ویژگیهای روزه
ویژگیهای روزه
روزه را حتماً شرایطی لازم است تا کاربردی گردد و ثمر آورد. هیچ کس بر خود سختی وارد نمیکند مگر به خاطر حصول به بهرهای بزرگتر؛ و این ثمر به بار نخواهد آمد مگر این که عمل شخص، مورد توجّة خدا قرار گیرد.
امروزه هر مذهب و آیینی برای خود فلسفهای از روزه ارائه میدهد، آیا همة آنها دریافتهایی از سوی خدای واحد حقیقی دارند؟! آیا نباید روزة پسندیدة خدا مطابق با شکل و اراده و رضایتمندی او باشد؟ آیا مسیحیّت که خود را تحتِ ارادة خداوند میداند، و بر این نیز پر ادّعا میباشد، نمیبایست به تمامیّت در مسیر اراده و تعالیم خدا در کتب مقدّس حرکت کند، و نباید نگاهش را از سمت و سویی دیگر بردارد؟
امّا این سختیهایی که در ایّام روزه، هر شخصی باید بر خود روا دارد از منظر کتاب مقدّس شامل چه چیزهایی میشود؟ مردان و زنان کتاب مقدّسی چگونه روزه میگرفتند؟
وقتی در کلیّتِ کتاب مقدّس به تمام کسانی که به دلایل مختلف اقدام به روزهداری نمودند نگاه کنید، در همة آنان هشت اصل مهم و مشترک را خواهید دید، که همگان خود را به آنها مکلّف میکردند. این هشت اصل اجرایی عبارتند از: نخوردن، نخوابیدن، عبادت کردن، تجرّد گزیدن، رنجاندن بدن، ماتم و زاری، روزهداری، جدال روحانی.
1) نخوردن:
به عملی که به واسطة آن، چیزی از طریق دهان فرو رود و وارد معده گردد، خوردن میگویند. حال چه جامدات باشد مانند خوراکی و میوهها و ...، و چه مایعات باشد مانند آب و قهوه و هر نوشیدنی دیگر. به این عمل خوردن میگویند.
به واسطة عمل خوردن، چه خوراکی و چه مایعات، بدن نیاز خود را تأمین میکند و شخص قوّت مییابد. لذا در این ارتباط هیچ رنجشی بر بدن نخواهد بود. هرگاه رنجش از بدن برداشته شود، این اتمام روزه خواهد بود. پس خوردنِ هر قِسم خوراکی و حتّی آشامیدنی به میزانی که به بدن ( معده ) برسد، روزه را باطل میکند.
در نتیجه، هر تعلیمی مبنی بر این که در هنگام روزه نمیتوان خورد امّا میتوان آشامید باطل است. حکم بر هر دو صادق است. این تعلیم که اگر شخص گرسنه شد میتواند برای جلوگیری از ضعف و آسیب به بدن، اندک لقمهای بخورد، باطل است. هر استدلال و فلسفه و دلیلی مبنی بر اجازه دادن به بلعیدنِ چیزی، باطل است. در هنگام روزهداری دهان کاملاً میبایست از فرو بردن هر چیزی بسته باشد. در هیچ کجای کتاب مقدّس حتّی یک مورد دیده نشده که کسی بخورد و یا بیاشامد و کتاب مقدّس او را روزهدار معرّفی کرده باشد.
این را پیوسته به یاد داشته باشید که اساس روزهداری بر رنجاندن بدن است، پس با مطرح کردن دلایلی از قبیل این که"بدن ایماندار هیکل روحالقدس است و نباید به آن آسیب رساند"و با چنین ادلّهای، یا بنا به هر دلیل دیگری، چنین عمل شود که روزهدار میتواند بیاشامد یا اندکی خوراک بخورد، این یک استفادة ابزاری از کتاب مقدّس برای حصول به خواست ارادة شخصی خود و مغایر با کتاب مقدّس و یک انحراف و تعلیم غلط است.
بسیاری با استناد به چهل روز روزهداری خداوند در بیابان، چنین تعلیم میدهند که، روزهدار میتواند بیاشامد ولی نمیتواند بخورد. و برای این تعلیم خود با تفسیر آیات مربوط به چهل روز تجربه و روزة خداوند عیسی مسیح در بیابان چنین دلایلی میآورند که:
1- در کتاب مقدّس فقط نوشته شده او"گرسنه"گردید و از تشنه شدندش سخنی گفته نشده.
2- شیطان نیز فقط اشاره به خوردن نان داشته، از آن روی که گفته: «اگر پسر خدا هستی، این سنگ را بگو تا نان گردد.» و هیچ اشارهای به آب و نوشیدن نکرده.
3- مسیح نیز در جواب فقط به نان اشاره کرده و گفته: « انسان به نان فقط زیست نمیکند.»
پس ادامه میدهند که باید چنین نتیجه گرفت که مسیح در ایّام روزه آب مینوشیده، در نتیجه در هنگام روزه گرفتن نوشیدن مایعات جایز است: «1امّا عیسی پر از روحالقدس بوده، از اُردُن مراجعت کرد و روح او را به بیابان برد.2و مدّت چهل روز ابلیس او را تجربه مینمود و در آن ایّام چیزی نخورد. چون تمام شد، آخر گرسنه گردید.3و ابلیس بدو گفت: اگر پسر خدا هستی، این سنگ را بگو تا نان گردد.4عیسی در جواب وی گفت: مکتوب است که انسان به نان فقط زیست نمیکند، بلکه به هر کلمة خدا» ( لوقا 4 : 1 - 4 ).
آیا حقیقتاً این گونه است؟ برای بررسی این موضوع نظری میاندازیم به روزة پولس رسول که در کتاب اعمال رسولان باب 9 مکتوب است. خود خداوند عیسی مسیح در تأیید شخصیّت پولس رسول میفرماید: «15... او ظرف برگزیدة من است تا نام مرا پیش امّتها و سلاطین و بنیاسرائیل ببرد» ( اعمال رسولان 9 : 15 ). پولس، همان گونه که کتاب مقدّس شهادت میدهد یک معلّم بزرگ کتاب مقدّسی برای قوم و امّتها بوده است. لذا این ظرف برگزیدة خدا همیشه به شایستگی رفتار نموده است.
«8پس سولس از زمین برخاسته، چون چشمان خود را گشود، هیچ کس را ندید و دستش را گرفته، او را به دمشق بردند،9و سه روز نابینا بوده، چیزی نخورد و نیاشامید.10و در دمشق، شاگردی حنّانیا نام بود که خداوند در رؤیا بدو گفت: ای حنّانیا! عرض کرد، خداوندا لبیک!11خداوند وی را گفت: برخیز و به کوچهای که آن را راست مینامند بشتاب و در خانة یهودا، سولس نامِ طرسوسی را طلب کن زیرا که اینک، دعا میکند،12و شخصی حنّانیا نام را در خواب دیده است که آمده، بر او دست گذارد تا بینا گردد.13حنّانیا جواب داد که ای خداوند، دربارة این شخص از بسیاری شنیدهام که به مقدّسین تو در اورشلیم چه مشقّتها رسانید،14و در این جا نیز از رؤسای کَهَنَه قدرت دارد که هر که نام تو را بخواند، او را حبس کند.15خداوند وی را گفت: برو زیرا که او ظرف برگزیدة من است تا نام مرا پیش امّتها و سلاطین و بنیاسرائیل ببرد.16زیرا که من او را نشان خواهم داد که چه قدر زحمتها برای نام من باید بکشد.17پس حنّانیا رفته، بدان خانه در آمد و دستها بر وی گذارده، گفت: ای برادر شاؤل، خداوند یعنی عیسی که در راهی که میآمدی بر تو ظاهر گشت، مرا فرستاد تا بینایی بیابی و از روحالقدس پر شوی.18در ساعت از چشمان او چیزی مثل فلس افتاده، بینایی یافت و برخاسته، تعمید گرفت.19و غذا خورده، قوّت گرفت و روزی چند با شاگردان در دمشق توقّف نمود» ( اعمال رسولان 9 : 8 - 19 ).
حال خوب به این واقعه دقّت کنید! نویسندة هر دو کتاب انجیل لوقا و اعمال رسولان یک شخص است به نام لوقا. بدون شک او نمونة بزرگترین محقِّق و نویسندة کتاب مقدّسی است. او فردی تحصیلکرده و دانا بوده و در نوشتههای خود کمال دقّت و امانت را لحاظ کرده است.
در آیة 9 به سه روز روزهداری پولس اشاره دارد که در آن سه روز، نه خورد و نه آشامید. اگر آن تعلیم را بپذیریم که بسیاری از نهادهای کلیسایی میگویند و در بالا اشارتی به آن شده، پولس میبایست حتماً آب میخورد، امّا در کمال تعجّب میبینیم که مکتوب است او حتّی آب نیز نخورد! پس پولس از آن نوعِ روزههایی گرفته که نه میبایست میخورد و نه میبایست میآشامید؛ چرا؟ چون چنین مکتوب شده. آن وقت دقیقاً از دلِ همین ادّعا، یک تعلیم دیگر نیز بیرون کشیده میشود، که شخص روزهدار میتواند برای روزة خود تعریف و شرایطی خاص به خود را بگذارد.
تا این جا کمی دهان بسته میماند! امّا در ادامه با دقّت در آیة 19 همة استدلالها و چنین تعلیمی دچار چالش میشود! زیرا در آیة 19 میگوید که پولس غذا خورد و به هیچ وجه به آشامیدن اشاره نشد، در صورتی که در آیة 9 که در خصوص همین روزهای روزهداری پولس است به صراحت گفته شده که او «چیزی نخورد و نیاشامید.» با چنین تعلیمی این جا یک چالش بزرگ ایجاد میشود. چون در آیة 9 به نخوردن و نیاشامیدن اشاره شده، پس حتماً میبایست در آیة 19 به آشامیدن او نیز اشاره میشد، ولی چنین نشد و فقط به واژة خوردن بسنده شده.
آیا در آن سه روز پولس تشنه نشد؟ میدانید که شدّت تشنگی بسیار غالبتر است از شدّت گرسنگی. پس چون در آیة 19 از نوشیدن چیزی نگفت، آیا پس از سه روز روزهداری او چیزی باز ننوشید، در حالی که در آیة 9 مکتوب است که روزة او بر اساس نخوردن و نیاشامیدن بوده؟ چگونه است که به خوردن اشاره شد که رنج آن کمتر از آشامیدن است، امّا به آشامیدن که رنج نیاشامیدن در سه روز به مراتب بسیار سختتر از نخوردن است هیچ اشارهای نشده است؟!
آیا لوقا، آن مرد تحصیلکرده و محقِّق بزرگ کتاب مقدّسی، در بیان ماجرا اشتباه کرده؟ اوه! با اشتباه بودن هر یک از اناجیل مطلقاً نمیتوان شوخی کرد. لوقا نویسندة یکی از بزرگترین و معتبرترین کتب عهد جدید است. این جا است که باید به موضوع با ظرافت بسیار بیشتری نگریست.
حسب نوع تعلیمی که ارائه شده و بر آن اصرار دارند"که اگر عبارتی به کار نرود، به این معنی است که وقوع آن عبارت مصداق ندارد"و به این گونه استناد میکنند، لذا میبایست چنین برداشت شود که چون پولس روزهاش مشخّص بود که بر پایة نخوردن و نیاشامیدن بوده، و چون در آیة 19 از آشامیدن سخنی به میان نیامده، پس حتماً او چیزی ننوشید و فقط خورد! اوه! این عجیب شد! هر کسی روزة خود را با مایعات شروع به گشودن میکند نه با خوراک، چرا پولس چیزی ننوشید؟ او تا کی ننوشید؟ چند روز دیگر ننوشید؟ در این خصوص هیچ چیزی مکتوب نشده! این عجیب نیست؟! مگر امکان دارد پس از سه روز چیزی ننوشیده باشد؟ پس او کی نوشید؟ اگر نوشیدن او مهم نبود چرا در آیة 9 به ننوشیدن اشاره شد؟!
میبینید؟ چنین طرز تفکّری و چنین استنباطی ( تعلیمی ) انتهایش یک چالش و بنبست است. این گونه تجزیّه و تحلیل کردن جای پرسشهای بیپاسخ بسیاری را خالی میگذارد. در ادبیّات هیچ زبانی این گونه به یک متن ادبی نگاه و پرداخته نمیشود. فراموش نکنید که تمام حکمتها و ادبیّات تمام زبانها از سوی خدا است. این خدا بود که در بابل زبانهای مختلف را به وجود آورد. او مصدر تمام ادبیّاتها است. وقتی در هیچ زبانی این گونه یک متن را نقد نمیکنند بدانید که این از خدا نیست.
عبارت"خورد"در آیة 19 در بر گیرندة هر دو عمل"خوردن و آشامیدن"است و مکمل"نخورد و نیاشامید"پولس در آیة 9 میباشد. این یک متن صحیح ادبی است. و این یکی از اصول روزهداری است.
اگر حسب آن تعلیم بنگرید، که چنین میگویند"چون که کلام در خصوص مسیح گفته چیزی نخورد، و اشارهای به ننوشیدن نکرد، پس حتماً در آن مدّت آب نوشیده است! و باز چون ما در ادامه میخوانیم که پس از چهل روز روزه فقط به خوردن او اشاره شده و نگفته که نوشیده، چنین استنباط میشود که در آن چهل روز دائماً آب مینوشید"؛ میبایست با همین استدلال نیز در ماجرای روزهداری پولس، وقتی کلام میگوید ننوشید، انتظار داشته باشیم که در وقت پایان دادن روزة خود، حتماً میگفت خورد و نوشید، یعنی به نوشیدن هم اشاره میکرد. و حال این که اصلاً به نوشیدن اشاره نشده است! در این جا عمل نوشیدن مکتوب نگردید. چرا؟
مگر میشود یک محقِّق و نویسندة تحصیلکرده و فوقالعاده دقیق مانند لوقا چنین اشتباه پیش پا افتادهای بکند؟ حاشا! نمیتوانید نویسنده را متّهم به اهمال در نگارش کنید، به دو دلیل: اوّل این که با این اتّهام، کتاب مقدّس را محکوم به اهمال و اشتباه خواهید کرد، و برای کتاب مقدّس ایراد وارد خواهید ساخت؛ این یعنی ضدیّت و خروج از مسیحیّت. و دوّم این که نویسندة انجیل لوقا و کتاب اعمال رسولان، که این دو واقعه در آنها ذکر شده، هر دو یک شخص یعنی لوقا میباشد.
لوقا یک مرد معمولی نبود، او علاوه بر این که یک فرد تحصیلکرده، ادیب و طبیب بود، نمونة کاملی از یک معلّم و محقِّق بزرگِ کتاب مقدّسی است، که شخصی بسیار دقیق و ریزبین و نکته سنج بوده است. پس یقیناً ارائه دهندگان چنین تعلیمی نه از حکمت کتاب مقدّسی بهرهای داشتهاند و نه از ابتداییترین دانش ادبی.
میبینید؟ آن تعلیم اشکال دارد. جور در نمیآید. نقص دارد. نمیتوان به آن گونه دید و استنباط کرد. کتاب مقدّس در سادگی تمام نوشته شده، امّا جاهلانه مکتوب نگردیده. مردم همیشه در سادگی سخن میگفتند.
حال خوب توجّه کنید! شما وقتی میخواهید کسی را به خوردن قهوه دعوت کنید، چه میگویید؟ آیا از او میپرسید قهوه مینوشید؟! اوه یقیناً نه! بلکه شما همیشه میپرسید آیا قهوه میخورید؟ مگر قهوه مایعات نیست؟ مگر نباید گفت مینوشید؟ پس چرا به جای واژة نوشیدن از واژة خوردن استفاده میکنید. یک پرسش دیگر! چرا به فنجان متعلّق به قهوه، قهوه خوری گفته میشود و هیچ کس به آن قهوه نوشی نمیگوید؟ ایضاً واژههای دیگری مانند، لیوانِ آب خوری، چرا به آن لیوان آب نوشی گفته نمیشود؟ و یا در خصوص مکان نگهداری نوزادان، چرا به آن مکان شیرخوارگاه گفته میشود، نه شیرنوشگاه؟
حال خوب دقّت کنید! اشتباه نکنید! هر چه از مجرای دهان فرو رود، خوردن است، چه جامد باشد و چه مایعات. همهاش همین است. حال گاهی اوقات، فقط از واژة خوردن استفاده شده و گاهی نیز واژة نوشیدن هم با آن آمده است.
یک نویسندة خِبره، برای این که جملات او از کلمات مشابهِ تکراری ردیف نشود، و یا زیاد از حروف ربطی مانند"و"،"تا"،"که"و ... استفاده نکند، دائماً از کلمات هم معنی برای جایگزینی استفاده میکند، و یا جملات را خلاصه میکند؛ در عین سادگی. خداوند اجازه داده تا نویسندگانِ کلام، از ادبیّات خاص خودشان استفاده کنند. و گر نه ما امروز با چهار انجیل در سبکهای مختلف و با زاویة دیدِ متفاوت مواجه نبودیم.
حال کمی به مفاهیمی که در ارتباط با دهان و فرو بردن چیزی است، دقّت کنید. وقتی واژة نوشیدن استفاده میشود، میفهمیم که منظور خوردن مایعات است، چیزی مانند آب، قهوه، چای، آب میوه و ...، این واژه فقط برای مایعات کاربرد دارد. وقتی واژة کشیدن به کار میرود، میفهمیم منظور سیگار و یا مواد مخدر و دودزا است که میتواند حتّی از راه بینی استشمام گردد. و وقتی واژة قورت دادن یا بلعیدن استعمال گردد، خواهیم دانست که منظور فرو بردن قرص یا خوراکی است یا به عبارتی، چیزی جامد و حجمدار. میبینید؟ برای هر چیزی که از مجرای دهان به شکم فرو میرود، یک واژة اختصاصی وجود دارد؛ ولی یک واژه هست که همة آن چیزهایی را که از طریق دهان فرو میرود را شامل میشود و آن"خوردن"است. خوردن، همة خوراکیهایی که در حیطة تغذیّة بدن هست را شامل میگردد.
برای درک بهتر مثالی میآورم: لباسِ یک شخص از تکّههای مختلفی تشکیل شده. شما وقتی به کسی میگویید، شلوارت را بپوش، او میداند باید فقط شلوارش را بپوشد. و یا وقتی میگویید، پیراهنت را بپوش او فقط پیراهنش را خواهد پوشید. همچنین است هر تکّهای از لباس که نامی برای خود دارد مانند جوراب، کفش، کلاه، کت و ...، که وقتی میگویید آن را بپوش شخص خواهد دانست که منظور شما فقط پوشیدن همان تکّه لباس است. ولی وقتی به کسی بگویید لباست را بپوش، او میفهمد که باید پیراهن و شلوار و جوراب و کت و کفش و کلاه و ... را بپوشد. لباس در بر گیرندة همة تکّههای پوششی است که یک شخص باید در بر کند. این یک واژة عام است.
معمولاً هیچگاه پیش نمیآید کسی به دیگری با ذکر یک به یک پوشش لباسی بگوید که آنها را بپوشد، مگر این که، مثلاً پیراهن خاصی مد نظر او باشد و از دیگری بخواهد که آن پیراهنِ خاص را بپوشد. در اغلب مواقع از همان واژة عام و همگانی استفاده میگردد"لباست را بپوش."واژة خوردن نیز کاربردی این گونه دارد. خوردن یک واژة عام است. برای همین در اغلب مواقع در کتاب مقدّس، نویسندگان فقط به ذکر این واژة عمومی بسنده کردند، همان گونه که امروزه نیز همة مردم چنین میکنند.
ترفندهای شریر برای به انحراف کشیدن ایمانداران بسیار ظریف است، امّا خفیّه نیست، فقط کافی است تا هوشیار بود.
یک نکتة بسیار مهم، برای این که هیچگاه از ارادة خداوند خارج نشوید و به خطا نروید، به کتب مقدّس نگاه کنید، و چنان چه نتوانستید تعلیم لازم را دریابید، حتماً به قوم زمینی خدا ( اسرائیل - یهود ) بنگرید و ببینید آنان چگونه رفتار میکردند. این قوم از دیرباز تا کنون همچنان پایبند به اصول شریعت خود هستند، و تاریخ قوم خود را با دقّت نگاه داشتهاند. شما در عهد جدید آموزة جامعی در خصوص روزه نمییابید، امّا وقتی به کلیّت کتب مقدّس و عملکرد این قوم بنگرید، همه چیز آشکار خواهد شد.
همیشه باید یک نگاهی به قوم نیز داشت. امروزه نیز وقتی یهودیان روزه میگیرند مطلقاً چیزی نمیخورند. از خوراکی گرفته تا مایعات و ...؛
2) نخوابیدن:
یکی دیگر از اصول روزهداری نخوابیدن است. به هنگام خواب دو ویژگی در انسان تغییر حالت میدهد! اوّل این که تمام قوای فکری و اراده و خواست انسان از ضمیر آگاه او خاموش و غیر فعّال میگردد، به گونهای که به هیچ وجه نمیتوان گفت او حس و خواستهای دارد و ذهن او وارد یک آرامش عمیق میگردد. وقتی ضمیر آگاه شخص غیر فعّال گردد، آنگاه دیگر نه نیّت و هدفی خواهد بود؛ و نه غم و اندوه، و یا شادی و رضایتمندی؛ در چنین شرایطی نیّت و هدف از روزهداری نیز بیمعنی خواهد بود؛ و دوّم این که تمام قوای جسمانی شخص از مشقّت و رنج بدنی رها شده و در آرامی و وا نهادگی قرار میگیرد.
این تغییر ویژگیها در انسان دقیقاً ضدیّت دارد با اصول روزهداری، لذا وقتی به کتب مقدّس نگاه میکنید هیچ شخص روزهداری را نمییابید که در وقت روزهداری در خواب بوده باشد. حتّی وقتی که داریوشِ پادشاه متأثّر از فرمانی بود که بر ضد دانیال صادر نموده و او را به چاه شیران انداخته بود، آن شب را تا صبح روزه گرفت و هیچ نخوابید: «19آنگاه پادشاه به قصر خويش رفته، شب را به روزه به سر برد و به حضور وي اسباب عيش او را نياوردند و خوابش از او برفت» ( دانیال 6 : 19 ).
کسی نمیتواند در هوا دست تکان دهد و بگوید در حال شنا در طول رودخانه است؛ کسی نمیتواند به دیوار نگاه کند و با دست خالی به آن اشاره کند و بگوید در حال نقّاشی کردن دیوار است؛ کسی نمیتواند در اندیشة خود با کسی ملاقات کند و بگوید با او ملاقات کردهام؛ کسی نمیتواند با ترسیم یک بنا در ذهن خود صاحب آن بنا شود؛ هیچ کس نمیتواند مدّعی انجام کاری شود تا وقتی که آن کار را انجام نداده باشد؛ ایضاً کسی نمیتواند کاری نکرده توقّع دستمزد آن را داشته باشد و نیز نمیتواند در آرامی بخوابد و بگوید که روزه ( رنجاندن بدن ) نگه داشته است.
حکمت روزهداری این چنین است که شخص روزهدار میبایست در روح و جسم و نفس کاملاً به روندی غیر عادت معمول رفتار نماید و در تمام زمان روزهداری در رنج و مشقّت بماند. این حکمت با دقّت به تمام جنبههای تعلیمی روزه، در انتها کاملاً مکشوف و آشکار خواهد شد.
3) عبادت کردن:
دیگر از اصول روزهداری در حال عبادت بودن است. روزه عملی است برای قوّت دادن به دعا در حضور خدا، به طوری که روی خدا را به سمت شخص روزهدار جلب مینماید. از این روی وقتی کسی به روزه میایستد به طور واضح و خاص قصد ایجاد یک ارتباط قوی با خدا را دارد تا خواستة او به حضور خدا مقبول و آمین گفته شود؛ یعنی آن چه در دعا میطلبد با روزه به آن پافشاری میکند. لذا همیشه روزه یک ارتباط مستقیم و مکمّل کنندة دعا است. این ارتباط نه تنها در ارتباط با دعا است، بلکه مکمّل کنندة دو وجه دیگر عبادت یعنی کلام خدا و تفکّر نیز میباشد.
با توجّه به علّت و منظورِ از روزه، کاملاً واضح است که شخص روزهدار میبایست در مدّت زمان روزهداری پیوسته در عبادت و یا یکی از سه وجه عبادتی ( دعا، کلام خدا و تفکّر )، بر حسبِ نیّت و منظور علّت روزهداری خود باشد؛ در غیر این صورت مانند کسی خواهد بود که تنها به بدن خود ریاضت میدهد برای هر منظوری غیر از دریافت اراده و منظور خود، از خدا.
لوقا در انجیل خود به زن نبیّهای اشاره میکند که پیوسته در روزه، و در آن با دعا و عبادت مشغول بوده است: «36و زني نبيّه بود، حنا نام، دختر فَنُوئيل از سبط اَشير بسيار سالخورده، كه از زمان بكارت هفت سال با شوهر به سر برده بود.37و قريب به هشتاد و چهار سال بود كه او بيوه گشته از هيكل جدا نميشد، بلكه شبانه روز به روزه و مناجات در عبادت مشغول ميبود» ( لوقا 2 : 36 - 37 ).
نمیتوان در روزه بود برای درخواست حاجتی از خدا و آنگاه دعا نکرد! نمیتوان روزه گرفت برای رفع بلا و در خصوص آن از خدا استدعا نکرد! نمیتوان روزه گرفت به خاطر ندامت و پشیمانی از گناه و در حضور خدا توبه و استغاثه نکرد! نمیتوان در روزه ماند برای کشف حقیقتی از کلام خدا و در کلام او تفحّص نکرد! نمیتوان روزه گرفت برای دریافت ارادة خدا و در انتظار پاسخی از سوی او در تفکّر نماند! و ...
میبینید؟ نیاز به هیچ تعلیم خاصی ندارد، روزه کاملاً با عبادت عجین شده و از آن منفک نمیتواند باشد.
4) تجرّد گزیدن:
تجرّد در لغت به معنی: انزوا، عزلت، گوشهگزینی، گوشهگیری، عدم تأهّل، عزبی، بیهمسری، پیراستگی، وارستگی، برهنگی، تنهایی، مجرّد بودن، برهنه شدن، پیراسته شدن است. این خصیصه یکی از ارکان روزهداری است. شخص متأهّل در زندگی مشترک خود نباید از همسرش دوری گزیند، امّا در هنگام روزهداری تأکید شده تا از نزدیکی کردن با همسر خود امتناع ورزد و مانند یک شخص بیهمسر و مجرّد رفتار نماید.
پولس رسول در این خصوص حکمی روشن ارائه میدهد: «5از يك ديگر جدايي مگزينيد مگر مدّتي به رضاي طرفين تا براي روزه و عبادت فارغ باشيد؛ و باز با هم پيونديد مبادا شيطان شما را به سبب ناپرهيزي شما در تجربه اندازد» ( اوّل قرنتیان 7 : 5 ).
عمل زناشویی حکایت از یک شعف و خوشی روحی و خصوصاً جسمی دارد، که با سرمستی و شادی و لذّت همراه است، چنین حالی هر چند در روند طبیعی بشر برای این روز ( روز ششم ) بلامانع است، امّا با تمام دلایلی که موجب میگردد تا یک شخص اقدام به روزهداری نماید کاملاً مغایرت دارد. لذا هرگاه کسی برای منظوری که برایش یقیناً آن قدر مهم است که حاضر شده تا بدنش را به رنجش بیاندازد و روزه بگیرد، باید از خوشی و لذّت و شهوت جسمانی نیز پرهیز کند. این یک آموزة کاملاً روشن و واضح کتاب مقدّسی است.
5) رنجاندن بدن:
رنجاندن بدن نیز یکی از ارکان اساسی و مهم در روزهداری است. کسی که به درک صحیح از روزهداری رسیده باشد به یقین به این مهم نیز پی برده که رنج و ریاضت در مدّت روزه از چه اهمیّت ویژهای برخوردار است. در ادامة این کتاب وقتی به مباحث"هدف از روزهداری و دلایل روزهداری"بپردازیم، اهمیّت و لازمالوجوب بودنِ رنجاندن بدن در هنگام روزه کاملاً آشکار خواهد شد.
مزمورسرا از قرنها پیشتر و در روح نبوّتی، در خصوص خداوند عیسی مسیح که چگونه روزهای بسیاری با مشقّت و رنجاندن بدن در روزه خواهد ماند را، از زبان خداوند اخبار میکند:
ü «10روزه داشته، جان خود را مثل اشك ريختهام. و اين براي من عار گرديده است» ( مزامیر 69 : 10 ).
ü «24زانوهایم از روزه داشتن میلرزد و گوشتم از فربهی کاهیده میشود» ( مزامیر 109 : 24 ).
یکی از مفاهیم ریاضت و رنجاندن تن در مقابل خداوند، نشانِ فروتنی و کوچکی و خواری است. کسی که در برابر خداوند خود را به مشقّت میاندازد، به این وسیله اعلام میکند که در برابر او مسکین و حقیر و مطیع ارادة او است و از او طلب بخشش و امداد دارد. در همین راستا خدا نیز به چنین اشخاصی نظری خاص افکنده: «24زیرا مسکنت مسکین را حقیر و خوار نشمرده، و روی خود را از او نپوشانیده است؛ و چون نزد وی فریاد برآورد، او را اجابت فرمود» ( مزامیر 22 : 24 ).
وقتی به کتاب مقدّس و کسانی که به این شکل در روزه ماندن نگاه میکنیم، اهمیّت این موضوع و نگاه خاص خداوند به این دسته از روزهداران بسیار آشکارتر میگردد.
کتاب یونس از این شکل روزهداری یک نمونة عالی را به ما نشان میدهد؛ آن جا که حسب کلام خدا میبایست نینوا از آسمان به فرمان خدا زده و نابود میشد ولی به خاطر فروتنی پادشاه و تمام مردم نینوا که با روزه و پوشیدن پلاس در حضور خدا به خاک افتادن، باعث فروکش شدن خشم خدا گردید و بلا از آن سرزمین برگشت.
«1پس کلام خداوند بار دوّم بر یونس نازل شده، گفت:2برخیز و به نینوا شهر بزرگ برو و آن وعظ را که من به تو خواهم گفت به ایشان ندا کن.3آنگاه یونس برخاسته، بر حسب فرمان خداوند به نینوا رفت. و نینوا بسیار بزرگ بود که مسافت سه روزِ داشت.4و یونس به مسافت یک روز داخل شهر شده، به ندا کردن شروع نمود و گفت: بعد از چهل روز نینوا سرنگون خواهد شد.5و مردمان نینوا به خدا ایمان آوردند و روزه را ندا کرده، از بزرگ تا کوچک پلاس پوشیدند.6و چون پادشاه نینوا از این امر اطّلاع یافت، از کرسی خود برخاسته، ردای خود را از بَر کَند و پلاس پوشیده، بر خاکستر نشست.7و پادشاه و اکابرش فرمان دادند تا در نینوا ندا در دادند و امر فرموده، گفتند که، مردمان و بهایم و گاوان و گوسفندان چیزی نخورند و نچرند و آب ننوشند.8و مردمان و بهایم به پلاس پوشیده شوند و نزد خدا به شدّت استغاثه نمایند و هر کس از راه بد خود و از ظلمی که در دست او است بازگشت نماید.9کیست بداند که شاید خدا برگشته، پشیمان شود و از حدّت خشم خود رجوع نماید تا هلاک نشویم؟10پس چون خدا اعمال ایشان را دید که از راه زشت خود بازگشت نمودند، آنگاه خدا از بلایی که گفته بود که به ایشان برساند پشیمان گردید و آن را به عمل نیاورد» ( یونس 3 : 1 - 10 ).
دقّت کنید و برداشت نادرست از این واقعه نداشته باشید! آن چه باعث فروکش شدن خشم خدا و بخشش او نسبت به مردم نینوا شد، حسب گفتة کتاب مقدّس فقط"توبه و بازگشت مردم نینوا از اعمال زشتشان"بود. توجّه کنید! بسیاری به زبان از اعمالشان توبه میکنند امّا ثمرة آن توبه در آنان یافت نمیشود. چنین توبهای تنها یک دروغ مصلحتی برای فریب دادن خداوند است. دروغ مصلحتی یعنی قصد بر فریب دادن خدا. امّا مردم نینوا این گونه عمل نکردند، بلکه پس از شنیدن کلام خدا سریعاً روزه گرفته و برای نشان دادن اهمیّت روزة خود همگان پلاس پوشیده و به خاکستر نشستند و با رنجاندن بدن خود ( تنبیه خود ) به خدا نشان داده و اثبات نمودند که چه قدر هدف از آن روزه و برگرداندن غضب خداوند برایشان مهم است.
این را همیشه به خاطر داشته باشید:"روزه هدف نیست، روزه ابزاری است بسیار قوی و کمکی برای رساندن صدای خود در اعلی علیّین، به گوش خداوند"، هر مشقّت و سختی در این طریق، گواهی است بر صداقت عمل، و شخص مؤمن را در نظر خداوند به پیش میآورد.
6) ماتم و زاری:
«14روزه را تعيين نماييد و محفل مقدّس را ندا كنيد! مشايخ و تمامي ساكنان زمين را به خانة يهوه خداي خود جمع نموده، نزد خداوند تضرّع نماييد» ( یوئیل 1 : 14).
در کتاب یوئیل نبی خداوند به اهمیّت روزهداری با ماتم و زاری بسیار تأکید دارد. روزه یک سنّت مذهبی و یا گویای یک روز خوش و مفرّح نیست، آن چه از تمام اصول و وجوهات روزه بیرون میآید و حتّی در ظاهرِ امر نمود میکند گویای اوقاتِ درد و رنج و اندوه است. شخص روزهدار برای نیاز به کمک و خواستهای که از خدا دارد تن خود را به رنجش میاندازد و در حضور او به روزه میایستد تا به نظر آید، لذا گریه و ماتم نشان دهندة شدّت نیازمندی شخص و تکسّر او میباشد.
همیشه وقتی یک درخواست با گریه و ناله همراه باشد بسیار تأثیرگذارتر است تا یک بیان ساده. کسی که به شما آزاری رسانده وقتی با گریه و زاری به نزدتان برای طلب بخشش میآید بهتر اختیار دلتان را به دست میگیرد تا یک جمله خشک و ساده. وقتی وارد یک مجلس ماتم و اندوه میشوید ناخودآگاه شما نیز منکسر و اندوهگین میشوید، حال اگر از آن صاحب مجلس دلخوری و غضب فراوان هم داشته باشید، امّا در آن لحظه دلتان با او نرم و بخشنده خواهد شد و با او همدردی میکنید.
اگر شخصی بسیار شریر، که همیشه باعث آزار شما بوده را ببینید که در میان عدّهای دیگر غریب و مظلوم و بیدفاع افتاده باشد و بر او جفاها میشود، آیا دلتان بر او نخواهد سوخت و بیاراده به یاری او نخواهید شتافت؟ و یا اگر چنین شخصی با گریه و ماتم برای طلب بخشش به نزد شما بازگشت نماید، آیا او را با آغوش باز استقبال نخواهید کرد؟ همیشه گریه، ماتم، درد و رنج دیگران باعث عطوفت و نرمی و برگشتن غضب میشود، چنان که خود خداوند میفرماید: «17چون دشمنت بیفتد شادی مکن، و چون بلغزد دلت وجد ننماید،18مبادا خداوند این را ببیند و در نظرش ناپسند آید، و غضب خود را از او برگرداند» ( امثال 24 : 17 - 18 ).
از قدیم گفتهاند"گریه سلاح زن است."یک زن ناتوان و بیدفاع همیشه با سلاحِ گریه مقصود خود را به پیش میبرد. قوم خدا به زن تشبیه شده و این که زوجة خدا است، مانند کلیسا که زن و عروس خداوند عیسی مسیح است. لذا خود خدا به ما یک راهکار کلیدی داده و میآموزد که با توبه به سمت او بازگشت نموده: «12و لیكن الآن خداوند ميگويد با تمامي دل و با روزه و گريه و ماتم به سوي من بازگشت نماييد» ( یوئیل 2 : 12 ).
7) روزهداری:
به عبارتِ روزه و روزهداری خوب دقّت کنید! چرا"روزه"گفته میشود؟ روزه از فرهنگ قوم اسرائیل بود که به همة اقوام و امّتهای دیگر رسید؛ زادگاه روزهداری، از قوم اسرائیل شروع شده. روزه یکی از آداب تعنیت است که دارای اهمیّت بسیار ویژه و دارای اولویّت اوّل است. و آن قدر اهمیّت آن برجسته است که در طول گذر تاریخ، نام او جایگزین تعنیت شده است.
روزه اوّلین اصل تعنیت است، روزه اشاره دارد که میباید در قدم اوّل تعنیت به مدّت یک پیک زمانی ( یک روز کامل ) باشد. معنی واژة روزه در بر گیرندة مفهوم یک روز کامل است، یعنی از شروع سپیدة صبح تا پایان غروب آفتاب. قوم خدا برای احتیاط از این که در شناخت لحظة سپیدة صبح و یا لحظة فروکشی کامل خورشید و سر رسیدن شب دچار اشتباه نشوند، از نیم ساعت قبل از طلوع آفتاب تا نیم ساعت بعد از غروب آفتاب را به عنوان ساعات روزه پاس میداشتند. این به آن دلیل بود که روزهای سال تحت شرایط جوی هوا در هنگام لحظات طلوع و غروب آفتاب همیشه میتوانست ایجاد یک توهّم کاذب و اشتباه زمانی را در چشم به وجود بیاورد.
از این روی عمل روزهداری با تمام قواعد و شرایطش هر چه که هست میبایست حتماً در حیطة زمانی یک روز کامل باشد یعنی با نگریستن به طریق روزهداری به آن گونه که در نزد قوم خدا بود، از نیم ساعت قبل از طلوع آفتاب شروع میشود و تا نیم ساعت پس از غروب آفتاب ادامه داشته باشد. «26آنگاه تمامي بنياسرائيل، يعني تمامي قوم برآمده، به بيتئيل رفتند و گريه كرده، در آن جا به حضور خداوند توقّف نمودند، و آن روز را تا شام روزه داشته، قربانيهاي سوختني و ذبايح سلامتي به حضور خداوند گذرانيدند» ( داوران 20 : 26 ).
یکی از آموزههای بسیار عجیب و گمراه کنندة امروزی که در میان جماعتهای کلیسایی شدیداً رواج یافته به حدی که دیگر تبدیل به یک آموزه شده این است که برای روزه ساعات زمانی تعریف میکنند. مثلاً: از صبح بعد از خوردن صبحانه، ساعت 8 تا ساعت 12 ظهر! و یا از ساعت 2 بعد از ظهر تا 6 عصر! و یا به مدّت 4 ساعت، یا 5 ساعت، یا 8 ساعت، روزه تعیین میکنند! وای این یک تعلیم غلط و ضد کتاب مقدّسی است! این یک آموزة سرکاری است! این تعلیم ریشه در کتاب مقدّس ندارد! این کاملاً بیمعنی است! این با تمام تفکّر روزهداری کاملاً مغایرت دارد! در هیچ کجای کتاب مقدّس کسی این گونه روزه نداشته است.
خداوند هیچ کاری را تا نیمه انجام نداده، او حتّی در هنگام خلقت جهان هستی، هر بخشی از خلقت را در یک روز کامل و آن روز را تا به انتها به پیش برده است. روزة نصف و نیمه مورد پذیرش خدا نیست. هر عملی در زمان کامل خودش به انجام میرسد.
امّا آیا روزه فقط در بر گیرندة مدّت زمانیِ بین سپیدة صبح تا غروب آفتاب است؟ در گاهشماری خدا هر"روز"علاوه بر 24 ساعتِ روزانه، دو مفهوم دیگر نیز دارد، این مفاهیم حتّی در میان قوم اسرائیل نیز جاری بود.
ü یک روز، معادل یک هزار سال
ü یک روز، نصفِ یک شبانه روزِ 24 ساعته
قطعاً منظور از روزه، یک روز معادل یک هزار سال نیست؛ چون این ناممکن است. امّا وقتی به کتاب مقدّس و محاسبة روزهای مکتوب در آن نگاه میکنیم، در مییابیم که یک روز به مفهوم یک پیک زمانی است؛ یک پیک در بر گیرندة نصف یک شبانه روز 24 ساعته است؛ فرقی نمیکند روز باشد یا شب، یعنی از سپیدة صبح تا غروب آفتاب که میشود یک روز، و همچنین است از غروب آفتاب تا سپیدة صبح بعدی که این نیز میشود یک روز دیگر.
خداوند عیسی مسیح در خصوص تعداد روزهایی که میبایست او در قبر و عالم مردگان باشد از پیش خبر داده بود: «31آنگاه ایشان را تعلیم دادن آغاز کرد که لازم است پسر انسان بسیار زحمت کشد و از مشایخ و رؤسای کهنه و کاتبان رد شود و کشته شده، بعد از سه روز برخیزد» ( مرقس 8 : 31 ). او به قیام خودش اشاره میکند که پس از سه روز از مردگان برخواهد خاست؛ سه روز. و این تنها زمانی درست در میآید که از زمان تدفین او تا قیامش را وقتی بررسی میکنیم روزها را معادل یک پیک زمانی ( نصف شبانه روز ) حساب کنیم، آنگاه سه روزی که پیشگویی نموده کاملاً درست خواهد بود.
پطرس رسول نیز در خانة کرنیلیوس شهادت داد که خداوند عیسی مسیح در روز سوّم از مردگان برخاست: «40همان کس را خدا در روز سوّم برخیزانیده، ظاهر ساخت» ( اعمال رسولان 10 : 40 ). در این روایات معلوم میگردد که قوم نیز با مفهوم روز از دیدگاه یک پیک زمانی آشنا بودند.
حال وقتی دانستید که روز در بر گیرندة یک پیک زمانی است، پس این پیک زمانی میتواند علاوه بر پیک روشنایی روز، در بر گیرندة پیکِ تاریکی شب یعنی از نیم ساعت قبل از غروب آفتاب تا نیم ساعت بعد از طلوع آفتاب نیز گردد. مانند روزهای که داریوش در هنگام شب برای دانیال گرفت در زمانی که او را به چاه شیران انداخته بود: «19آنگاه پادشاه به قصر خويش رفته، شب را به روزه به سر برد و به حضور وي اسباب عيش او را نياوردند و خوابش از او برفت» ( دانیال 6 : 19 ).
دقیقاً مدّت زمان روزهداری در وهلة اوّل باید یک پیک زمانی کامل را در بر بگیرد، و برای محکم شدن زمانِ روزه از نیم ساعت قبل از شروع زمان روزهداری باید شروع شود و تا نیم ساعت پس از پایان پیک زمانی برای روزه باید ادامه یابد، تا روزه مقبول افتد. امروزه نیز تمام یهودیان به این شکل روزه نگه میدارند. قوم خدا و تمام مسیحیان صدههای اوّلیّه نیز به این گونه تعنیت ( روزه ) میداشتند. به خاطر اهمیّت خاص زمانیِ روزه است که نامش از تعنیت به روزه مشهور گردیده. متأسّفانه بیشتر جوامع کلیسایی در این اصل بنیادی به انحراف بسیار سختی رفتهاند.
امروزه برخی با عیبجویی چنین ابراز میکنند"مگر شب هم میتوان روزه گرفت؟"در جواب باید گفت، بله میتوان، این درست است. ما روزه در شب را فقط در روزهداری داریوش پادشاه نمیبینیم، خداوند عیسی مسیح نیز در بیابان چهل شب و روز ( به شب دقّت شود. ) روزه گرفت. حتّی دو تا از روزههای واجب قوم یعنی: روزة یوم کیپور ( دهم ماه تیشری - لاویان 16 : 29 - 31 ) و روزة 9 آو، که به خاطر خرابی دوبارة بیت هامیقداش ( هیکل مقدّس ) است، روزههای 25 ساعته است؛ به عبارتی واضحتر پیک زمانی شب را نیز در بر میگیرد. پس آن چه واجب است، در مستحبی نیز روا است.
در تعیین زمان روزه فرقی نمیکند که در پیک زمانی روز یا در پیک زمانی شب بخواهید روزه بگیرید و یا حتّی روزة 24 ساعته یا 72 ساعته داشته باشید. امّا مهم است زمانی را که تعیین میکنید، پیک زمانی آن کامل باشد و در آن زمان تمام اصول روزهداری را رعایت نمایید؛ در غیر این صورت دارید خودتان را گول میزنید که روزهدار هستید.
8) جدال روحانی:
شخص روزهدار، برای رساندن صدای خود در اعلی علیّین به حضور خدا است که روزه میگیرد. لذا وقتی به حضور خدا میرود باید از تمام ناپاکیها و آلودگیهای روحی و جسمی خود را تطهیر و دور بسازد.
«16امّا چون روزه داريد، مانند رياكاران ترش رو مباشيد زيرا كه صورت خويش را تغيير ميدهند تا در نظر مردم روزهدار نمايند. هر آينه به شما ميگويم اجر خود را يافتهاند.17ليكن تو چون روزه داري، سر خود را تدهين كن و روي خود را بشوي18تا در نظر مردم روزهدار ننمايي، بلكه در حضور پدرت كه در نهان است؛ و پدر نهان بينِ تو، تو را آشكارا جزا خواهد داد» ( متّی 6 : 16 - 18 ).
همیشه برای روزهداری منظوری خاص و نیازی خاص از خدا در میان است، روزهداری بدون انگیزه و منظوری خاص، مانند آب در آسیاب ساییدن است. پس وقتی بذر ( کلام ) نیکو برای ساییدن دارید، وقتی سخنی نیکو در حضور خدا میبرید، خواستهای مقبول به حضور خدا ابراز میدارید، هوشیار باشید که در روز ششم یعنی روز شریر قرار دارید و او هر کاری میکند تا قربانی و هدیة شما ( دعای شما ) را قبل از قرار گرفتن بر مذبح و حضور خدا برباید. لذا میبایست در تمام اوقاتِ روزه با او در یک جدال روحانی سخت باشید.
فکر و روح و جسم خود را از هر گونه وابستگی و اتّصال دنیایی جدا سازید. به هر چیزی که میتواند دست ابلیس به آن دراز گردد، دوری کنید. هر فکر ناپاک و ناشایست را از خود دور سازید. به مکانهای گناه و شرک آمیز داخل نشوید، زیرا قربانی لبهای ( دعاهای ) شما باید در مکان مقدّس گذرانده شود. هوشیار باشید که در اوقات روزه، فوج شریران در آن زمان همه با هم متّحد خواهند بود تا شما را بازدارند، لذا باید خود را برای یک جدال بزرگ روحانی آماده کنید. زیرا: «12زیرا که ما را کُشتی گرفتن با خون و جسم نیست بلکه با ریاستها و قدرتها و جهانداران این ظلمت و با فوجهای روحانی شرارت در جایهای آسمانی» ( افسسیان 6 : 12 ).
نظرات
ارسال یک نظر