا هستی» بیازماید تا بفهمد که آیا واقعاً او خدا است! چون او را بزرگ‌تر از تمام انبیا دیده بود. در او گناهی نیافته بود؛ و هر بار خداوند عیسی مسیح با پاسخی کتاب مقدّسی از تأیید و جواب دادن به این پرسش امتناع می‌کرد.

در مرتبة سوّم خواسته بود تا به او سجده کند. می‌دانید؟ خدا هرگز سجده نمی‌کند بلکه بر او سجده می‌شود. او از امّت خود خواسته بود تا یهوه خدای خود را تنها پرستش کنند. اگر عیسی به ابلیس سجده می‌کرد، در وسوسة او گرفتار می‌گردید و او بر عیسی غلبه می‌یافت، و اگر در جواب ابلیس می‌گفت که این من هستم که می‌بایست پرستش گردد آنگاه مشخّص می‌شد او خدای مجسّم شده است، امّا او با هوشیاری و حکمت خود در جوابِ ابلیس این چنین گفت: «10... مکتوب است که خداوند خدای خود را سجده کن و او را فقط عبادت نما» ( متّی 4 : 10 ). سخنی که اگر خداوند عیسی مسیح را در هر جایگاهی ببینید، کاملاً درست گفته شده؛ فقط خداوند خدا شایستة پرستش است؛ او کلام خدا را گفت. وه! چه جواب حکیمانه‌ای! عیسی به عنوان یک انسان ایستاد و گفت ستایش از آن یهوه خدا است. آنگاه ابلیس دانست که طرف او خدا نیست؛ در حالی که اگر کمی از حکمتش می‌ماند و فاسد نشده بود، می‌توانست بفهمد که این جمله می‌تواند حتّی این مفهوم را نیز داشته باشد که این خود خدا است که با او سخن می‌گوید.

امانوئیل نامی بود که فقط خدا را برای قوم خودش مکشوف می‌کرد، امانوئیل به معنی"خدای مردم ما"، این نام جز برای قوم او مکشوف نمی‌شد، همان گونه که امروز نیز نام عیسی فقط برای باکره‌های کلیسای او مکشوف می‌گردد و فرقه‌ها نمی‌توانند آن را بشناسند.

 

یهوه ( יהוה ):

اسم یهوه چه ارتباطی با خداوند عیسی مسیح دارد!؟ این چه طور امکان دارد!؟ یهوه نام خاصِ الوهیم، خدای قادر مطلق است. با توجّه به این که از خداوند عیسی مسیح نیز قدرتهای خداوندی صادر می‌شد، می‌توان نتیجه گرفت که هر دو یک شخص هستند!؟ این بسیار شگفت انگیز است! آیا این از طریق کتاب مقدّس قابل اثبات است؟ در بخشهای دیگر با استناد به ادلّه‌های زیادی به شما اثبات خواهد شد که یهوه الوهیمِ عهد عتیق دقیقاً همان عیسیِ عهد جدید است، امّا در این مجال فقط به ارتباط بین نام یهوه و عیسی خواهیم پرداخت. عیسی به همان گونه که آشکار کنندة نام پدر است، وجود او نیز آشکار کنندة نام عجیبِ یهوه می‌باشد. چون تا کنون در این خصوص هیچ صحبت جامعی نشده، لذا لازم است روی نام یهوه بیشتر تأمّل کنیم.

می‌دانید که خدا یگانه و واحد است، در جایگاه خدایی دوّمی ندارد چه رسد به خدایان بسیارِ دیگر، لذا نام او نیز جلال خاص او محسوب می‌شود، مانند"الوهیم"و"یهوه"؛ خدا نیز از پیش اعلام نموده بود که: «8من‌ یهوه‌ هستم‌ و اسم‌ من‌ همین‌ است‌. و جلال‌ خود را به‌ کسی‌ دیگر و ستایش‌ خویش‌ را به‌ بتهای‌ تراشیده‌ نخواهم‌ داد» ( اشعیا 42 : 8 ). او هیچ وقت جلالش را به دیگری تفویض نخواهد کرد، این کلام صادر شدة دهان او است، کلام او هیچگاه تغییر نخواهد کرد، این امکان‌پذیر نیست، هرگز در دنیا کسی با نام الوهیم یا یهوه نیامده و این نام به هیچ انسان یا فرشته‌ای داده نشده است.

قبل از آشکارسازی نام یهوه نظر شما را به یک نکتة مهم جلب می‌کنم! نام عیسی، و حتّی این نام در اصلِ زبانِ عبریِ خود یعنی یشوعا نیز، نامی است که برخی بر روی فرزندان خود می‌گذارند، بسیاری در سراسر دنیا این اسم را بر خود دارند، امّا نام یهوه کاملاً خاص است. هیچ کجای دنیا کسی را با نام یهوه نمی‌توانید بیابید.

نام یهوه زیاد شباهت به یک اسم ندارد، بلکه بسیار شبیه به یک اسم مخفی است، انگار رمز و رازی در این اسم می‌باشد و جالب این جا است که چرا هرگز به عنوان یک اسم عام برای نام‌گذاری شناخته نشد؟!

آیا می‌دانید برای نام یهوه هیچ معنی تحت‌الفظی وجود ندارد!؟ چرا برای آن معنی‌ای وجود ندارد!؟ کتاب مقدّس پر است از نمادها و تمثیلها. اوه بله! نام یهوه نیز یک نام مخفّف است، چکیده و کوتاه شده از یک مفهوم خیلی گسترده و بزرگ، اگر آن را چون یک نام ببینید چیزی از معنی آن دریافت نخواهید کرد، امّا وقتی در هر حرف آن توجّه و تفکّر کنید، حسب کلام خدا معنی آن باز خواهد شد.

مفهوم این نام را در اصلِ ریشة زبان خود، که عبری است آشکار می‌گردد. خط عبری مانند خط پارسی از راست به چپ نوشته می‌شود. نام یهوه در زبان عبری با چهار حرف، به این شکل نوشته می‌گردد: יהוה. این نام ما را به سمت کشف راز چگونگی خلقت جهان هستی نیز می‌برد.

این نام در این دورة آخر کلیسا مکشوف شد! و تا کنون مخفی بوده، لذا فرم آن به گونه‌ای است که برای تمام دنیا می‌بایست در زمان آخر مکشوف می‌گردید.

به نام یهوه خوب دقّت کنید. یهوه ( יהוה )، این نام از چهار حرف تشکیل شده:

1.     حرف اوّل ( י ) به نام"یود"است، یازدهمین حرف در زبان عبری که معنی"ی" می‌دهد؛

2.     حرف دوّم ( ה ) به نام"هه"است، پنجمین حرف در زبان عبری که صدای"ه" می‌دهد؛

3.     حرف سوّم ( ו ) به نام"واو"است، ششمین حرف در زبان عبری که صدای"و" می‌دهد؛

4.     حرف چهارم ( ה ) به نام"هه"است، پنجمین حرف در زبان عبری که صدای"ه" می‌دهد؛

حرف اوّلِ نام یهوه ( י ) صدای"ی"می‌دهد، این یک مخفّف اسم است. بله! این مخفّف نام یشوعا ( ישוע ) و در عین حال حرف اوّلِ نام یشوعا ( عیسی ) به عبری است.

حرف دوّم نام یهوه ( ה ) صدای"ه"می‌دهد، در این حرف"ه"یکی از بزرگ‌ترین اسرار خداوند در ارتباط با خلقت جهان هستی، نهفته گردیده."ه"حرفی از نام یهوه است بلکه بیشتر! به خاطر عظمت عملکرد حرفِ"ه"بود که این حرف در نام یهوه جای گرفت، نه یک بار بلکه دو بار! حرفی از نام یهوه، این حرف به خالق بودن الوهیم و به چگونگی عملکرد خلقتی الوهیم اشاره دارد،"ه"معرّف الوهیم به عنوان خالق تمام جهان هستی است.

 

اکنون زمان آشکارسازی این راز بزرگ است!

یوحنّا در خصوص خداوند و چگونگی پیدایش جهان هستی می‌گوید: «1در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود.2همان در ابتدا نزد خدا بود.3همه چیز به واسطة او آفریده شد و به غیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت.4در او حیات بود و حیات نور انسان بود.5و نور در تاریکی می‌درخشد و تاریکی آن را درنیافت» ( یوحنّا 1 : 1 - 5 ).

یوحنّا از ابتدای هستی می‌گوید، که در ابتدا قبل از این که چیزی وجود داشته باشد، تنها یک کلمه بود. می‌خواهم این را تصوّر کنید، شما یک سیاهی مطلق را در نظر بگیرید، که هیچ چیز دیده نمی‌شود، لذا برای این که حضورتان را آشکار کنید چه کار می‌کنید؟ یقیناً ایجاد صدا می‌کنید. این صدای ایجاد شده با خود بار واژه‌های زبانی را دارد، یعنی حرف یا حروفی را در بر می‌گیرد. اساساً هر صوت و صدایی با خود بار واژگان زبانی دارد. دقیقاً مانند ابتدای آفرینش، زمانی که تاریکی مطلق بود و خدا خواست تا وجودش را آشکار کند. او چه کرد؟ صدایی از خود خارج ساخت که دارای بار زبانی بود، یوحنّا می‌گوید که این یک کلمه بود و این «کلمه نزد خدا بود.» این کلمه را در گستره‌ای به بزرگی و وسعت تمام عالم هستی در نظر بگیرید که چه قدر مهیب است. مانند یک انفجار هولناک.

این کلمه هر چه بود، دارای قدرت آفرینش بود و همة جهان به وسیلة همین خلق شد، غیر از این کلمه هیچ چیز وجود نداشت، لذا این کلمه بود که در خود حیات داشت و در میان خلا و تاریکی همه چیز را آفرید. این کلمه، پدر و پایه‌گذار جهان هستی شد که دنیا او را با نام خدا می‌شناسد. یوحنّا نیز شهادت می‌دهد که «کلمه خدا بود.» توجّه داشته باشید که این کلمه دارای بار زبانی بود. دقیق‌تر به این کلمه نگاه می‌کنیم، لذا باید به ابتدای عالم رجوع کنیم، به پیدایش باب1.

«1در ابتدا، خدا آسمانها و زمین‌ را آفرید.2و زمین‌ تهی‌ و بایر بود و تاریکی‌ بر روی‌ لجّهو روح‌ خدا سطح‌ آبها را فرو گرفت‌.3و خدا گفت‌: روشنایی‌ بشود و روشنایی‌ شد» ( پیدایش 1 : 1 - 3 ). به آیة 3 نگاه کنید: «و خدا گفت‌: روشنایی‌ بشود و روشنایی‌ شد.» آن چه از تمام نهادهای کلیسایی و حتّی کلیساهای پیغامی شنیده می‌شود، همه به اتّفاق می‌گویند که"خدا به قوّت کلامش جهان را ساخته و اشاره می‌کنند که خدا برای خلق هر چیزی فقط گفت بشود و آن چیز فوراً خلق شد، مثلاً گفت: آسمان باش و آسمان پدیدار شد."

این یک اشتباه بزرگ است! چنین نیست! همه چیز به کلام خدا آفریده شد و این کاملاً درست است ولی نه به این شکلی که خیلیها تصوّر می‌کنند، بلکه کاملاً یا عملاً متفاوت از این است. در این تعلیم دو اشکال وجود دارد.

کتاب مقدّس می‌گوید خلقت جهان هستی شش روز به طول انجامید، هر روز در نزد خدا برابر است با هزار سال: «4زیرا که هزار سال در نظر تو مثل دیروز است که گذشته باشد و مثل پاسی از شب» ( مزامیر 90 : 4 ). که پطرس نیز به این اذعان دارد: «8لیکن ای حبیبان، این یک چیز از شما مخفی نماند که یک روز نزد خدا چون هزار سال است و هزار سال چون یک روز» ( دوّم پطرس 3 : 8 ). یعنی هر دورة خلقت هزار سال زمان برده.

اگر دقّت کنید آسمان با تمام متعلّقاتش سه روز طول کشید، به عبارتی اگر هر روز را هزار سال بگیریم، می‌شود سه هزار سال! ... و یا این که فقط برای خلق ماهیان دریا و پرندگان آسمان یک روز، به عبارتی هزار سال طول کشید. اگر کلام به روشنی از یک طول زمانی به این بلندی برای خلقت اشاره می‌کند، پس این تعلیم را چه طور به دست آوردند که خدا برای خلق هر چیزی فقط گفت و فوراً شد!؟ آن هم جهانی به این پهناوری با همة متعلّقاتش؟ اگر این گونه بود که خلقت عالم هستی نمی‌بایست چند ساعتی بیشتر برای خدا طول می‌کشید! اوه نه! این کتاب مقدّسی نیست. این اشتباه است. قرار نیست برای جلال دادن خداوند دروغ را به خورد کلیسا داد. فقط گفتن و شدن، هزار سال طول نخواهد کشید. و چون کتاب مقدّس می‌گوید یک روز ( هزار سال )، پس در عمل این گونه نبوده است.

و دوّمین ایراد! تمام این صحبتها شد تا به این جا برسیم؛ برای روشن‌تر شدن موضوع با مثالی شروع می‌کنم؛ اگر شما یک هنرمندِ نقّاش و در حال ترسیم یک تابلو باشید چنان چه کسی در کنار دست شما بایستد ممکن است با او حرف بزنید و یا چیزی از او طلب کنید و یا به او کاری را بسپارید، ولی اگر کسی نباشد کاملاً در سکوت به کار خود ادامه می‌دهید؛ و نیز اگر کسی در کنار دست شما باشد و زبان شما را نفهمد، آن گونه که نتوانید کلامی با او ارتباط برقرار کنید، یقیناً یا او را ندیده می‌گیرید و یا با زبان اشاره به او منظورتان را می‌رسانید؛ باز اگر در حین کار کسی نباشد، فقط به کارتان در سکوت ادامه می‌دهید. پس در زمانی که کسی نباشد یا به کسی نیاز نداشته باشید، یا هم زبانی نباشد، در سکوت به کارتان ادامه می‌دهید.

حال، تصویری که ترسیم نمودید، در خود حرفهای بسیاری دارد، هر کسی به آن بنگرد متوجّة مفهوم و پیام آن تصویر می‌شود، این نشان می‌دهد که شما به آن تصویر مفاهیم زیادی دادید که قابل توصیف با کلمات، حرفها و واژه‌های زبانی می‌باشد، یقیناً آن تصویر پر است از حرفهای بسیار، در خود واژه‌ها و کلمات بسیاری را جای داده، هر چیزی که در آن کشیده‌اید نامی خاصِ به خود دارد، نام آنها را احتمالاً بسیاری می‌دانند. حال، چند پرسش! آیا شما که خالق آن اثر هستید، اسامی آنها را به زبان آوردید و آنها ترسیم شدند و جان گرفتند؟ شما چگونه به آن تصویر مفاهیم و واژه‌ها را دادید؟ با زبان و کلمات؟ یا با حرکت دست و قلم بر روی تابلو؟

دقیقاً این وضعیّتی بود که خدا در ابتدای خلقت آسمان و زمین داشت، با او هیچ کس نبود، لذا با چه کسی می‌توانست حرف بزند؟ هیچ چیز نبود، نمونه‌ای نبود، حتّی عنصر و ماده‌ای وجود نداشت پس چگونه می‌توانست به آن چیز بگوید باش تا بشود؟ در حالی که اصلاً وجود نداشته تا صدای خدا مبنی بر به وجود آمدنشان را بشنوند و پدیدار گردند؟ بنابراین چنین تعلیمی، آن گونه که بسیاری از نهادهای کلیسایی ارائه می‌کنند، مبنی بر این که خدا گفت و شد، کاملاً اشتباه می‌باشد.

بگذارید دقیق‌تر نگاه کنیم! در ازل و در ابتدای عالم هیچ موجود زنده‌ای وجود نداشت، پس هیچ زبان ارتباطی وجود نداشت چون افراد مرتبطی نیز وجود نداشتند، هیچ واژه و ادبیّاتی نبود، لذا هیچ حرف و کلمه و عبارت و زبان و گویشی هم وجود نداشت، پس خدا چگونه و به چه کسی می‌توانست چیزی بگوید!؟ ولی کتاب مقدّس می‌گوید: «در ابتدا کلمه بود.» «خدا گفت ...» پس این چگونه باید بوده باشد؟ این یک سِرِ بزرگ است.

آیا تا کنون یک فرد لال را دیده‌اید؟ او نمی‌تواند چیزی بگوید، قدرت تکلّم ندارد، او حروف و کلمات را نمی‌تواند ادا کند، او فاقد زبان و گویش است، کلمات و عبارات هیچ زبانی را نمی‌تواند ادا کند؛ لذا نمی‌تواند از راه کلمات شما را به حرکت و عملی وادار نماید. آیا تا کنون یک فرد ناشنوا را دیده‌اید؟ او گنگ است، او حرفهای شما را نمی‌فهمد، او نمی‌تواند کلمات دهان شما را تشخیص دهد، گوش او در قبال شنیدن واژه‌های زبانی و گویشها عمل نمی‌کند. او نمی‌تواند از فرمان شما اطاعت کند چون در واقع گوشی برای شنیدن فرمان ندارد.

لذا یک فرد لال تنها با ایجاد یک صدا نظر شما را جلب می‌کند و سپس حرکت می‌کند و دست شما را می‌گیرد و شما را به هر طرف به حرکت می‌آورد و کلامش را در حرکت به شما می‌زند ( می‌فهماند. ) و ایضاً شما نیز در ارتباط با یک فرد ناشنوا، دست او را می‌گیرید ( یک ارتباط لمسی ) تا متوجّة شما شود و سپس او را به هر طرف خواستید می‌کشانید و کلمات دهان و منظور خود را در حرکت به او تفهیم می‌کنید و اصطلاحاً به او می‌شنوانید. به عبارتی منظور و مفهوم شما منعقد می‌گردد ولی نه از راه اِدای حرف و کلماتِ دهان شما. امّا! صوت وجود دارد، این صوت در قدمهای شما، در حرکت ایجاد شدة بادی از دستهای شما و ... می‌باشد؛ دقیقاً مانند نقّاش که با حرکت دست و ابزار نقّاشی بر روی تابلو کلمات و مفاهیم را به تابلو انتقال می‌دهد. درست مانند کار خدا در ابتدا.

کمی دیگر تأمّل کنید چون این سِر بسیار بزرگ‌تر از این است! کتاب مقدّس می‌گوید: «1در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود» ( یوحنّا 1 : 1 ). بله دقیقاً در ابتدا کلمه بود، یعنی صدا، صوت، واژه، که در فضایی به وسعت جهان هستی این صدا مانند یک انفجار بود. این چه واژه‌ای بود که از خدا خارج شد؟

این راز در مزامیر 33 : 6 آشکار می‌گردد: «6به کلام خداوند آسمانها ساخته شد و کل جنود آنها به نَفْخِة دهان او.» نفخه به معنی: دم، نفس، یک بار دمیدن با دهان؛ و مترادف با نسیم و باد است. خداوند مستقیماً اشاره دارد که آسمانها و هر آن چه که در آن هست به کلام او بود که ساخته شدند و این کلام را آشکار می‌نماید،"نفخة دهان".

چه طور؟ آن صدای مهیب در ابتدای پیدایش جهان هستی که از خدا صادر شد نفخة دهان خدا بود، نفخه دقیقاً یک حرف را ادا می‌کند، و آن حرف همان"گفتِ"خدا گفت بود. می‌خواهم یک چیز شگفت انگیز را به شما بگویم! یک حرف است که اِدای آن نیاز به فرهنگ لغت ندارد! تمام موجودات زنده بلااستثنا توانایی ایجاد و بیان آن را دارند! هر فرد لالی می‌تواند این حرف را اِدا کند! هر ناشنوایی با نگاه کردن به دهان دیگری می‌تواند متوجّة این حرف شود، و حتّی ندیده نیز می‌تواند متوجّة اِدای این حرف گردد! چون این حرف در خود حرکت دارد! جالب‌تر این که تمام حیوانات روی زمین و پرندگان آسمان و ماهیان دریا توانایی اِدای این حرف و احساس آن را دارند!

باز جالب‌تر این که این حرف با خودش نسیم و باد را به همراه دارد چون در این حرف حرکت وجود دارد، این حرف در خودش حیات دارد. این حرف که برای اوّلین بار از دهان خدا خارج شد به نیستی، حیات و هستی داد. تمام جنود آسمان به همین حرف حیات یافتند، خدا وقتی که آدم را از خاک زمین سرشت و در بینی او روح حیات دمید و آدم نفس زنده شد، یعنی همین حرف در بینی آدم دمیده شد. در روز پنطیکاست قبل از این که آن یکصد و بیست نفر از روح‌القدس پر شوند، صدای همین حرف مانند نسیمی خنک وزیدن گرفت و در جانهای آنان دمیده شد و تولّدی تازه گرفتند. از عهد عتیق تا به امروز، و شاید در این زمان هنوز کسانی باشند که بتوانند شهادت بدهند، هرگاه آمدن خداوند را احساس می‌کنند اوّل این صدا را می‌شنوند و بعد یک نسیم خنکی بر آنان وزیدن می‌گیرد، چون این طریق حرکت کردن و آمدن خداوند است.

این کلمة حیات"ه"است. اسم او در زبان عبری"هه"می‌باشد، وقتی باد و نسیم خداوندی می‌وزد صدای ممتد"ه ه ه ه ه ه ه"است که شنیده می‌شود، نفخة دهان هر موجود زنده‌ای"ه ه ه ه ه ه ه"می‌باشد، این حرف از ابتدا وجود داشته بلکه جایگاه او بزرگ‌تر از حرف و کلمه است، به واسطة این حرف بود که همه چیز پدیدار شد و حیات یافت.

حال تصوّر کنید در یک شب سرد و تاریک، دقیقاً مثل ابتدای خلقت که هنوز نوری نبوده و همه چیز در تاریکی و سرما بوده، اگر نفخة دهانتان که دارای صدای"ه ه ه ه ه ه ه"می‌باشد را بیرون دهید چه اتّفاقی می‌افتد؟ دقیقاً یک تودة بخار تشکیل می‌شود؛ و اگر این توده منقبض گردد تبدیل به آب می‌شود. دقیقاً در ابتدا، خدا این گونه شروع به خلقت جهان هستی کرد و به نفخة دهان خود همه چیز را پدیدار نمود. در باب 1 کتاب پیدایش، به آبهایی اشاره می‌شود که در ابتدا تودة بخار بود و سپس آب شد و پس از آن خشکی از میان آن بیرون آمد و بعدها ستارگان و سیّارات و ... ساخته شد.

این"ه"حرف دوّم و چهارم نام یهوه است، این حرف کلمة حیات است، در خودش حیات دارد، لذا این کلمه به ما مفهوم"خدا"را می‌رساند، این کلمة جاریِ خدا است. یوحنّا می‌گوید و آن خود خدا بود. امّا چرا در نام یهوه دو بار از"ه"استفاده شده؟ در این نیز رازی زیبا است. می‌دانیم هر دو"هِ"دوّم و چهارم یکی است، امّا دو بار آمدن آن دلیل دارد.

خدا دو بار خودش را آشکار نمود: 1- در ابتدا، زمانی که از ازلیّت خارج شد و جهان هستی را بنیاد نهاد، و همه الوهیم را شناختند، در وجه خدای نادیدنی. 2- زمانی که از رحم یک باکره وارد دنیا شد و همه خداوند عیسی مسیح را شناختند، در وجه جسمانی، این خدا بود که مجسّم شد. خدا - خداوند.

و یکی از مهم‌ترین نکات دیگری که در این"ه"وجود دارد! خدا دو بار جهان را خلق کرده و می‌کند. یعنی"ه"، نفخة دهان خدا دو بار اقدام به خلقت کرده و می‌کند: بار اوّل، در ابتدای خلقتِ جهان هستی که با نام الوهیم مشهور شد. و بار دوّم، پس از نابودی جهان هستی است که دوباره آسمان و زمینی نو پدید خواهد آورد: «1و دیدم آسمانی جدید و زمینی جدید، چون که آسمان اوّل و زمین اوّل درگذشت و دریا دیگر نمی‌باشد» ( مکاشفه 21 : 1 ). خدا دوباره، برای دوّمین و آخرین بار آسمان و زمینی نو، امّا این بار در ابدیّت پدید خواهد آورد.

پس ما در نام یهوه، حرفِ اوّل، یشوعا، نام حقیقیِ خدا را می‌بینیم که پیش از بنیاد عالم بود، و سپس حرکت و خلقت جهان هستی را توسّط کلمة حیات او"ه"، و در آخر نیز او هست که دوباره آسمان و زمینی نو ( جهانی دیگر ) را پدید می‌آورد.

امّا حرف سوّمِ نام یهوه ( ו ) صدای"و"می‌دهد، این یک"واو"ربط است که مرتبط می‌کند دو کلمه یا جملة قبل و بعد خود را، یعنی مرتبط می‌سازد"هِ"حرف دوّم را با"هِ"حرف چهارمِ یهوه. امّا این"و"فقط یک حرف ربط نیست بلکه در میان دوباره‌های خدا هست. این حرف ربط تمام کارهای خدا از ابتدا تا به انتها را در بر می‌گیرد و هیچ جای خالی و خلا را باقی نمی‌گذارد، این حرف ربط خدای آشکار شدة اوّل را به آشکار شدة دوّم متّصل و یکی می‌کند، این"و"نشان می‌دهد آن اوّلین همان دوّمین است، هر دو"ه"یکی هستند. از ابتدا خدا بود"و"خدا بود؛ از ابتدا خدا هست"و"خدا هست."و"همه چیز را کل در کل یکی می‌کند: «28امّا زمانی که همه مطیع وی شده باشند، آنگاه خود پسر هم مطیع خواهد شد او را که همه چیز را مطیع وی گردانید، تا آن که خدا کل در کل باشد» ( اوّل قرنتیان 15 : 28 ).

لذا یهوه کل در کلِ همه چیز است و از نام او چنین حاصل می‌شود:

یهوه: ی ( یشوعا - عیسی ) + ه ( خدا - خدای نادیدنی ) + و ( و - مرتبط و یکی بودن با ) + ه ( خداوند - خدای مجسّم شده ). به عبارتی"عیسی خدا و خداوند".

و به بیانی دیگر: ی ( یشوعا - عیسی ) + ه ( خدا در آفرینش اوّل ) + و ( و - مرتبط و یکی بودن با ) + ه ( خدا در آفرینش دوّم ). به عبارتی باز همان حاصل می‌شود"عیسی خدا و خداوند". آن چه توما نیز بدان اشاره کرده بود.

به انجیل متّی نگاه کنید جایی که توما، خداوند عیسی مسیح را پس از قیام می‌بیند و جمله‌ای که به او می‌گوید، وه که چه زیبا است این صحنه! چه قدر به جا نوشته شد! یقیناً ارادة خداوند بود تا آن اتّفاق بیفتد و مکتوب گردد. توما مکاشفه‌ای دید، او عیسی را دید که از مردگان برخاسته، او می‌دانست فقط خدا است که توانایی دارد بر مرگ غلبه کند، او نه این که تنها عیسیِ خداوند را که سالیانی با او بوده را در پیش روی خود می‌دید، بلکه عیسیِ خدا را پیش روی خود می‌دیده، او خدایی را دید که نامش را به پسر یگانه‌اش داد و در او آشکار شد، او هر دو جلوة الوهیم خدا و یهوه خداوند را در یک بدن دید، لذا بالاترین جمله‌ای را که می‌شد گفت را بر زبان آورد، جمله‌ای که در بر گیرندة الوهیم و یهوه و عیسی بود. او در مقابل عیسیِ مجسّم شده ایستاده بود و خطاب به او گفت: «28...، ای خداوند من و ای خدای من» ( یوحنّا 20 : 28 ). عیسی خداوند و خدا، این معنی نام یهوه است.

 

برگرفته از کتاب الوهیّت 2 - شناخت عیسی مسیح ؛ نویسنده: لوک رایان

 

این اثر تحت مجوز Creative Commons Attribution 4.0 International ( CC BY 4.0 ) منتشر شده است. استفاده از این اثر تنها در صورتی مجاز است که محتوای اصلی بدون هیچ گونه تغییری حفظ شده و منبع به دقّت ذکر گردد.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

شمّاسان کلیسا

جهان در آشوب ادیان

دعای چه کسانی رد یا پذیرفته می‌شود