چرا باید تعمید گرفت

 

چرا باید تعمید گرفت؟

تعمید

تعمید شروع و آغازی دوباره است. شخصی که تعمید می‌گیرد خود را از گذشته‌اش منقطع می‌کند و می‌بایست زندگی‌ای جدید را در پیش بگیرد. این تغییر همیشه باید با یک تقدّس و تازگی همراه باشد. یک مسیحی با غسل تعمید آب، مرگ و قیام خداوند عیسی مسیح را یادآور می‌شود، و به این طریق خودش را نیز در مرگ و قیامی نمادین، همراه با خداوند شریک می‌گرداند.

 بسیاری معتقدند که هر شخصی در زندگی ایمانی خود فقط یک بار لازم است تا تعمید بگیرد، و همان یک بار برای همیشة او کفایت می‌کند. امّا کتاب مقدّس چیز دیگری به ما می‌آموزد. یک شخص در طول زندگی خود بعضاً لازم دارد تا باز تعمید بگیرد.

در زمان مسیح، یحیی تعمید دهنده آمده بود تا به جهت آمرزش گناهان"تعمید به توبه"دهد. قوم می‌بایست توبه می‌کرد زیرا آمدن مسیح موعود نزدیک بود تا تحقّق نبوّتهای عهد قدیم به انجام رسد. این جا می‌بایست یک تغییر صورت می‌گرفت. یک انتقال از عهدی به عهد دیگر در جریان بود. در این انتقال عهد اوّل باید می‌مرد که مسیح با مرگ خود، عهد اوّل را به انجام و پایان کار خود رسانید، فرو رفتن در آب به هنگام غسل تعمید آب، نشان دهندة همین موضوع است؛ و چون طریق مرگ او حسب کلام خدا بود، پس در این انتقال همه چیز تقدیس می‌گردید، مانند غسل تعمید آب، از آن جهت که آب پاک کننده است، شخص را تقدیس و آماده برای زندگی نو می‌گرداند؛ و سپس می‌بایست عهد جدید منعقد و استوار می‌گردید، که با قیام خداوند عیسی مسیح، زندگیِ جدیدی آغاز گردید، مانند شخصی که در غسل تعمید آب پس از فرو رفتن از آب بیرون می‌آید و نوید یک زندگی نو را می‌یابد.

لذا هرگاه شروع و آغاز جدیدی در پیش بود حتماً با تعمید شروع می‌شد. لذا تعمید همیشه با خود سه چیز را به همراه دارد: مرگ، تقدّس، زندگی دوباره.

 آیا تا آن زمان هیچ کس از قوم تعمید نگرفته بود؟! اگر بگویید نه، این عجیب خواهد بود. مگر می‌شود کاهنان و لاویان و قوم خدا تا آن زمان تعمید نگرفته باشند؟! این یک در میلیون هم نمی‌تواند درست باشد. تعمید یک ریشة کهن در نزد قوم خدا داشته. محال ممکن است یحیی تعمید دهنده یک بدعت‌گذار بوده باشد و او تعمید را ابداع نموده باشد، این مضحک‌ترین جمله‌ای است که کسی بخواهد به آن فکر کند. در اناجیل می‌بینید که تمام قوم کاملاً با امر تعمید آشنا بوده‌اند، و حتّی برای گرفتن تعمید، فریسیان و صدوقیان که افراد بسیار متعصّبِ مذهبی بودند نیز به نزد یحیی تعمید دهنده می‌آمدند.

«7پس‌ چون‌ بسیاری از فریسیان‌ و صدوقیان‌ را دید که‌ به جهت‌ تعمیدِ وی می‌آیند، بدیشان‌ گفت‌: ای افعی‌زادگان‌، کِه‌ شما را اعلام‌ کرد که‌ از غضب‌ آینده‌ بگریزید» ( متّی 3 : 7 )؟

این نشان می‌دهد که قوم می‌دانستند تعمید یعنی چه. حتّی فهمیده بودند که با موعظه‌های کوبندة یحیی، نیاز به تعمید مجدّد دارند. آنان یحیی را به عنوان یک نبی بسیار بزرگ شناخته بودند، تا به حدی که او را با ایلیا و حتّی خود مسیح اشتباه گرفتند. تمام بزرگان هیکل مقدّس در برابر یحیی به زیر کشیده شده بودند و توانایی عرض اندام در جلوی او را نداشتند، به راستی او بسیار بزرگ بود. لذا وقتی او برای توبه فراخوان به تعمید داد، فهمیدند که یک جریان بزرگی در راه است و برای گرفتن تعمید به نزد او شتافتند.

یحیی خیلی بزرگ‌تر از آن چیزی بود که شاید به نظر خیلیها برسد. خداوند عیسی مسیح در وصف او گفت که از تمام بشر تا به آن زمان بزرگ‌تر بود: «11هر آینه به شما می‌گویم که از اولاد زنان، بزرگ‌تری از یحیی تعمید دهنده برنخاست، لیکن کوچک‌تر در ملکوت آسمان از وی بزرگ‌تر است» ( متّی 11 : 11 ).

در خصوص بزرگی یحیی، یوحنّای رسول نیز واقعه‌ای را ذکر می‌کند که نشان می‌دهد او دارای کرامات و ویژگیهای بسیار منحصر به فردی بود که تمامی قوم را مجذوب خود ساخته بود: «19و این است شهادت یحیی در وقتی که یهودیان از اورشلیم کاهنان و لاویان را فرستادند تا از او سؤال کنند که تو کیستی؛20که معترف شد و انکار ننمود، بلکه اقرار کرد که من مسیح نیستم.21آنگاه از او سؤال کردند، پس چه؟ آیا تو الیاس هستی؟ گفت: نیستم. آیا تو آن نبی هستی؟ جواب داد که نی.22آنگاه بدو گفتند: پس کیستی تا به آن کسانی که ما را فرستادند جواب بریم؟ دربارة خود چه می‌گویی؟23گفت: من صدای ندا کننده‌ای در بیابانم که راه خداوند را راست کنید، چنان که اشعیای نبی گفت» ( یوحنّا 1 : 19 - 23 ).

قوم در تعمیدِ شریعت خود بودند، وقتی یحیی آمد تا پیشرویِ ظهور اوّلیّة مسیح گردد، لازم بود تا قوم با توبه‌ای، خود را از آلودگی و گناه پاک نموده و با تعمیدی دیگر منتظر آمدن مسیح موعود شوند. با تعمید یحییِ تعمید دهنده، تا به این برهه از تاریخ دو نمونة تعمید را می‌بینیم. امّا در این جا تمام نمی‌شود، وقتی مسیح خود را آشکار نمود و خدمتش را آغاز کرد، شروع نمود به"بشارت به نزدیک شدن ملکوت خدا". از این جهت قوم برای آماده شدن جهت ورود به ملکوت خدا باز می‌بایست تعمید می‌گرفتند. چه شد؟ پیغامی نو آمد، متعاقب با آن پیغام، تعمیدی نو لازم بود. لذا شاگردان پیوسته همراه با مسیح، در آن سوی رودخانه شروع به تعمید دادن کردند.

«1و چون خداوند دانست که فریسیان مطّلع شده‌اند که عیسی بیشتر از یحیی شاگرد پیدا کرده، تعمید می‌دهد،2با این که خود عیسی تعمید نمی‌داد بلکه شاگردانش» ( یوحنّا 4 : 1 - 2 ).

امّا تنها این دو تعمید، برای آن زمان نبود. در روز پنطیکاست که آغاز کلیسا بود و کلیسا می‌بایست تعمید روح‌القدس را بگیرد، باری دیگر شاگردان مسیح در نام"خداوند عیسی مسیح"به جهت عطای روح‌القدس، شروع به تعمید دادن ایمانداران نمودند: «38پطرس بدیشان گفت: توبه کنید و هر یک از شما به اسم عیسی مسیح به جهت آمرزش گناهان تعمید گیرید و عطای روح‌القدس را خواهید یافت.39زیرا که این وعده است برای شما و فرزندان شما و همة آنانی که دورند، یعنی هر که خداوند خدای ما او را بخواند» ( اعمال رسولان 2 : 38 - 39 ).

کاملاً واضح است هرگاه پیغامی نو بیاید، هرگاه یک جریان بزرگ روحانی از سوی خداوند در حال وقوع باشد، هرگاه یک تغییر و تبدیل بزرگ در پیش باشد، نیاز به غسل تعمید آب می‌باشد.

یک ایماندار شاید در طول زندگی ایمانی خود لازم باشد حتّی چند بار تعمید بگیرد. اگر او در مرز بین دو پیغام الهی باشد، می‌بایست برای پیغام گذشته در تعمید بوده باشد و با پیغام جدید نیز تعمید بگیرد و همراه شود. اگر شخصی یک بار خطای بزرگی بنماید و از بدنة کلیسا جدا شود، چنان چه توبه کند و بازگردد، لازم است تا دوباره تعمید بگیرد. همیشه این گونه بوده و هست.

در غسل تعمید آب، تعمید گیرنده موت و قیام خداوند را یادآوری می‌کند و در آن با خداوند پیمانی نو برای زندگی و حرکتی نو می‌بندد. همان گونه که یک شخص یک بار تعمید روح‌القدس را می‌گیرد ولی باز برای او پُریِ روح‌القدس به دفعات تکرار می‌شود، برای غسل تعمید آب نیز می‌تواند این چنین باشد.

در عهد عتیق اشارات زیادی به غسل تعمید آب نشده، امّا می‌دانیم همیشه بوده و پیوسته جریان داشته است. در خصوص اهمیّت و تأثیرگذاری تعمید، خدا بارها در گذشته، در قالب نمادهایی به جهانیان نشان داده که چگونه است. در ادامه به بعضی از این نمادها می‌پردازیم.

واضح‌ترین نماد این دو نوع تعمید را می‌توان در هنگام خروج قوم اسرائیل از مصر به سمت سرزمین موعود دید. وقتی قوم اسرائیل به رهبری موسی از مصر خارج شد و به دریای سرخ رسید، دریای سرخ از میان شکافت و قوم اسرائیل که حامل وعدة خدا برای آزادی و رسیدن به سرزمین وعدة خدا بود، می‌بایست از میان دریا عبور می‌کرد. این نمادی از غسل تعمید آب برای قوم بود.

وقتی فرستادة خدا ( موسی ) با پیغامی تازه که نوید آزادی برای قوم داشت، ارباب آنان را عوض کرد و آنان را از فرعون به خدا پیوند زد، به آنان یک زندگی تازه در آزادی بخشید. چه شد؟ می‌بینید که یک حرکتی به جریان افتاد، یک انتقال و جایگزینی داشت اتّفاق می‌افتاد، و دقیقاً زمانی که با پیغام همراه شدند و باید وارد وعدة خدا می‌شدند، می‌بایست از پوشش بردگی می‌مردند و تقدیس می‌شدند تا وارد زندگی تازه‌ای گردند. پس خدا آنان را به سمت دریا هدایت نمود و آنان را از زیر دریا عبور داد. این یک تعمید جمعی بود. دریا حد فاصل بین زندگیِ گذشتة در بردگی و زندگیِ جدیدِ در آزادی بود. مانند غسل تعمید آب، که حد فاصل بین زندگیِ در گناه و آزادی در مسیح است.

«21پس‌ موسی‌ دست‌ خود را بر دریا دراز کرد و خداوند دریا را به‌ باد شرقی‌ شدید، تمامی‌ آن‌ شب‌ برگردانیده‌، دریا را خشک‌ ساخت‌ و آب‌ مُنْشَق گردید.22و بنی‌اسرائیل‌ در میان‌ دریا بر خشکی‌ می‌رفتند و آبها برای‌ ایشان‌ بر راست‌ و چپ‌، دیوار بود» ( خروج 14 : 21 - 22 ). این نمادی از غسل تعمید آب بود. این تعمیدِ موسی بود؛ مانند تعمید یحیی. این تعمید برای پیغام همان زمان بود.

باز در کتاب مقدّس می‌خوانیم که وقتی فرعون قوم را رها ساخت، و آنان راه بیابان را در پیش گرفتند، خداوند روزها در ستون ابر و شبها در ستون آتش بر بالای سر قوم بود. قوم به این ستون نگاه می‌کردند، هرگاه می‌ایستاد قوم می‌بایست بایستد، و هرگاه حرکت می‌کرد قوم نیز می‌بایست به همان سمت حرکت می‌کرد. این ستون ابر و آتش علاوه بر این که هدایتگر قوم برای حرکت بود. روزها در گرمای سوزانِ بیابان، سایبان و خنکی بخش، و شبها در سرمای طاقت فرسای بیابان، گرمی دهنده و روشنایی آنها بود.

«21و خداوند در روز، پیش‌ روی‌ قوم‌ در ستون‌ ابر می‌رفت‌ تا راه‌ را به‌ ایشان‌ دلالت‌ کند، و شبانگاه‌ در ستون‌ آتش‌، تا ایشان‌ را روشنایی‌ بخشد، و روز و شب‌ راه‌ روند.22و ستون‌ ابر را در روز و ستون‌ آتش‌ را در شب‌، از پیش‌ روی‌ قوم‌ برنداشت» (خروج 13 : 21 - 22).

در ستون ابر و آتش، این خدا بود که آنان را رهبری و هدایت می‌کرد. او یک هدایتگر آسمانی بود که به دو شکل ظاهر می‌شد: ستون ابر ( شکینه ) و ستون آتش. این نماد دو گونه تعمید روح‌القدس ( روح و آتش ) بود. این تعمیدی بود که قوم را تا به وعدة خدا هدایت می‌کرد؛ مانند تعمید روح‌القدس که بیعانه‌ای است از سوی خداوند، که هر شخص ایماندار را تا به ملکوت خدا همراهی و هدایت خواهد کرد.

«13و در وی، شما نیز چون کلام راستی، یعنی بشارت نجات خود را شنیدید، در وی چون ایمان آوردید، از روح قدّوسِ وعده مختوم شدید.14که بیعانة میراث ما است برای فدای آن مِلْکِ خاصِ او، تا جلال او ستوده شود» ( افسسیان 1 : 13 - 14 ). اگر کسی به سمت ملکوت خدا هدایت نمی‌شود، بداند که زیر هدایت روح‌القدس نیست و هنوز به سمت وعدة خدا حرکت نکرده. چنین کسی هنوز در زمان بردگی خود در مصر ( زندگیِ خفّت‌بار گذشتة خود ) است.

پولس رسول نیز به این نمونه از عهد عتیق اشاره کرده است: «1زیرا ای برادران نمی‌خواهم شما بی‌خبر باشید از این که پدران ما همه زیر ابر بودند و همه از دریا عبور نمودند2و همه به موسی تعمید یافتند، در ابر و در دریا» ( اوّل قرنتیان 10 : 1 - 2 ).

نمی‌توان از یک زندگی به زندگیِ دیگری منتقل شد مگر این که شخص از زندگیِ گذشتة خود کنده و جدا شود ( بمیرد. ) پس از این کنده شدن است که می‌تواند وارد زندگی جدیدی گردد.

این در خصوص زمین نیز صدق می‌کند. در ابتدا وقتی خدا خواست یک زندگی پدید بیاورد، ابتدا آن را از میان آبها ظاهر ساخت: «9و خدا گفت‌: آبهای‌ زیر آسمان‌ در یک جا جمع‌ شود و خشکی‌ ظاهر گردد. و چنین‌ شد» ( پیدایش 1 : 9 ). این ابتدای زندگی بود و قبل از آن مرگ نبود، لذا فرو بردن در آب هنوز مفهوم نداشت لذا در ابتدا همه چیز از آب بالا آمد و ظاهر شد. خشکی از میان آب بیرون آمد و با خود زندگی داشت و همة موجودات از خاک زمین پدیدار شدند: «24و خدا گفت‌: زمین‌، جانوران‌ را موافق‌ اجناس‌ آنها بیرون‌ آورد، بهایم‌ و حشرات‌ و حیوانات‌ زمین‌ به‌ اجناس‌ آنها. و چنین‌ شد» ( پیدایش 1 : 24 ).

در ادامه می‌خوانیم که زمین ملعون و ناپاک و تماماً در شرارت شد و در نظر خدا به انتهای خود رسید: «5و خداوند دید که‌ شرارت‌ انسان‌ در زمین‌ بسیار است‌، و هر تصوّر از خیالهای‌ دل‌ وی‌ دائماً محض‌ شرارت‌ است‌.6و خداوند پشیمان‌ شد که‌ انسان‌ را بر زمین‌ ساخته‌ بود، و در دل‌ خود محزون‌ گشت‌.7و خداوند گفت‌: انسان‌ را که‌ آفریده‌ام‌، از روی‌ زمین‌ محو سازم‌، انسان‌ و بهایم‌ و حشرات‌ و پرندگان‌ هوا را، چون که‌ متأسّف‌ شدم‌ از ساختن‌ ایشان‌» ( پیدایش 6 : 5 - 7 ).

ولی نوح و خانواده‌اش در نظر خدا پسندیده آمدند: «8امّا نوح‌ در نظر خداوند التفات‌ یافت‌» ( پیدایش 6 : 8 ). و خدا به نوح وعده داد که عهدش را با نوح استوار خواهد ساخت: «17زیرا اینک‌ من‌ طوفان‌ آب‌ را بر زمین‌ می‌آورم‌ تا هر جسدی‌ را که‌ روح‌ حیات‌ در آن‌ باشد، از زیر آسمان‌ هلاک‌ گردانم‌. و هر چه‌ بر زمین‌ است‌، خواهد مرد.18لیکن‌ عهد خود را با تو استوار می‌سازم‌، و به‌ کشتی‌ در خواهی‌ آمد، تو و پسرانت‌ و زوجه‌ات‌ و ازواج‌ پسرانت‌ با تو» ( پیدایش 6 : 17 - 18 ).

چه شد؟ صحبت از عهدی دیگر شد، و این بار با نوح. پیش‌تر عهد خدا با آدم بود که حکومت زمین را به او سپرده بود، ولی آدم آن عهد را شکست و پاس نداشت. این بار خدا خواست تا با نوح عهدی نو استوار سازد و قبل از آن قصد بر نابودی زمین نمود. این جا یک پیغام جدیدی در راه است. یک جایگزینی باید شکل بگیرد. نوح برای عهد جدید خدا باید در زمین می‌بود، زمین در نظر خدا به انتهای خود رسیده بود و خدا قصد هلاکت آن را داشت؛ لذا زمین نیز باید می‌مرد و تقدیس می‌شد، تا برای زندگی جدیدی که خدا وعده داده بود آماده گردد.

پطرس در خصوص طوفان نوح می‌گوید: «20که سابقاً نافرمانبردار بودند هنگامی که حلم خدا در ایّام نوح انتظار می‌کشید، وقتی که کشتی بنا می‌شد، که در آن جماعتی قلیل یعنی هشت نفر به آب نجات یافتند،21که نمونة آن، یعنی تعمید اکنون ما را نجات می‌بخشد ( نه دور کردن کثافت جسم، بلکه امتحان ضمیر صالح به سوی خدا ) به ‌واسطة برخاستن عیسی مسیح» ( اوّل پطرس 3 : 20 - 21 ).

می‌بینید؟ این طریق خدا است. همیشه این گونه بوده. پس خدا چه کرد؟ زمین را تعمید داد. آن را از همة ناپاکی و زشتی‌اش شست و زدود، به زیر آب فرو برد، و برای زندگی نو در عهد جدیدش با نوح آن را از زیر آب بالا آورد. این غسل تعمید آبِ زمین بود.

زمین یک بار دیگر نیز باید تعمید بگیرد! وقتی که به پایان روز ششم برسد و آماده برای ورود به روز هفتم می‌شود. روز هفتم را خدا مقدّس خوانده، دیگر در آن روز شرارتی نخواهد بود، ولی روز ششم تماماً در شرارت است. لذا باید زمین برای زندگی نو در روز هفتم تقدیس گردد. باید زمین بمیرد ( نابود شود ) تا دوباره زندگی نو را در خود ببیند. امّا این بار با غسل تعمید آب نخواهد بود! چرا؟

روز هفتم متفاوت است؛ تمام غسل تعمیدهای آب، در درون روزِ پر از شرارت ششم بود، امّا این آخرین عبور و جا به جایی از روزی به روز دیگر است؛ عبور از روز شیطان به روز خداوند است؛ روز خداوند مقدّس است و شریران در آن نیستند، در آن روز هیچ ناپاکی نمی‌تواند باشد، آن روز مال فرزندان راستین خدا است، جز با مجوّزِ روح‌القدس کسی نمی‌تواند وارد آن روز شود. همان گونه که قوم با ستون ابر و آتش باید به سرزمین وعدة خدا می‌رسید، برگزیدگان نیز باید با تعمید روح‌القدس وارد روز هفتم شوند.

خدا هنگام بستن عهد با نوح گفته بود که دیگر دنیا را به آب نخواهد زد: «11عهد خود را با شما استوار می‌گردانم‌ که‌ بار دیگر هر ذی جسد از آب‌ طوفان‌ هلاک‌ نشود، و طوفان‌ بعد از این‌ نباشد تا زمین‌ را خراب‌ کند» ( پیدایش 9 : 11 ).

و پطرس در نامة دوّم خود اشاره کرد که انتهای عالم برای آتش ذخیره شده است: «1این رسالة دوّم را ای حبیبان، الآن به شما می‌نویسم؛ که به این هر دو، دلِ پاک شما را به طریق یادگاری بر می‌انگیزانم2تا به خاطر آرید کلماتی که انبیای مقدّس پیش گفته‌اند، و حکم خداوند و نجات دهنده را که به رسولان شما داده شد3و نخست این را می‌دانید، که در ایّام آخر مُستَهزئین با استهزا ظاهر خواهند شد، که بر وفق شهوات خود رفتار نموده،4خواهند گفت: کجا است وعدة آمدن او؟ زیرا از زمانی که پدران به خواب رفتند، هر چیز به همین طوری که از ابتدای آفرینش بود، باقی است.5زیرا که ایشان عمداً از این غافل هستند، که به کلام خدا آسمانها از قدیم بود و زمین از آب و به آب قائم گردید6و به این هر دو، عالمی که آن وقت بود در آب غرق شده، هلاک گشت7لیکن آسمان و زمین الآن به همان کلام برای آتش ذخیره شده و تا روز داوری و هلاکت، مردم بی‌دین نگاه داشته شده‌اند» ( دوّم پطرس 3 : 1 - 7 ).

در جا به جایی از روز ششم به روز هفتم، که خدا آن را مقدّس و آرامی خود خوانده، و هیچ شریری در آن نیست، فقط با تعمید روح‌القدس می‌توان داخل شد. لذا در این انتقالِ زمین نیز نیاز به تعمیدی مانند روح‌القدس دارد. انتهای روز ششم، اواخر تاریکیِ شب است؛ و آغاز روز هفتم، سپیدة صبح است؛ قبل از آغازی نو در زمین، باید تقدیس و تعمید صورت گیرد. پس از آن جایی که این تعمید در تاریکی اتّفاق می‌افتد، وقت پدیداری ستون آتش است ( ستون آتش در شب ). لذا تعمید زمین ( انتهای روز ششم ) برای مردن و تقدیس شدن، می‌بایست به آتش باشد. «لیکن آسمان و زمین الآن به همان کلام برای آتش ذخیره شده.» و باز در انتهای روز هفتم که ابلیس آزاد می‌شود و بر علیه خداوند وارد جنگ می‌شود، شرارت در دنیا خواهد آمد و برای انتقال و جا به جایی به ابدیّت، باز جهان به آتش زده خواهد شد.

می‌بینید؟ تمام کارهای خدا در نظم و قانون است. او هرگز از اراده و طریق خود منحرف نمی‌شود. همیشه هر کاری باید مطابق قانون و ارادة او صورت گیرد.

حال وقتی کسی قصد به غسل تعمید آب می‌کند، باید بداند که گام در کجا می‌گذارد. باید از عملی که انجام می‌دهد، کاملاً آگاه باشد که زیر چه قراردادی را با خدا امضا می‌کند. قراردادی که ابتدا مرگ را به همراه دارد و اگر در همان لحظه تقدیس نگردد، نخواهد برخاست، مانند دنیا که در طوفان نوح به زیر آب رفت و هلاک شد؛ مانند فرعون و سربازانش که وارد دریا شدند و تقدیس نشده و هلاک گشتند؛ مانند فریسیان و صدوقیان ( نماد فرقه‌های کلیسایی ) که برای غسل تعمید آب نزد یحیی آمدند و یحیی آنان را با عنوان افعی‌زادگان رد نمود: «7پس‌ چون‌ بسیاری از فریسیان‌ و صدوقیان‌ را دید که‌ به جهت‌ تعمیدِ وی می‌آیند، بدیشان‌ گفت‌: ای افعی‌زادگان‌، کِه‌ شما را اعلام‌ کرد که‌ از غضب‌ آینده‌ بگریزید» ( متّی 3 : 7 )؟

و همانها در طریق فرقه‌ای خود، قاتلین خداوند عیسی مسیح شدند و فرصت توبه و تقدیس را نیافتند. آنان نتوانستند با تعمید زمان خود هماهنگ شوند، لذا در تعمید کهنه، در عهد کهنه، با همان مردند و تقدیس نشدند تا زندگی نو را بیابند.

«29و الاّ آنانی که برای مردگان تعمید می‌یابند، چه کنند؟ هرگاه مردگان مطلقاً بر نمی‌خیزند، پس چرا برای ایشان تعمید می‌گیرند» ( اوّل قرنتیان 15 : 29 )؟

این یک هشدار برای فرقه‌های امروزی است. مسیحیان در هر برهه‌ای از زمان برای این که در بدن خداوند بمانند و حیات داشته باشند، می‌بایست با رسولانی که دارای پیغامی خاص و ویژه هستند هماهنگ می‌شدند و غسل تعمید آب می‌گرفتند.

با هر دوره و پیغامی، غسل تعمیدی لازم است. کلام خدا تا لحظة آخر جاری است، و هنوز خداوند برای کلیسا رسولان می‌فرستد. رسولان معمولاً حامل حکم و مأموریّت و پیغامی برای کلیسا هستند، لذا کسانی که با آن رسول و پیغامش هماهنگ می‌گردند، لازم است تا غسل تعمید آب بگیرند. این ( تعمید ) نمادی است از پذیرش حرکت نو در خداوند.

متأسّفانه بسیار دیده شده عدّه‌ای خود را رسول خداوند نامیده‌اند، بی‌آن که هیچ معرفتی به خدمت رسولان داشته باشند. اینان چون به شهری می‌روند و چند نفر را به عنوان مسیحی و تشکیل کلیسا جمع می‌کنند خود را رسول می‌دانند! این یک توهّم بزرگ است.

تشکیل کلیسا فقط یکی از کارهای رسولان است. یک رسول، حتماً باید حامل یک مأموریّتِ مستقیم و مشخّص از جانب خداوند باشد. به همراه یک مسح ماوراءالطبیعی آسمانی از جانب روح‌القدس.

برخی نیز وقتی پیغام یک فرستاده ( رسول )، مثلاً فرستادة دورة هفتم کلیسا را به شهر یا کشوری می‌برند، خود را رسول می‌دانند. این نیز یک توهّم و اشتباه بزرگ است. کسی که پیغام دیگری را می‌رساند هرگز رسول خداوند نیست، او تنها واعظ آن پیغام است. هر مأموریّتی را یک رسول، مستقیم از خداوند دریافت می‌کند، نه این که مأموریّت دیگری را کپی کند.

 

برگرفته از کتاب تعمید ؛ نویسنده: لوک رایان

 

این اثر تحت مجوز Creative Commons Attribution 4.0 International ( CC BY 4.0 ) منتشر شده است. استفاده از این اثر تنها در صورتی مجاز است که محتوای اصلی بدون هیچ گونه تغییری حفظ شده و منبع به دقّت ذکر گردد.

 

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

شمّاسان کلیسا

جهان در آشوب ادیان

دعای چه کسانی رد یا پذیرفته می‌شود