نامه به کلیسای لائودکیه

 

نامه به هفت کلیسا

نامه به کلیسای لائودکیه

مکاشفه، سر هفت کلیسا

شهر لائودکیه در استان امروزی دنیزلی ترکیه قرار دارد. این شهر پس از افسس، دوّمین شهر باستانی بزرگ در آناتولی و در ساحل لیکوس واقع شده است.

در دورة روم، به جهت حاصل‌خیزی زمینهای نزدیک به رودخانة مندرس و نقطة تقاطع راه‌های متّصل کنندة آناتولی غربی به آناتولی مرکزی، مردم این شهر بسیار ثروتمند و در رفاه زندگی می‌کردند. لائودکیه پس از دریافت عنوان شهر محافظ معبد از سوی امپراطوری روم از پرداخت مالیات معاف شد و به ثروت خود بیش از پیش افزود.

استرابن جغرافیدان معروفِ عهد عتیق نیز در اثر خود نوشته است: در این منطقه گوسفندان سیاه رنگی که به علّت پشم نرمشان معروف بودند، پرورش یافته و این دامها در افزایش درآمد مردم شهر باستانی لائودکیه نقش مهمی داشتند.

از صنایع بسیار معروف این شهر می‌توان به صنعت نساجی آن اشاره نمود. پارچه‌های تولیدی این شهر به علّت جنس مرغوب به بسیاری از مناطق جهان صادر می‌شده و یکی از مارکهای مهم آن دوران به شمار می‌رفتند. در آن دوران یک لباس به سبک تونیک طرّاحی شده توسّط خیّاطهای این شهر بسیار مورد پسند واقع گردید. علاوه بر اینها لائودکیه در زمرة مراكز بانكي آن دوره نیز شناخته می‌شد.

لائودکیه در دورة امپراطوری روم، یکی از معدود شهرهای بود که دارای دو مجموعة تئاتر بوده، که گواهی بر بزرگی و سطح رفاه مردم شهر بود. علاوه بر این آمفی‌تئاترهای اعجاب انگیز، سالن ژیمناستیک و حمامهای این شهر نیز بینندگان را به شگفتی وا می‌دارد.

لائودکیه یکی از چند شهر معدود در آن اعصار بود که قانون ظروف مرتبطه را هزار و ششصد سال قبل از پاسکال ریاضیدان و فیزیکدان معروف فرانسوی قرن هفدهم اجرا کرده بود. این قانون در اصل پایه و اساس هیدرولیک را به وجود می‌آورد. آب مورد نیاز به علّت عدم وجود منبع آب در نزدیکی شهر از نقطة دوری در فاصلة بیست کیلومتری با عبور از درّه‌ها و جلگه‌ها و با استفاده از این روش به لائودکیه انتقال می‌یافت.

لائودکیه به علّت ثروتمندی و توانگری مادی و در عین حال ضعف ایمان ساکنین و مسیحیانِ آن، در نامة خداوند، شدیداً به باد انتقاد گرفته شد.

در کاوشهای باستان شناسی از یکی از آمفی‌تئاترها، جاده‌ای در مسیر سوریه و استادیوم به همراه ستونهای قدیمی آن از زیر خاک بیرون کشیده شد. در این حفّاریها همچنین بقایای یک کلیسای خانگی که محل عبادت پنهانی مسیحیان آن دوران بود، کشف گردیده. در این خانه دو سالن جدا از هم برای زنان و مردان، گرمابه‌ها و اتاقهایی برای اقامت وجود داشت.

با این شرح مختصر از وضعیّت شهر لائودکیه، که چگونه شهری بوده و مردم آن چگونه مردمی بودند، درک نامة خداوند به این کلیسا کمی سهل‌تر خواهد شد.

«14و به فرشتة کلیسای در لاَئودِکیه بنویس که این را می‌گوید آمین و شاهد امین و صدیق که ابتدای خلقت خدا است.15اعمال تو را می‌دانم که نه سرد و نه گرم هستی. کاش که سرد بودی یا گرم.16لهذا چون فاتر هستی، یعنی نه گرم و نه سرد، تو را از دهان خود قی خواهم کرد.17زیرا می‌گویی دولتمند هستم و دولت اندوخته‌ام و به هیچ چیز محتاج نیستم و نمی‌دانی که تو مستمند و مسکین هستی و فقیر و کور و عریان.18تو را نصیحت می‌کنم که زر مصفّای به آتش را از من بخری تا دولتمند شوی، و رخت سفید را تا پوشانیده شوی و ننگ عریانی تو ظاهر نشود، و سرمه را تا به چشمان خود کشیده بینایی یابی.19هر که را من دوست می‌دارم، توبیخ و تأدیب می‌نمایم. پس غیور شو و توبه نما.20اینک، بر در ایستاده می‌کوبم؛ اگر کسی آواز مرا بشنود و در را باز کند، به نزد او در خواهم آمد و با وی شام خواهم خورد و او نیز با من.21آن که غالب آید، این را به وی خواهم داد که بر تخت من با من بنشیند، چنان که من غلبه یافتم و با پدر خود بر تخت او نشستم.22هر که گوش دارد بشنود که روح به کلیساها چه می‌گوید» ( مکاشفه 3 : 14 - 22 ).

خداوند به کلیسای لائودکیه، خود را با عنوان"آمین و شاهد امین و صدیق که ابتدای خلقت خدا است"معرّفی می‌کند. سه عنوان.

اوّل: آمین، امنیّت دهنده، انجام دهنده، برآوردگار نیازها، برای کلیسای مستمند و فقیر و نیازمند، آیا منظور او مستمند مالی است؟ خیر! هرگز! منظور او نیاز حقیقی هر ایماندار مسیحی و روحانی است زیرا"آمین"کلام روحانی است.

دوّم: شاهد امین و صدیق، می‌دانید ثروتِ دنیا، ایمان را ضعیف و به زوال می‌برد، لذا دارندة آن در ایمان و عمل، کاملاً بی‌تفاوت می‌گردد، مانند عصر امروز ما که با رشد علم، کشورهای دارای تکنولوژی و ثروت، از خدا بسیار دور شده‌اند. پس خداوند به کلیسایی که در چنین شهری واقع شده و در تفکّرات آن غرق گردیده، خود را با عنوان شاهد امین و صدیق معرّفی می‌کند، به معنی آن که راستی و صداقت دارد، و به چیزهایی که دیده و می‌داند شهادت می‌دهد. و این شهادات برای اهل دنیا عاقبتی به سمت هلاکت خواهد داشت.

سوّم: ابتدای خلقت خدا، او به کلیسای دنیازده، که در آزمندی دنیا، امور آسمانی را فراموش کرده، ذات الوهی خویش را یادآوری می‌کند تا هشداری برای آنان باشد.

در همین شروع نامه به کلیسای لائودکیه، خداوند این کلیسا را مورد سرزنش، بابت بی‌تفاوتی آنان قرار می‌دهد. زیرا به جای آن که فخر آنان در فیضی که از خداوند یافته‌اند باشد، در میزان ثروت و دارایی و شکوه حاصل از آن خلاصه شده. خداوند به چنین کلیسایی دو هشدار بسیار جدی می‌دهد:"تو را از دهان خود قی خواهم کرد."و این که"تو مستمند و مسکین هستی و فقیر و کور و عریان"هستی.

یعقوب در خصوص دنیا دوستی با شدیدترین لحنی به چنین ایماندارانی آنان را حتّی در زمرة زنازادگان قرار می‌دهد: «4ای زانیات، آیا نمی‌دانید که دوستیِ دنیا، دشمنی خدا است؟ پس هر که می‌خواهد دوست دنیا باشد، دشمن خدا گردد» ( یعقوب 4 : 4 ).

یوحنّا نیز در رسالة اوّل خود در این خصوص می‌فرماید: «15دنیا را و آن چه در دنیا است دوست مدارید زیرا اگر کسی دنیا را دوست دارد، محبّت پدر در وی نیست.16زیرا که آن چه در دنیا است، از شهوت جسم و خواهش چشم و غرور زندگانی از پدر نیست بلکه از جهان است.17و دنیا و شهوات آن در گذر است لیکن کسی که به ارادة خدا عمل می‌کند، تا به ابد باقی می‌ماند» ( اوّل یوحنّا 2 : 15 - 17 ).

و حال خداوند به چنین کلیسای مادی می‌گوید:"تو را از دهان خود قی خواهم کرد."شما را دور خواهم انداخت، یعنی هرگز نامتان را نزد پدر آسمانی نخواهم برد و به نام شما شهادت نخواهم داد. آه!

امّا خشم خداوند بیشتر از این است و شدیداً کلیسا را مورد سرزنش نیز قرار می‌دهد. یادتان هست در موعظة بالای کوه چه گفت؟: «19گنجها برای خود بر زمین نیندوزید، جایی که بید و زنگ زیان می‌رساند و جایی که دزدان نَقب می‌زنند و دزدی می‌نمایند.20بلکه گنجها به جهت خود در آسمان بیندوزید، جایی که بید و زنگ زیان نمی‌رساند و جایی که دزدان نقب نمی‌زنند و دزدی نمی‌کنند» ( متّی 6 : 19 - 20 ).

گنج حقیقی آسمانی است، و آن چیزی است که به بخشش خدا در خداوند عیسی مسیح یافتیم تا برای ما در آسمان و نزد پدر آسمانی بماند؛ مابقی، هر چه از دنیا و مال دنیا فانی و محکوم به فنا است.

از این آیات می‌توان مفاهیم و سایه‌های روحانی برای این کلیسا در قرنهای آینده و امروز نیز گرفت، مثلاً منظور از ثروت و دولتمندی، اشاره به کلیسایی می‌کند که خود را از لحاظ کلام خدا ثروتمند می‌داند و بسیار ادّعا دارد و حال آن که در جهالت کلامی به سر می‌برد؛ هر چند این برداشت زیبا و عمیق است، امّا با توجّه به شهر و کلیسای لائودکیه در آن عصر، که نامه در ابتدا برای آن عصر گفته شده، قبول این که کلیسا به جای امور روحانی به امور مادی چسبیده که موجب نارضایتی خداوند شده، معقول‌تر است.

امّا قطعاً گفتن این که، این کلام برای دورة هفتم کلیسا یعنی عصر کلیسای لائودکیه در زمان حاضر و خطاب به کلیساهای فرقه‌ای بسیار ثروتمند ( که از بردن نامشان پرهیز می‌کنم ) است، به آن گونه که کلیساهای پیغامی در ضدیّت با فرقه‌ها می‌گویند، یک اشتباه مسلّم می‌باشد. زیرا به دور از تعصّبات فرقه‌ای، کلیسای لائودکیه ربطی به فرقه‌ها ندارد، این یکی از کلیساهای برگزیدة خداوند است که برای آن دل می‌سوزاند و به آن وعده‌های چشمگیر داده. وگرنه خداوند با فرقه‌ها مخالف و آنان را رد نموده است.

بیعانة روح‌القدس فقط برای کلیسای برگزیدة خداوند است و او پس از عروج به آسمان آن را برای کلیسای محبوبش که در کلام او هستند فرستاده. حال او به این کلیسایی که در روابط اجتماعی منحرف شده می‌گوید: «18تو را نصیحت می‌کنم که زر مصفّای به آتش را از من بخری تا دولتمند شوی، و رخت سفید را تا پوشانیده شوی و ننگ عریانی تو ظاهر نشود، و سرمه را تا به چشمان خود کشیده بینایی یابی.»

زر، کلام خدا است، مصفّا، اشاره به پاکی و دلگشایی کلام خدا دارد؛ و آتش، به معنی روح‌القدس است. خداوند می‌خواهد تا کلیسا تعمید و مهر جاودانگی روح‌القدس را از او بخرد. به چه قیمتی؟ به قیمت تسلیم نمودن نفس و روح و جان خود به خداوند. تا دارای رخت سفید عدالت گردند. رخت سفید به معنی جامة تنِ پاک از گناه و خطا است که پس از توبه و عدالت نصیب کسی می‌گردد. از این روی کلیسای منحرف خود را به توبه فرا می‌خواند: «19هر که را من دوست می‌دارم، توبیخ و تأدیب می‌نمایم. پس غیور شو و توبه نما.»

«20اینک، بر در ایستاده می‌کوبم؛ اگر کسی آواز مرا بشنود و در را باز کند، به نزد او در خواهم آمد و با وی شام خواهم خورد و او نیز با من.» می‌دانید چرا بر در ایستاده و می‌کوبد تا آن در را به رویش باز کنند؟ خداوند سر کلیسا است، او برای ورود به کلیسای خود نیاز به اجازه ندارد، او هر زمان بخواهد وارد کلیسای خود می‌شود. پس چرا نمی‌تواند وارد کلیسای لائودکیه شود؟

چون این کلیسا نیز مانند کلیساهای فرقه‌ای بر سر درِ خود نامی دیگر به غیر از خداوند عیسی مسیح را دارد. او گنج آسمانی را رها کرده و به دنبال گنجهای نفرت انگیز زمینی رفته. او به تعامل با رسوم امّتها و خدایان دروغین رفته. اگر هنوز این کلیسا رد شدة خداوند نیست به علّت آن است که هنوز بقیّتی وفادار به خداوند در این کلیسا یافت می‌شود. پس او به خاطر این بقیّت، کلیسا را رد نکرده و پیوسته بر در می‌کوبد.

او به هر کسی که بر امیال دنیوی و جهل و دولتمندی خود غلبه کند و با توبه به سمت خداوند برود و در را به روی او باز کند، پاداشی عظیم خواهد داد: «21آن که غالب آید، این را به وی خواهم داد که بر تخت من با من بنشیند، چنان که من غلبه یافتم و با پدر خود بر تخت او نشستم.22هر که گوش دارد بشنود که روح به کلیساها چه می‌گوید» ( مکاشفه 3 : 21 - 22 ).

جدا شدن از دنیا و زحمت کشیدن برای کسب عدالت شخص را به تخت آسمانی می‌رساند. آیا به یاد دارید خداوند عیسی مسیح در موعظة بالای کوه نیز این را گفته بود؟: «10خوشا به حال زحمتکشان برای عدالت، زیرا ملکوت آسمان از آن ایشان است» ( متّی 5 : 10 ). دنیا برای هر که او را رد کند جز رنج و عذاب چیزی ندارد.

 

سخن پایانی:

اگر چند نکتة مهم را در نظر بگیرید و در آنها دقّت کنید حقیقت نامه‌های به هفت کلیسای ذکر شده در کتاب مکاشفه، مکشوف می‌گردد.

1-    متن صریح نامه‌ها به هفت کلیسایی که در"آسیا"بودند اشاره می‌کند. اسمِ آسیا، معرّف مقصد نامه‌ها است؛ خود خداوند نیز بعد از پایان نگارشِ نامه‌ها به یوحنّا گفت چیزهایی که بعد از این می‌بینی مربوط به آینده است. در حالی که اگر منظور به دوره‌ها بود، نامه‌ها باید وقتی خداوند شروع می‌کند به گفتن آینده می‌آمد. از سویی دیگر بیشتر وقایعی که به عنوان دوره ‌بندی کلیساها مطرح کرده‌اند مربوط به اروپا می‌گردد نه به آسیا که این نیز با مقصد نامه‌ها به آن گونه که خداوند گفته مغایرت دارد.

2-    برخی اسامی که در نامه‌ها آمده، مانند انطیپاسِ شهید، واضحاً به اشخاصی حقیقی که در آن کلیسا وجود داشته و در همان سالها می‌زیسته اشاره دارد و به هیچ وجه نمی‌توان از آنان برداشتهایی دیگر کرد که در این صورت خداوند دروغگو خواهد بود.

3-    با وجودی که کتاب از برخی اشخاص نام می‌برد امّا مطلقاً از هیچ یک از فرشتگان ( رسولان ) کلیسا، نامی نمی‌برد که گویایی این است هرگز قرار نبوده اسمی در کنار این فرشتگان کلیسا قرار داده شود. یعنی گذاشتن هر نام و شخصی در این جایگاه‌ها اشتباه است. مهم نامه و رسیدن آنها به دست گیرندگان آن بود که اتّفاق افتاد و خود فرشتگان یعنی رسولان کلیساها از این امر قطعاً اطّلاع داشته و دارند.

4-    هیچ سایه، رد و نشانی را در هیچ یک از کتب مقدّس نمی‌توان یافت که حتّی اشاره‌ای تمثیل گونه و یا در ایهام به بخش بندی شدن کلیسا در هفت دوره داشته باشد.

5-    حتّی وقایع تاریخی به هیچ وجه تاریخ کلیسا را مطابق با تفاسیری که از دوره بندی کلیسا ارائه شده است، نشان نمی‌دهد؛ یعنی هیچ استناد تاریخی که گویایی صحّت این مدّعا باشد وجود ندارد، و تنها یک تفسر بسیار ناقص و پر ایراد از یک فرضیّة اشتباه است که قدمتی کمتر از 200 سال دارد و زاییدة تفکّری انسانی می‌باشد. اگر کلیسا را به هفت دوره با خصوصیّات خاص هر کلیسا تقسیم کنید، با حقیقتِ آن چه اتّفاق افتاده کاملاً در مغایرت است.

6-    بعضی از رسولان خداوند عیسی مسیح مانند پولس، با این که در خصوص زمانهای آخر پیشگوییهایی کردند، مانند ربودگی، امّا هیچ کدام باور به دوره ‌بندی شدن کلیسا نداشتند و هیچ ذکری از آن نکردند.

7-    و دلایل بسیار دیگر ...

این نامه‌ها در حقیقت و در وهلة نخست برای کلیساهای همان عصر بوده، امّا از آن جایی که مکاشفه یک کتاب نبوّتی و مربوط به آینده است، می‌توان این گونه نیز پنداشت که این نامه‌ها برای آیندة کلیسا نیز می‌تواند مفهوم و اعتباری داشته باشد.

یقیناً هر چیزی که در ابتدا بود تا به انتها نیز می‌بایست باشد. اگر در ابتدا و روز پنطیکاست کلیسا تشکیل شد و تا به امروز همچنان هست، پس وقایع و شرایطی نظیر همان اوّلینها باید همچنان به پیش آمده باشد. دنیا و تاریخ بشریّت مدام در حال تکرار به شکلهای مختلف است. پس اگر در ابتدا کلیسایی با خصوصیّات افسس بوده، امروزه نیز باید کلیسایی با این خصوصیّت باشد و ایضاً برای تمام آن هفت کلیسای دیگر.

وقتی خداوند خواسته تا متن این نامه‌ها در کتاب مکاشفه نوشته شود پس پیغام آنها می‌بایست تا به انتهای زمان باقی بماند. برای چه کسانی؟ قطعاً برای رسولان و اعضای آن کلیساها. یعنی این هفت کلیسا علاوه بر این که منتخب خداوند هستند تا به انتها بقا داشته و در تمام طول تاریخ تا به انتها به پیش می‌رود.

تنها وجه تمایز این کلیساها شرایط محیطی است که از آن تأثیرات مثبت و منفی در روند ایمانی می‌گیرند و هرگاه کلیسایی را در دنیا ببینید که شرایطش شبیه به یکی از این هفت کلیسا می‌باشد، آنان میراث‌داران آن کلیسا در طول تاریخ هستند و همان کلام خداوند که در ابتدا برای اوّلین بوده، برای آنان نیز مصداق خواهد داشت.

کلیساها نه به طور متوالی و یکی پس از دیگری آمدند و رفتند، بلکه به طور هم عرض در طول تاریخ به پیش آمدند. اگر بپذیریم که با هر دوره‌ای عصر کلیسای آن دوره تمام شده، مثل آن است که قبول کنیم، کلیسایی که خداوند برای آن نامه داده و از آنان خواسته تا به انتها بمانند، انقضا دارد و بدن مسیح فانی شدنی است! پس می‌بینید؟ آموزة دوره ‌بندی کلیسا چه قدر می‌تواند حتّی مهلک باشد.

با شکل‌گیری تفکّر دوره‌های کلیسایی، از هفت فرشتة این کلیساها ابرقهرمانانی ماورایی ساخته شد. خصوصاً در خصوص فرشتة دورة هفتم یعنی لائودکیه، که پیروانِ کسانی که خود را تا کنون به عنوان فرشتة این دوره معرّفی کردند، افرادی بسیار تندرو و ظاهراً بر ضد همگان زاییده شده‌اند.

این پیروانِ افراطی تا به آن جا پیش رفتند که کلام خدا را با کلام فرشتگان ساخته شدة خود معاوضه کردند و عملاً معیار ایمان آنان فرشتة ساختگی کلیسای لائودکیه شده. برای رسیدن به این حقیقت فقط کافی است عملکرد و حرفهای آنان را ببینید.

علاوه بر این، پیروان این دوره، شش فرشتة کلیساهای اوّل را در مقابل فرشتة دورة لائودکیه بسیار کوچک‌تر و نادان‌تر به کلام خدا معرّفی می‌کنند و به این رسولان کلیساها تنها مارک اصلاحگر می‌زنند، در صورتی که خود خداوند همة آن هفت فرشته را ستارگان خود می‌داند، یعنی رسولان، یعنی دارندگان مکاشفه، یعنی با روح نبوّتی.

در ادامة روند این جهالت، کلیسا را پیغامی و مبتنی بر هفت پیغام از هفت فرشتة خداوند می‌دانند که هر پیغامی در عصر خودش تازه بوده و با آمدن دورة دیگر آن پیغامها کهنه و مردار شده است؛ و نتیجتاً امروز فقط باید با پیغام فرشتة دورة لائودکیه که یک نبی است همراه شد!

وای این اوج جهالت است. فقط ذرّه‌ای فهم لازم است تا کسی بفهمد که کلام خدا کهنه شدنی نیست و انقضا ندارد. وقتی پیروان چنین باوری کلام خدا را کنار می‌گذارند و کلام انسانی را بر می‌دارند، نتیجة فهم کتاب مقدّسی آنان بیشتر از این نخواهد شد. خداوند عیسی مسیح در جواب به این قبیل افراد می‌فرماید: «31آسمان و زمین زایل می‌شود، لیکن کلمات من هرگز زایل نشود» ( مرقس 13 : 31 ).

خداوند همیشه، از ابتدای آفرینش آدم تا به انتهای زمان برای انسانها، پیام و کلام دارد، امّا هیچ یک از این پیامها چیز تازه‌ای نیست، همة آن چیزی است که در ابتدا گفته شده بود، فقط در طول تاریخ به اشکال مختلف یادآوری گردید.

به قول پیروان فرشتة دورة هفتم، که معتقدند پیغام این دورة کلیسا به خروج از بابل روحانی یعنی فرقه‌ها است. خوب این که حرف تازه‌ای نیست! این از ابتدای کلیسا تا به امروز موعظه می‌شد؛ حتّی در عهد عتیق نیز با بررسی وقایع، بارها و بارها شاهد حقیقت چنین پیغامی از کتاب مقدّس هستیم، فقط اندکی مطالعه در کتاب مقدّس لازم است تا بارها این را ببینید.

می‌بینید؟ فقط کافی است تا از یک جایی، سر سوزنی اشتباه بروید، آنگاه در مسیرتان هر چه قدر که به جلو می‌روید، انحراف و دوریتان از مسیر اصلی دائماً بیشتر و بیشتر می‌شود.

مشکل بشر این است که دوست دارد هر چیزی را پیچیده کند و چون دائماً آن را می‌پیچد، عاقبت خودش را در آن پیچشها گرفتار می‌سازد. در حالی که کلام خدا در سادگی گفته شده تا هر کسی را فهم و حکمت بخشد.

بیشترین لطماتی که شاهد آن هستیم از سوی پیروان کور و تندرویی است که چون فاقد هر گونه مسح خداوندی می‌باشند، در جهت ابراز فضلِ کذایی، و برای پیدا کردن نام و آوازه برای خود حقیقت کلام را منحرف نموده و در این راستا، با مخفی شدن پشت نظریّه‌پردازان، اگر خود آنان ادّعایی نداشته باشند، اینان با ادّعای خود، هم آن اشخاص را تخریب می‌کنند و هم کلیسا را منحرف می‌سازند.

 

برگرفته از کتاب"مکاشفه، سر هفت کلیسا"نوشتة: لوک رایان

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

شمّاسان کلیسا

جهان در آشوب ادیان

دعای چه کسانی رد یا پذیرفته می‌شود