هفتمین فرشته کرنانواز

هفتمین فرشتة کرنانواز

هفتمین فرشته کرنانواز

در کتاب مکاشفه، باب دهم، آیة هفتم مکتوب است که «7... در ایّام صدای فرشتة هفتم، چون کرنا را می‌باید بنوازد، سِرِ خدا به اتمام خواهد رسید، چنان که بندگان خود انبیا را بشارت داد.» تا کنون دو مدّعی برای جایگاه فرشتة کلیسای لائودکیه، یعنی هفتمین فرشته از هفتمین دورة کلیسا ظاهر شده است که هر دو از کشور آمریکا می‌باشند. اوّلی: کشیش چارلز تیز راسل؛ و دوّمی: ویلیام ماریون برانهام است. هر کدام مدّعی آنند که تمام اسرار کتاب مکاشفه در زمان او و توسّط او آشکار شده است.

ویلیام ماریون برانهام ( 1909 - 1965 ) و پیروانش، فرشتة هفتم کرنانواز در باب یازدهم، و فرشتة هفتم در مکاشفه باب سوّم، یعنی فرشتة کلیسای لائودکیه را یکی می‌دانند؛ از فرشتة کلیسای لائودکیه در باب سوّم مکاشفه یاد شده: «14و به فرشتة کلیسای در لاَئودِکیه بنویس که این را می‌گوید آمین و شاهد امین و صدیق که ابتدای خلقت خدا است.» و همچنین مدّعی هستند که نه تنها سِرِ هفت مهر مکاشفه، بلکه تمام اسرار کتاب مقدّس در زمان او و برای او باز و مکشوف گردیده است.

موضوع جالب این جا است که برانهام اوّلین و تنها مدّعی این نبوده بلکه قبل‌تر از او، برای اوّلین بار چارلز تیز راسل ( 1852 - 1916 ) در خصوص آن سخن گفته بود. او در کتاب خود به نام"اتمام سِر"، اوّلین کسی بود که مکاشفه 10 : 7 و مکاشفه 3 : 14 را به هم گره زد و چنین ادّعایی داشته؛ پیروانش حتّی امروزه همچنان مدّعی هستند که او همان فرشتة هفتم دورة لائودکیه است.

چارلز تیز راسل همچنین اذعان کرده بود که مجموعه‌ای از هفت موضوعی که او بین سالهای 1880 و 1910 منتشر کرد، همان هفت رعدی بودند که سِر خدا را به طور کامل آشکار و گشایش مهر هفتم را کامل کردند. و در مقابل برانهام نیز مدّعی بود که سِرِ هفت مهر برای او مکشوف شده است.

آن چه کاملاً مشهود است، برانهام بعدها بعد از مطالعة دقیق نظرات راسل، آن را اقتباس و چیزهای دیگری به آن افزود، و در این بین یک جا به جایی نیز صورت گرفت، نام برانهام جایگزین نام راسل به عنوان فرشتة کلیسای لائودکیه شد و در تمام دنیا معرّفی گردید.

ریشة نظرات تمام کسانی مانند: توماس برایتمن، چارلز تیز راسل، کلارنس لارکین، ویلیام ماریون برانهام و ...؛ که در این خصوص صحبتها کردند، از یک انحراف بسیار بزرگ در ابتدای کتاب مکاشفه نشأت می‌گیرد. وقتی توماس برایتمن ( 1562 - 1607 ) برای اوّلین بار هفت کلیسای در آسیا را نمادی از هفت دورة تاریخی برای کلیسا معرّفی کرد، جرقه‌ای شد که خیلی سالها بعد، توسّط راسل و دیگران افروخته گردید. و به حدی پیش رفت که تمام کسانی که در این خصوص صحبت کردند، هفت کلیسای در آسیا و رسولانش، که مخاطبین خداوند عیسی مسیح بودند را نادیده گرفته و از آن هفت دورة کلیسایی تا آخر زمان را بیرون کشیدند. و نتیجة این برداشت اشتباه، مساوی شد با تعالیم اشتباه دیگری که پشت سر هم از کتاب مکاشفه بیرون کشیده شد.

در هر صورت قصد آن را نداریم تا به نظرات مختلف کسانی که در خصوص دوره‌های کلیسایی صحبت کرده‌اند بپردازیم. پیش‌تر در کتابی مجزّا به نام"مکاشفه، سر هفت کلیسا"مفصّلاً به موضوع هفت کلیسا پرداخته شد. در این نوشتار سعی داریم، فقط بر اساس آن چه خود کتاب مکاشفه به ما می‌گوید، به دور از خیال‌پردازی، در یک سری حقایقی که نمی‌توان آنها را رد یا نادیده گرفت، موضوع فرشتة هفتم را آشکار نماییم.

 

حقیقت اوّل:

تقسیم کلیسا به هفت دوره، هیچ استناد کتاب مقدّسی ندارد. نه در عهد عتیق سایه‌ای از آن وجود دارد و نه در عهد جدید چیزی که گویای این آموزه باشد وجود دارد. هرگز هیچ یک از مردان بزرگ و خدّام خداوند در طول تاریخ به این اعتقاد نداشته و سخنی از آن نگفته‌اند.

امکان ندارد خداوند برای هفت رسول کلیسا، که وکلای اسرار خداوند می‌باشند، در زمان یوحنّا نامه نوشته باشد، و به آنان فهم آن نامه‌ها را نداده باشد! یعنی حتّی خود یوحنّا که بینندة همه چیز بوده نیز شعور درک موضوع را نداشته؟! اگر قرار بود این گونه باشد، چرا مکاشفه در زمان او فرستاده شد و نامه‌ها برای رسولان خداوند زده شد؟!

وقتی به تعالیم دیگری از مکاشفه که ارائه کرده‌اند نگاه کنید، خواهید فهمید که وقتی کلیسا را به هفت دوره تقسیم می‌کنید چه قدر اشتباهات بزرگ از تعالیم دیگر آن بیرون می‌زند که با کلیّت کتاب هماهنگی نداشته و قابل استناد نیست. این مهم را وقتی از ابتدای مکاشفه بخوانید و تفسیرهایشان را بشنوید، کاملاً اشتباهات را خواهید دید.

 

حقیقت دوّم:

هیچ کجای کتاب مکاشفه، هیچ ارتباطی بین هیچ یک از فرشتگان و کلیساهای آنان، یا به عبارت صحیح‌تر رسولانِ هفت کلیسای در آسیا که در سه باب اوّل کتاب مکاشفه به آنها اشاره شده، با هیچ یک از اتّفاقاتی که از باب چهارم به بعد توصیف می‌گردد را به خواننده ارائه نمی‌دهد. مطلقاً حتّی کوچک‌ترین ارتباطی نمی‌توانید بیابید که بعد از باب چهارم بخواهد دوباره به عقب برگشت نموده و از یکی از آن فرشتگان یا حتّی دورة تخیّلی کلیسا نامی برده باشد.

امّا چه اتّفاقی افتاد؟ ضرب‌المثل قدیمی است که می‌گوید:"هر گردویی گرده، امّا هر گردی گردو نیست."یعنی فرشتة کلیسای لائودکیه، هفتمین دریافت کنندة نامة خداوند بوده، امّا این به آن معنی نیست که هر کجا اسمی از فرشتة هفتم دیدید بپندارید منظور همان فرشتة کلیسای لائودکیه است! تفاوت فرشتة هفتمی که باید کرنا را بنوازد با فرشتة کلیسای لائودکیه و سایر مدّعیان این جایگاه، دقیقاً از زمین تا آسمان است.

حال وقتی این اشتباه را بپذیرید چه خواهد شد؟ اتّفاقی که امروزه افتاده، هر کسی را که به عنوان فرشتة لائودکیه بپذیرید، از او یک ابر انسان خواهید ساخت در کنار خداوند عیسی مسیح.

در ضمن این نکتة مهم را نیز باید در نظر بگیرید که تمام فرشتگانِ هفت کلیسای در مکاشفه، انسان و از رسولان مسیح می‌باشند، امّا فرشتگان کرنا به دست، از جنود آسمان و فرشتگان خدا هستند.

 

حقیقت سوّم:

مدّعیان این عصر که خود را در دورة لائودکیه می‌دانند، معتقدند"در زمان فرشتة دورة هفتم، کلیسا مانند دورة اوّل خواهد بود!"یا به عبارتی فرشتة کلیسای لائودکیة آنان به بزرگی و عظمت یوحنّا و پولس رسول خواهد بود، چون در خصوص عظمت فرشتة دورة لائودکیه معتقدند او کسی است که دل پدران را به سوی پسران و دل پسران را به سوی پدران خواهد برگرداند ( پیروان قدیمی نظریّة دوره ‌بندی کلیسا، یوحنّا را فرشتة دورة اوّل می‌دانند و برانهام و پیروانش، پولس رسول را ).

از این ادّعا، چند ایراد اساسی می‌توان گرفت:

اوّل: آنان این جمله را از باب چهارم کتاب ملاّکی نبی که در خصوص ایلیای نبی گفته شده اقتباس نموده‌اند: «5اینک‌ من‌ ایلیای‌ نبی‌ را قبل‌ از رسیدن‌ روز عظیم‌ و مَهیب‌ خداوند نزد شما خواهم‌ فرستاد.6و او دل‌ پدران‌ را به سوی‌ پسران‌ و دل‌ پسران‌ را به سوی‌ پدران‌ خواهد برگردانید، مبادا بیایم‌ و زمین‌ را به‌ لعنت‌ بزنم‌» ( ملاّکی 4 : 5 - 6 ).

پیروان برانهام معتقدند این آیات در خصوص ویلیام برانهام است و منظور از ایلیای باب چهارم کتاب ملاّکی برانهام است. این نیز یکی از وحشتناک‌ترین تفاسیر و تعالیم داده شدة عصر کنونی است. ما می‌دانیم در انتهای این عصر قرار است مجدّداً ایلیا به زمین بازگردد و این آیات برای آن روز گفته شده، پس اگر خدا در چهارصد سال قبل از مسیح نام ایلیایی را می‌آورد که می‌بایست در زمان آخر بیاید، ولی منظور او به ایلیا نبوده بلکه مقصودش برانهام بوده باشد، انصاف بدهید، آیا این اقدام به یک کلاهبرداری برای گمراهی مسیحیان نخواهد بود؟! اوه! فکر کردن به چنین چیزی در خصوص خدا وحشتناک است. کفر است. جنگ با خدا است.

اگر منظور خدا به کسی مثل برانهام بوده، چه لزومی داشت از نام ایلیایی که اتّفاقاً می‌بایست در زمان آخر بیاید استفاده کند؟! می‌توانست مانند آن چیزی که به موسی گفته بود، این جا نیز بگوید: «15یهوه‌، خدایت‌، نبی‌ای‌ را از میان‌ تو از برادرانت‌، مثل‌ من‌ برای‌ تو مبعوث‌ خواهد گردانید، او را بشنوید» ( تثنیه 18 : 15 ). در نوشتار دیگر به نام"ایلیا در گذر تاریخ"مفصّل در این خصوص صحبت شده است.

دوّم: با ارائة این نظر که فقط فرشتة دورة هفتم همه چیز تمام، و او مانند رسولان مستقیم مسیح است، سایر رسولان ( فرشتگان ) دوره‌های دیگر را کوچک‌تر و خوارتر ساختند! در حالی که تمام رسولان وکلای اسرار خدا و دارای جایگاه رفیعی می‌باشند.

جالب این که در میان این هفت کلیسا، بهترین آنها کلیسای فیلادلفیه بود که مطلقاً از سوی خداوند سرزنش نشد و به لحاظ روحانی کلیسای افسس از ویژگیهای خاصی برخوردار بوده؛ و در مقابل کلیساهایی که بدترین وضعیّتها را داشتند: کلیسای ساردس و کلیسای لائودکیه بودند. پس با دیدگاه آنان فرشتة خارق‌العاده آنها باید فرشتة کلیسای عصر فیلادلفیه باشد، نه لائودکیه.

می‌بینید؟ چیزی که از بنیاد اشتباه باشد، تعالیم و اقتباسهای اشتباه هم با خود می‌آورد و در نهایت بطالتها است که ظاهر می‌شود.

سوّم: مدّعی هستند که فقط فرشتة دورة هفتم یک نبی هست و فرشتگان سایر دوره‌ها فقط اصلاحگرا هستند! آه! باز باید این مثال را متذکّر شوم،"هر گردویی گرده،  امّا هر گردی گردو نیست."این مدّعیان چگونه مسیحیانی هستند که هنوز نمی‌دانند:"هر  رسولی، یک نبی نیز می‌باشد، امّا هر نبی‌ای، رسول نیست."

رسولان جایگاه اوّل خدمت کهانتی را دارند و پس از آنان انبیا می‌باشند. به قول پولس"رسولان وکلای اسرار خدا هستند."حال چگونه کسی می‌تواند رسول باشد، امّا با خداوند ارتباط مستقیم نداشته باشد؟! کدام وکیل است که وکالت موکّلی را داشته باشد که نه او را دیده و نه سخنی از او شنیده؟ خداوند نامه‌های خود را به هفت فرشته، یعنی هفت رسول کلیسا نوشته، نه دو فرشته و پنج شمّاس!

 

حقیقت چهارم:

مدّعیان فرشتة هفتم این دوره تعلیم می‌دهند که مهرهای طومار موسوم به هفت مهر در زمان فرشتة دورة هفتم و در این عصر ما باز شده است. اگر این را بپذیریم باید گفت پس کتاب مکاشفه و خداوند دروغ گفته است. امّا با اندک سواد خواندن و بدون نیاز به هیچ توضیح و تفسیری، خود کتاب مکاشفه حقیقت را به ما می‌گوید:

«1و دیدم بر دست راست تخت نشین، کتابی را که مکتوب است از درون و بیرون، و مختوم به هفت مُهر.2و فرشته‌ای قوی را دیدم که به آواز بلند ندا می‌کند که کیست مستحقِ این که کتاب را بگشاید و مُهرهایش را بردارد؟3و هیچ کس در آسمان و در زمین و در زیر زمین نتوانست آن کتاب را باز کند یا بر آن نظر کند.4و من به شدّت می‌گریستم زیرا هیچ کس که شایستة گشودن کتاب یا خواندن آن یا نظر کردن بر آن باشد، یافت نشد.5و یکی از آن پیران به من می‌گوید، گریان مباش! اینک، آن شیری که از سبط یهودا و ریشة داود است، غالب آمده است تا کتاب و هفت مُهرش را بگشاید.6و دیدم در میان تخت و چهار حیوان و در وسط پیران، برّه‌ای چون ذبح شده ایستاده است و هفت شاخ و هفت چشم دارد که هفت روح خدایند که به تمامی جهان فرستاده می‌شوند.7پس آمد و کتاب را از دست راست تخت نشین گرفته است» (  مکاشفه 5 : 1 - 7 ).

دقّت کردید! هیچ کس! « هیچ کس در آسمان و در زمین و در زیر زمین نتوانست آن کتاب را باز کند یا بر آن نظر کند.» هیچ کس، غیر از فرشتة کلیسای لائودکیه! اوه! این یک کفرگویی است. این یک بی‌انصافی به خداوند است. کتاب مکاشفه می‌گوید، تنها کس، خود برّة ذبح شده، شیر سبط یهودا، منجی بشریّت، خداوند عیسی مسیح بود که توانست کتاب را بردارد و به آن نگاه کند.

مهرها کی گشوده شد؟ همان موقع، در آسمان، وقتی برّه کتاب را گرفت شروع کرد به گشودن مهرها و آشکار شدن تمام حقایق مکتوب در آن. با گشوده شدن هر مهر وقایعی از آن بیرون زد و آشکار شد: «1و دیدم چون برّه یکی از آن هفت مهر را گشود؛ و شنیدم یکی از آن چهار حیوان به صدایی مثل رعد می‌گوید، بیا و ببین! ...» ( مکاشفه باب 6 ... ) و الی تمام مهرها.

حال اگر باز این را نفهمیده باشیم و بپنداریم که فرشتة کلیسای لائودکیه در این عصر است که اسرار مهرها در زمان او و فقط برای او گشوده شده! پس یوحنّا چه چیزی را می‌دیده وقتی که با گشوده شدن هر مهر به او گفته می‌شد: «... بیا و ببین! ...»؟

بدتر از این یک ادّعای دیگر می‌باشد! فرشتة هفتم این عصر و پیروانش مدّعی آنند که کتاب مکاشفه مهر شده بود و نمی‌بایست در طول تاریخ کلیسا تا به این زمان، برای کسی باز می‌شده، به یوحنّا نیز گفته شده بود که کتاب را مهر کند.

حال خود یوحنّا می‌گوید فقط در یک جا او از نوشتن منع شد و از او خواسته شده تا آن چه شنیده است را ننویسد و مهر کند. فقط یک جا؛ و آن هم در زمان سخن گفتن هفت رعد: «4و چون هفت رعد سخن گفتند، حاضر شدم که بنویسم. آنگاه آوازی از آسمان شنیدم که می‌گوید، آن چه هفت رعد گفتند مُهر کن و آنها را منویس» ( مکاشفه 10 : 4 ). حال راسل مدّعی است که آن چه او در بین سالهای 1880 و 1910 در هفت موضوع مطرح کرده، همان هفت رعدی بودند که سِر خدا را به طور کامل آشکار و گشایش مهر هفتم را کامل کردند.

به غیر از این یک مورد که یوحنّا آن را مهر نمود و چیزی ننوشت، اتّفاقاً  بر خلاف ادّعای دروغینی که در این عصر به او نسبت دادند، در انتهای نگارش کتاب مکاشفه حکم گرفته که کتاب را مهر نکند و باز بگذارد: «10و مرا گفت، کلام نبوّت این کتاب را مُهر مکن زیرا که وقت نزدیک است» ( مکاشفه 22 : 10 ). می‌بینید؟ فاصلة بین کفرگویی و حقیقت کتاب مقدّسی را؟ کتاب مقدّس بسیار واضح و روشن سخن می‌گوید.

 

حقیقت پنجم:

باورمندان هفت دورة کلیسا و خصوصاً فرشتة هفتم کلیسای لائودکیه در این عصر، معتقدند که فرشتة کلیسای لائودکیه، همان فرشتة هفتم شیپور به دست است که حسب باب دهم کتاب مکاشفه، همة اسرار کتاب مقدّس در زمانِ خدمت او و برای او گشوده گردیده است: «7بلکه در ایّام صدای فرشتة هفتم، چون کرنا را می‌باید بنوازد، سرِ خدا به اتمام خواهد رسید، چنان که بندگان خود انبیا را بشارت داد» ( مکاشفه 10 : 7 ).

حال با چنین ادّعایی اگر به تمام سخنان این مدّعیان توجّه کنید، هیچ سرِی را نمی‌یابید که رسولان خداوند عیسی مسیح از ابتدا نمی‌دانستند و کلیسا را با آن به پیش نبرده باشند، از ذرّیّت مار گرفته تا ...؛ اگر منظور به وقایع تاریخی باشد، که این هم دلیل نمی‌شود زیرا اوّلاً وقایع بعد از آنان همچنان جریان دارد و دوّماً تاریخ را مطلقاً نمی‌توان به عنوان سرِ خدا محسوب کرد؛ که اگر باشد بسیاری از انبیای پیشین از هزاره‌ها قبل‌تر خیلی پیشگوییها کرده‌اند که به وقوع پیوسته.

حال این مدّعیان چه چیزهایی را اسرار خدا می‌دانند، یکایک آنان جالب و جواب واضح دارد که گفتنش در این مجال نمی‌گنجد و مسیر این نوشتار را منحرف خواهد کرد.

حال ببینیم مدّعیان در خصوص فرشتة دورة لائودکیه چه می‌گویند:

1.     تمام اسرار کتاب مکاشفه در زمان او باز می‌شود؛

2.     تمام اسرار کتاب مقدّس، خصوصاً کتاب مکاشفه برای او باز شده است؛

3.     این اتّفاق در زمان نواخته شدن کرنای هفتم خواهد بود؛

4.     فرشتة هفتم کرنانواز همان فرشتة کلیسای لائودکیه است؛

با این ادّعاها باید پذیرفت که فرشتة دورة لائودکیه، در زمان نواخته شدن کرنای هفتم، می‌بایست زنده و در قید حیات باشد، تا همۀ اسرار برایش باز شود و آنها را اعلام کند. این ادّعا را بر حسب آیة هفتم از باب دهم مکاشفه ارائه داده‌اند آن جا که کلام می‌فرماید: «7بلکه در ایّام صدای فرشتة هفتم، چون کرنا را می‌باید بنوازد، سرِ خدا به اتمام خواهد رسید، چنان که بندگان خود انبیا را بشارت داد» ( مکاشفه 10 : 7 ). آنان از این آیه چنین برداشت نموده‌اند که تمام اسرار خدا در این زمان برای فرشتة لائودکیه باز شده است.

آیا می‌دانید حسب گفتة خداوند عیسی مسیح در کتاب مکاشفه، فرشتة هفتم کرنانواز، کی خواهد نواخت؟

در باب بعدی، باب یازدهم از کتاب مکاشفه می‌خوانیم که موسی و ایلیا به زمین باز خواهند گشت و مدّت سه سال و نیم در زمین آیات عظیم نشان خواهند داد و نبوّتها خواهند نمود: «3و به دو شاهد خود خواهم داد که پلاس در بر کرده، مدّت هزار و دویست و شصت روز نبوّت نمایند.4اینانند دو درخت زیتون و دو چراغدان که در حضور خداوند زمین ایستاده‌اند» ( مکاشفه 11 : 3 - 4 ). این دو شاهد خدا که در حضور او ایستاده‌اند، موسی و ایلیا می‌باشند که زنده و برای زمان آخر مقرّر شده بودند.

اینان بعد از سه سال و نیم کشته خواهند شد و پس از سه روز در مقابل چشم همگان زنده شده و در ابرها به آسمان خواهند رفت: «7و چون شهادت خود را به اتمام رسانند، آن وحش که از هاویه بر می‌آید، با ایشان جنگ کرده، غلبه خواهد یافت و ایشان را خواهد کُشت8و بدنهای ایشان در شارعِ عامِ شهر عظیم که به معنیِ روحانی، به سدوم و مصر مسمّی است، جایی که خداوند ایشان نیز مصلوب گشت، خواهد ماند.9و گروهی از اقوام و قبایل و زبانها و امّتها، بدنهای ایشان را سه روز و نیم نظاره می‌کنند و اجازت نمی‌دهند که بدنهای ایشان را به قبر سپارند.10و ساکنان زمین بر ایشان خوشی و شادی می‌کنند و نزد یک دیگر هدایا خواهند فرستاد، از آن رو که این دو نبی ساکنان زمین را معذّب ساختند.11و بعد از سه روز و نیم، روح حیات از خدا بدیشان درآمد که بر پایهای خود ایستادند و بینندگانِ ایشان را خوفی عظیم فرو گرفت.12و آوازی بلند از آسمان شنیدند که بدیشان می‌گوید، به این جا صعود نمایید. پس در ابر، به آسمان بالا شدند و دشمنانشان ایشان را دیدند» ( مکاشفه 11 : 7 - 12 ).

این سه سال و نیم حضور آنان در زمین، سه سال و نیم اوّل از هفت سال پایانی روز ششم از خلقت خداوند است، به عبارتی نیمة اوّل از هفتادمین هفته‌ای که دانیال نبی گفته بود. پس از این اتّفاق فقط سه سال و نیم تا پایان دنیا باقی می‌ماند. در نظر داشته باشید که هنوز آن زمان نرسیده و این اتّفاق نیفتاده، یعنی هفت سال پایانی هنوز شروع نشده.

همین طور که جلوتر می‌رویم در باب دوازدهم می‌خوانیم که شیطان جایگاهش را در آسمان از دست داده و با یک سوّم از فرشتگان آسمان که تحت فرمان او بودند، یعنی همان روحهای شریر، به زمین می‌افتد: «3و علامتی دیگر در آسمان پدید آمد که اینک، اژدهای بزرگِ آتشگون که او را هفت سر و ده شاخ بود و بر سرهایش هفت افسر؛4و دُمش ثلث ستارگان آسمان را کشیده، آنها را بر زمین ریخت. و اژدها پیش آن زن که می‌زایید بایستاد تا چون بزاید فرزند او را ببلعد» ( مکاشفه 12 : 3 - 4 ).

وقتی که شیطان به زمین بیفتد، چه اتّفاقی خواهد افتاد؟ کلام می‌گوید"زن"که نماد کلیسا است، پسر نرینه‌ای خواهد زایید که با عصای آهنین بر همة امّتهای دنیا حکمرانی خواهد نمود، و این فرزند نرینه به آسمان ربوده خواهد شد: «5پس پسر نرینه‌ای را زایید که همة امّتهای زمین را به عصای آهنین حکمرانی خواهد کرد؛ و فرزندش به نزد خدا و تخت او ربوده شد» ( مکاشفه 12 : 5 ). این زمان ربودگی عروس مسیح است؛ این همان کلیسای برگزیدة خداوند عیسی مسیح است؛ این همان باکره‌های دانا هستند که خداوند برای بردنشان خواهد آمد؛ این اتّفاق در میانة هفت سال پایانی دنیا و پس از آمدن و رفتن موسی و ایلیا خواهد بود.

پس از این کلام خداوند می‌گوید، زن که کلیسای برجای مانده است، یعنی باکره‌های نادان به بیابان خواهند گریخت و خدا از آنان به مدّت سه سال و نیم، مراقبت و حفاظت خواهد نمود: «6و زن به بیابان فرار کرد که در آن جا مکانی برای وی از خدا مهیّا شده است تا او را مدت هزار و دویست و شصت روز بپرورند» ( مکاشفه 12 : 6 ).

اکنون دقّت کنید که زمان نواختن فرشتة هفتم کرنانواز کی می‌باشد. کمی به عقب برگردید: «15و فرشته‌ای بنواخت که ناگاه صداهای بلند در آسمان واقع شد که می‌گفتند، سلطنت جهان از آنِ خداوند ما و مسیح او شد و تا ابدالآباد حکمرانی خواهد کرد» ( مکاشفه 11 : 15 ).

صدای کرنای هفتم در حد فاصل بین مرگ و قیام موسی و ایلیا، در پایان سه سال و نیم اوّل و قبل از ربودگی کلیسای عروس به آسمان است. به تاریخ دقیق، می‌توان گفت، حدوداً ده روزِ بین هفت سال پایانی. تاریخی که هنوز نیامده و کسی از آن باخبر نیست. سرِ خدا در این زمان به پایان می‌رسد. زمان نواختن فرشتة هفتم کرنانواز، این ساعت است. معلوم نیست کی باشد، شاید چند سال، شاید چند ده سال، شاید چند صد سال! کسی از زمان آن باخبر نیست.

امّا یک چیز بسیار روشن و واضح است؛ تمام مدّعیانی که به عنوان فرشتة هفتم کلیسای لائودکیه مطرح هستند، ( چارلز تیز راسل و ویلیام ماریون برانهام ) هر دو سالهای طولانی است که از دنیا رفته‌اند و هنوز کرنای هفتم نواخته نشد. می‌بینید؟ یک آموزة اشتباه تا چه اندازه تعالیم اشتباه دیگری را نیز می‌تواند با خود داشته باشد. حکایت از آن جا شروع شد که هفت کلیسای هم عرض، تبدیل به هفت دورة کلیسا شدند؛ و پس از آن خرافات دیگر شکل گرفت.

قصد توهین و بی‌حرمتی به هیچ یک از این عزیزان نبوده و نیست، و چنین می‌پندارم که با صفای دل، کمر در خدمت به خداوند بسته بودند و زحمات بسیار کشیدند. و حتماً قصد ایجاد انحراف را نداشته‌اند، امّا همیشه از کثرت دانش، کثرت خطا هم جلوه‌گر خواهد شد. تاریخ پر فراز و نشیب کلیسا، گواهی زنده بر این مدّعا می‌باشد.

 

حقیقت ششم:

دو برداشت عجیب دیگر از آیة هفتم در باب ده مکاشفه شده است، اوّل آن که می‌گویند:"این فرشته همان فرشتة کلیسای لائودکیه است؛"و دوّم آن که می‌گویند:"در زمان فرشتة هفتم، یعنی فرشتة کلیسای لائودکیه تمام اسرار خدا گشوده می‌گردد!"این یکی از عجیب‌ترین تعالیم از این آیه می‌باشد!

مشکل اساسی اکثریّت این است که کلام را خوب نمی‌خوانند. معمولاً وقتی ذهن درگیر موضوعی می‌باشد که دنبال اثبات آن است، چشم و مغز انسان سعی در یافتن توجیه برای آن فرضیّة در ذهن طراحی شدة خود خواهد نمود و همه چیز را آن گونه می‌بیند که ذهن در حال پردازش برای قالب ‌بندی آن است. اگر این برای عموم مردم یک ایراد باشد، امّا برای محقّقان فاجعه‌ای عظیم خواهد بود. اساساً تفاوت یک محقّق با یک نظریّه‌پرداز در همین گونه نگاه کردن آنان است.

حال بدون هیچ پیش زمینه‌ای خوب به آیة هفتم نگاه کنید: «7بلکه در ایّام صدای فرشتة هفتم، چون کرنا را می‌باید بنوازد، سرِ خدا به اتمام خواهد رسید، چنان که بندگان خود انبیا را بشارت داد» ( مکاشفه 10 : 7 ).

 

برداشت اشتباه اوّل:

اگر این فرشتة هفتم کرنانواز انسان می‌بود، می‌بایست تمام آن شش فرشتة کرنانواز دیگر نیز انسان بوده باشند. اگر این هفتمین، همان فرشتة کلیسای لائودکیه باشد، پس آن اشخاص قبلی‌ هم می‌بایست آن شش فرشتة کلیساهای دیگر باشند. بر فرض محال که این گونه باشد، کجای این فرضیّه اشکال دارد؟

می‌دانیم که فرشتگان هفت کلیسای در آسیا، رسولان خداوند عیسی مسیح در هفت کلیسای برگزیدة او می‌باشند. حال رسولان چه وظیفه‌ای دارند؟ کلیسا را برای تعمید روح‌القدس و ربودگی آماده کنند و کلیسای خداوند را در سلامت تا موقع آمدن او نگهدارند. پس این رسولان فرستادگان رحمت‌اند نه بلایای آسمانی.

امّا هفت فرشتة کرنانواز چه چیزی با خود برای مردم دنیا دارند؟ اعلام انواع بلایا و مصیبتهایی که قرار است نازل شود. فقط نگاه کنید با نواختن هر کدام از آنان چه اتّفاقی می‌افتد.

«6و هفت فرشته‌ای که هفت کرنا را داشتند خود را مستعدِ نواختن نمودند.7و چون اوّلی بنواخت تگرگ و آتش با خون آمیخته شده، واقع گردید و به سوی زمین ریخته شد و ثلث درختان سوخته و هر گیاهِ سبز سوخته شد.8و فرشتة دوّم بنواخت که ناگاه مثال کوهی بزرگ، به آتش افروخته شده، به دریا افکنده شد و ثلث دریا خون گردید،9و ثلث مخلوقات دریایی که جان داشتند، بمردند و ثلث کشتیها تباه گردید.10و چون فرشتة سوّم نواخت، ناگاه ستاره‌ای عظیم، چون چراغی افروخته شده از آسمان فرود آمد و بر ثلث نهرها و چشمه‌های آب افتاد.11و اسم آن ستاره را اَفْسَنْتین می‌خوانند؛ و ثلث آبها به اَفْسَنْتین مبدّل گشت و مردمان بسیار از آبهایی که تلخ شده بود مردند.12و فرشتة چهارم بنواخت و به ثلث آفتاب و ثلث ماه و ثلث ستارگان صدمه رسید تا ثلث آنها تاریک گردید و ثلث روز و ثلث شب همچنین بی‌نور شد» ( مکاشفه 8 : 6 - 12 ).

«1و چون فرشتة پنجم نواخت، ستاره‌ای را دیدم که بر زمین افتاده بود و کلید چاه هاویه بدو داده شد.2و چاهِ هاویه را گشاد و دودی چون دود تنوری عظیم از چاه بالا آمد و آفتاب و هوا از دود چاه تاریک گشت. ... 13و فرشتة ششم بنواخت که ناگاه آوازی از میان چهار شاخ مذبح طلایی که در حضور خدا است شنیدم14که به آن فرشتة ششم که صاحب کرنا بود می‌گوید، آن چهار فرشته را که بر نهر عظیم فرات بسته‌اند، خلاص کن.15پس آن چهار فرشته که برای ساعت و روز و ماه و سال معیّن مهیّا شده‌اند تا این که ثلث مردم را بکُشند، خلاصی یافتند. ... » ( مکاشفه 9 : 1 - 21 ).

« 15و فرشته‌ای بنواخت که ناگاه صداهای بلند در آسمان واقع شد که می‌گفتند، سلطنت جهان از آنِ خداوند ما و مسیح او شد و تا ابدالآباد حکمرانی خواهد کرد. ... 18و امّتها خشمناک شدند و غضب تو ظاهر گردید و وقت مردگان رسید تا بر ایشان داوری شود و تا بندگان خود، یعنی انبیا و مقدّسان و ترسندگان نام خود را چه کوچک و چه بزرگ اجرت دهی و مُفسدان زمین را فاسد گردانی» ( مکاشفه 11 : 15 - 21 ).

این هفت فرشتة کرنانواز فرشتگان آسمانند که از بلایای آسمانی و عالم روحانی هشدار می‌دهند. نه رسولان انسانی.

باز در همین خصوص فرضیّة دیگری مطرح نموده‌اند که"فرشتة کرنانواز هفتم فقط همان فرشتة کلیسای لائودکیه است و آن شش تای دیگر فرشتة آسمانی بودند! این که چگونه این فرضیّة شکل گرفته، بسیار عجیب است! آیا در این ادّعا می‌توانید تبعیض را ببینید؟ این سخن در این دورة خیالی که فکر می‌کنند عصر کلیسای لائودکیه است، مطرح شده، یعنی آن کسی را که می‌خواهند فرشتة کلیسای لائودکیه معرّفی کنند، از او یک ابر انسان بسازند که هم شأن و منزلت خود مسیح و رسولان اوّلیّۀ او باشد.

حال برگردید به سه باب اوّل کتاب مکاشفه و به نامه‌های خداوند برای این هفت فرشتة کلیسا نگاه کنید، آیا کوچک‌ترین برتری در خصوص فرشتة کلیسای لائودکیه نسبت به سایرین می‌بینید؟ این کلیسا که قی شده است! اگر امتیازی بخواهیم بدهیم، آیا کلیسای فیلادلفیه شایسته‌تر نیست که توبیخ نگردیده؟ یا کلیسای افسس که یک کلیسا بر پایة مکاشفة آسمانی و قوّات روحانی بوده؟ و حال آن که خداوند بین فرشتگان ( رسولان ) کلیسایش فرقی نگذاشته.

از این نکته هم که بگذریم، آیة سیزدهم از باب هشتم، نکته‌ای را می‌گوید که کلاً این ادّعا را باطل می‌سازد. به آیة سیزدهم دقّت کنید! عقابی در آسمان وای وای وای گویان به اهل زمین هشدار می‌دهد. آیا می‌دانید عقاب نماد چیست؟ این روح نبوّتی است، این سایة خداوند است که اعلام می‌کند که هرگاه سه فرشتة دیگر هم که بنوازند وضعیّت بدتر خواهد شد.

«13و عقابی را دیدم و شنیدم که در وسط آسمان می‌پرد و به آواز بلند می‌گوید، وای وای وای بر ساکنان زمین، به سبب صداهای دیگر کرنای آن سه فرشته‌ای که می‌باید بنوازند» ( مکاشفه 8 : 13 ). چهار فرشته نواختند و سه فرشتة دیگر باید بنوازند که چنین ندایی در آسمان پیچید. این ندای"وای آسمانی"است، هولناک‌ترین نوع هشدارها. خداوند، فرشتة هفتمِ کرنانواز را از سایرین مجزّا نکرد، او نیز وقتی که بنوازد وقایع هولناکی رخ خواهد داد. خداوند تمام هفت فرشتة کرنانواز را در یک ساید قرار داده. حال این کدام روح نبوّتی و مکاشفه است که هفتمی را مجزّا از دیگران نموده؟ بلکه عجیب‌تر! آن را همان فرشتة کلیسای لائودکیه در این عصر معرّفی نمود؟

 

برداشت اشتباه دوّم:

و دوّمین برداشت اشتباه که باز احتمالاً ناشی از ندیدن و درست نخواندن کلام است، چنین می‌گوید:"در زمان فرشتة هفتم، یعنی فرشتة کلیسای لائودکیه تمام اسرار خدا گشوده می‌گردد!"این یکی از عجیب‌ترین تعالیم از این آیه می‌باشد! کجای مکاشفه چنین گفته؟! به آیه مجدّداً و با دقّت نگاه کنید: «7بلکه در ایّام صدای فرشتة هفتم، چون کرنا را می‌باید بنوازد، سرِ خدا به اتمام خواهد رسید، چنان که بندگان خود انبیا را بشارت داد» ( مکاشفه 10 : 7 ).

"سرِ خدا به اتمام خواهد رسید."همین. نه این که"اسرار آشکار خواهد شد."این دو سخن خیلی با هم فرق دارد. کدام اسرار؟ آن چه را که ادّعا می‌کنند در همان صدة اوّل مسیحیّت برای رسولان مسیح آشکار بود. حتّی برای رسولان صده‌های بعد نیز آشکار بود. اگر اکثر کلیساها در طول تاریخ نفهمیدند به خاطر نداشتن رسولان مسح شدة خداوند و قرار نداشتن در کلیساهای برگزیدة او بودند، نه مخفی بودن اسرار.

این آیه می‌گوید: «سرِ خدا به اتمام خواهد رسید» دقّت کنید! سر، یک سر، یک راز، نه اسرار و رازها، موضوع مکاشفات آسمانی نیست، موضوع نقشة غایی خدا برای بشریّت است.

یوحنّا در رسالة اوّل خود در سادگی هر چه تمام‌تر این سرِ خدا را گفته بود. حتّی امروزه اکثریّت مسیحیان از این سر که باید به انجام برسد خبر دارند. حال می‌دانیم که فرشتة هفتمِ کرنانواز در سالهای پایانی خواهد نواخت و همه چیز به پایان خواهد رسید.

فرشتة هفتم در حد فاصل مرگ و قیام موسی و ایلیا و ربوده شدن کلیسای عروس به آسمان خواهد نواخت، و پس از آن چه خواهد شد؟ برگزیدگان خداوند در میان ابرها با خداوند خواهند بود و آن اندک کلیسای برجای مانده یا به عبارتی باکره‌های نادان را خداوند به بیابان خواهد برد و از آنان محافظت خواهد نمود. یعنی دیگر برای هیچ کس در روی زمین فرصتی برای توبه و برگزیدگی نخواهد بود.

حال وضعیّت مردم دنیا در قبال این واقعه چگونه مشخّص خواهد شد؟ یوحنّا می‌گوید: «10آن که به پسر خدا ایمان آورد، در خود شهادت دارد و آن که به خدا ایمان نیاورد، او را دروغگو شمرده است، زیرا به شهادتی که خدا دربارة پسر خود داده است، ایمان نیاورده است.11و آن شهادت این است که خدا حیات جاودانی به ما داده است و این حیات، در پسر او است.12آن که پسر را دارد حیات را دارد و آن که پسر خدا را ندارد، حیات را نیافته است» ( اوّل یوحنّا 5 : 10 - 12 ). تمام.

با نواختن کرنای هفتم فرصت تمام خواهد شد و هر کس شهادت عیسی مسیح را در خود ندارد، هلاک خواهد شد. این همان سر و نقشة خدا، پیش از بنیاد عالم بوده که هر کسی تنها در عیسی مسیح حیات خواهد داشت و برای راه یافتن به ابدیّت طرح‌ریزی شده بود. این راز در طول تاریخ بشری و در کتب مقدّس توسّط انبیا بشارت داده می‌شد و با مرگ و قیام خداوند عیسی مسیح کاملاً آشکار گردید. زمان پایان یافتن فرصت برای راه یافتگان به حیات ابدی، در واپسین سالهای زمان آخر خواهد بود که با صدای فرشتة هفتم کرنانواز اعلام خواهد شد.

 

سخن پایانی:

تمام انحرافات وقتی شکل می‌گیرد، که کسی تفکّری فراتر از آن چه شایسته است بنماید. انحراف در کلام خدا ناشی از تعالیم افرادی به غیر از رسولان خداوند عیسی مسیح و معلّمان مسح شدة او می‌باشد. فقط کافی است تا از یک جا کمی از راستی کلام منحرف شوید، در ادامه آن قدر دور خواهید شد که هر آن چه می‌بینید، می‌تواند هر چیزی باشد، به غیر از مسیر اصلی که در آن بودید.

باور تقسیم ‌بندی کلیسا به هفت دورة زمانی، به جای هفت کلیسای هم عرض که تا به انتهای دنیا به پیش می‌روند، آغاز انحراف و گمراهی وحشتناکی شد که تعالیم کاذب و غریب بسیاری را به وجود آورده. کتاب مقدّس در عین آن که پیچیده به نظر می‌رسد، در سادگی تمام نگاشته شده تا همگان را معرفت بخشد. حال اگر کسی معرفت آن را نمی‌یابد، در بنیادی که بر آن نهاده شده توجّه کند، که بر بنیاد چه کسی است.

 

هفتمین فرشته کرنانواز ؛ نویسنده: لوک رایان

 

این اثر تحت مجوز Creative Commons Attribution 4.0 International ( CC BY 4.0 ) منتشر شده است. استفاده از این اثر تنها در صورتی مجاز است که محتوای اصلی بدون هیچ گونه تغییری حفظ شده و منبع به دقّت ذکر گردد.

 

 

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

شمّاسان کلیسا

جهان در آشوب ادیان

دعای چه کسانی رد یا پذیرفته می‌شود